قسمت
چهاردهم از " کتاب نامه ها "
بسم الله الرحمن الرحیم
تاریخ :
22/11/81
برادر
محترم و
ارجمندم
جناب آقای محمد آرمیان
سلام
علیکم و رحمة الله و برکاته.
بعد از سلام مسنون شکر خداوند ارحم
الراحمین را بجا میآورم که تا این لحظه نعمت سلامتی حاصل
شما می باید از وضع من پرس وجو میکردی
و از ظلمی که برای ما مردم گورناگ کردند دفاع می کردید چون همه میدانند که در این
ماجرا من و این مردم گورناگ هیچ گناهی نداشتیم که بیایند و بر سر ما بریزند و ما
مجبور به دفاع از خودمان شدیم اگر دفاع نمی کردیم ما را می کشتند ولی کسی نیست که
همین حرفها را به مسئولین بی طرف برسانند و از حق و حقوق ما دفاع کنند این وضعی
نیست که برای ما پیش آورده اند ما که شرور نیستیم و قصد جنگ و دعوا هم با کسی
نداریم ولی انسان هستیم آبرو داریم حق
زندگی کردن داریم کسی نیست که همین حرفها را به مسئولین بگوید من خوشحال هستم که
شما به کشور آمده اید و تامین گرفته اید با دولت بسازید و به حرف نادان ها گوش
ندهید شما الحمدلله عقل و سواد دارید از حق ما مردم هم دفاع بکنید خداوند از شما
راضی میشود من شنیده ام که مقام معظم رهبری به ایرانشهر تشریف می آورد شما کوشش کنید
عرض حال من و همه مردم گورناگ را باو برسانید این وضعی نیست که برای ما درست کرده
اند شما نماینده من هستید میتوانید حرف بزنید لطف کنید عرض حال ما را به مقامات
بالا برسانید و از مقام معظم رهبری هم برایم تقاضای عفو نمائید که این دشمنی و بد بینی
تمام شود و من اجازه داشته باشم مثل شما و دیگران که تامین داده اند و آمده اند در
مملکت زندگی میکنند هم به محل خود بر گردم. در دنیا مشکلات پیش می آید ولی باید
آنها را حل کرد شما همان طوری که مشکل
خودتان را حل کردید مشکل ما را هم حل کنید من هیچ کینه ای ندارم با دولت و امیدوار
هستم که مقام معظم رهبری ما را عفو بفرماید و به زندگی خراب شده ما سر و سامانی بدهد دنبال کردن این کار را
بعهده شما میگذارم چون به درستکاری و ایمانداری شما اعتماد دارم ظاهر و باطن شما
یکی است و شما انسان خیرخواهی هستید پس نماینده من هستید هر طور مشورت بدهید به آن
عمل خواهم کرد.
دیگر عرضی
نیست بجز سلامتی شما.
برادرتان
کمال صلاح
زئی ومردم گورناگ
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر