۱۳۹۳ اسفند ۴, دوشنبه

قسمت بیست نهم از " کتاب نامه ها " - محم آرمیان بلوچ



قسمت بیست نهم از  کتاب نامه ها               

بنام خداوند عادل  كه  زورش  بهمه ميرسد

مورخه :-  21/5/82

جناب  آقاي محمد كاظم  محمدي  معاون  قضائي
دادگاه  عمومي  شهرستان   ايرانشهر
 قاضي  محترم  پرونده  اينجانب محمد آرميان  بشماره  (4/298-82 )  شعبه-4

موضوع : -   تبيين  بعضي  از  نكات ضروري  و رسيدگي  عادلانه  به  پرونده  فوق الذكر

          با عرض  سلام  و تقديم مراتب و احترام،   و عطف  به نامه  پانزده صفحه اي  مورخه  14/مرداد ماه  جاري (82) كه  بنا  به صلاحديد  جنابعالي و بدلايل  اخلاقي موقتا  موافقت  به  توقف آن  كردم  چون  ديدم كه  عده اي آمده  مرتكب  تخلف  و ظلم و خورد و برد  و سوء استفاده شده اند و براي اينكه  ضربه مكافات عمل مستقيما  متوجه خودشان نشود با فريبكاري و زرنگي خاصي آمده  ديگراني  را  يعني شما را سپر بلاي خود كرده و دعوا را منتقل  به شما كرده اند و خود در امان نشسته اند و من  اين  را شرط انصاف  ندانستم كه  تخلف  را  ديگراني  كرده باشند و مكافاتش بخاطر  جانبداري  از آنها بگردن كسان ديگري بيفتد به همين دليل بنا به خواست  شما موافقت  به  توقف  آن  كرده  و اصرار به  ثبت  آن در  دفتر  دادگاه  و درج  آن  در پرونده ام ننمودم  و رونوشت آنرا هم هنوز بجز براي  يكنفر به جاهاي  ديگری  نه فرستاده ام  ولي  شما  پس از مطالعه نامه به من  گفتيد كه  ما  پرونده  را مختومه كرديم  و اين  دم  دراز ديگر  چي هست كه  باز برايش درست كرده ا ي؟  جنابعالي  مختومه  شدن پرونده را  به  بنده  اعلام نكرده  بوديد  وانگهي  من  پس از اينهمه اذيت  شدن از دست اين آقايان هنوز  به نتيجه اي نرسيده ام  لذا  پرونده  چرا بايد مختومه بشود؟ اگر جنابعالي قصد  داريد  اين  پرونده را  بصورت  كدخدا منشي حل  بفرمائيد با اينكار  مخالفتي نخواهم كرد  به شرطيكه به نتيجه  عادلانه اي برسم  و سرم كلاه نرود فلذا  اگر  پرونده   مختومه  نشده  و ادامه آن هنوز  بشكل كدخدا منشي در نيامده است تقاضا دارم  اين هر دو نامه را كه هم محتوي مطالب بسيار مهم  اجتماعي و هم موارد دفاعي  اينجانب هستند در دفتر  انديكاتور و بایگانی شعبه چهارم آن دادگاه ثبت  و ضميمه  پرونده ام نمائيد و علاوه بر آن  تقاضا  دارد به مطالب  ذيل  توجهات لازم  را حتما  مبذول  بفرمائيد  تا  اطلاعات  ناشي از آن به جنابعالي كمك كند تا  موضع گيري  عادلانه تري  در اين پرونده  داشته  باشيد  و طرف هاي  بنده  كه  در اداره اطلاعات هستند و در حق ما ظلم  كرده اند و غالبا  قصد سركوب و گوش مالي هركسي را  كه در مقابل رويه غلط  و  اجحافات  آنها مقاومت ميكند  دارند با  دادن  اطلاعات غلط به جنابعالي باعث انحراف از عدالت در تصميم گيري تان نشوند و دعا ميكنم كه خداوند به همه مان  توفيق عمل منصفانه  و مخلصانه  بدهد.  قابل ذكر است  كه دادگاه هنگام وقوع ظلم تنها ملجاء مظلومان است،  مظلومان اگر از اين  پناهگاه خود نا اميد شوند دست به دفاع خودسرانه خواهند زد كه در اين صورت  جامعه دچار هرج و مرج خواهد شد و اين  دلالت  بر ضعف مديريت نظام  و  فقدان عدالت  در جامعه را  خواهد كرد و نه دلالت  بر قدرت  نظام را  و اميدوارم كه اين  حقيقت حياتي  در ذهن  قضات محترم  دادگستري هميشه  حضور  داشته باشد تا مردم از اين تنها ملجاء خود  سرخورده  و نا اميد  نشوند  :-

1)  به  آقاي  بزي كار آموز قضائي در آن دادگاه  محترم كه در نقش يك قاضي در پرونده  بنده ايفاي  نقش ميكند  بفرمائيد كه  عكس العمل  بنده  منطبق با عملكرد قاضي در محاكمه مزبور  بوده است  و اگر ايشان خيلي  زود  احساس  توهين ميكند لازم است كه مواظب  عملكرد  خودش هم باشد و ضمنا روي ايشان بسيار  ترش  و چهره اش خيلي عبوس است و اين  برازنده  يك  قاضي اسلامي نيست  و ميدانم كه ايشان اين لحن صريح  بنده را  دوست ندارد ولي چه كنم اين مشكل اوست  و حقيقتي است كه بالاخره  دير  يا زود  توسط  كسي بايد گفته شود  چون او در آنجا يك آدم معمولي و بيكاره و تماشاچي نيست  بلكه  يك قاضي است و بطور روزمره در ارتباط حاكمانه با مردم  مظلوم  و مرعوب  و توسري خورده  اين جامعه بيدفاع بومي است كه اين چهره عبوس  ايشان براي آنها ايجاد  ترس و مشكل ميكند و بهر حال اين يك تذكر خيرخواهانه است  نه خصمانه و به نفع  اوست كه در اين مورد دقت و رفع  نقيصه كند و به خاطر اين تذكر بنده از ايشان پوزش هم مي خواهم  و اميدوارم  كه ايشان  مرا  بشكل يك خيرخواه  ببيند  و نه  بدخواه  بنده  دوست دارم موفقيت  ايشان را  در اين شغل  بسيار حساس  ببينم و اين زماني خواهد بود كه او بتواند در مشكل ترين  شرايط حق را از ظالم گرفته به مظلوم منتقل نمايد  چونكه  اين يكي  از اساسي ترين  نيازهاي  جامعه  تحت ظلم و بي  دفاع ماست.

2)  حقيقت  ماجرا  در اين پرونده  صراحتا  بشرح  ذيل است و معلوماتي را كه توسط يك يا چند نفر  از  مامورين  اداره اطلاعات در اختيار شما گذاشته شده  كاملا مغرضانه و گمراه كننده  بوده است  و از  قرائن  چنين پيدا بود كه شما هم  متاسفانه كاملا  تحت تاثير آنها قرار  گرفته  و تا كنون بطور جانبدارانه اي بنفع آنها عمل  كرده ايد و من هم  مجبور شدم كه عكس العملي مناسب با رويه شما نشان دهم. اينها  با يكسري  ظاهر سازي  حقيقت  ماجرا  را  نه تنها لوث  و كتمان کرده اند بلكه  وارونه  هم نشان  داده اند.  اينها سعي دارند بنده را  آدمي ضد انقلاب  و  ناراحت  معرفي كنند ليكن  چنين نيست من آدمي  بتمام معني  طرفدار نظام و انقلاب  بودم و حالا هم هستم به شرط رسيدن به عدالت  و زندگي آبرومندانه  ولي اين آقايان تمام راههاي حمایت  از نظام را بروي ما بسته اند  و امكان اين را كه ما  براي نظام  خدمتي بكنيم از ما  گرفته اند و از نظر آنها خدمت  براي نظام  تنها مخبر شدن است و گويا اين نظام هيچ شعبه  ديگري ندارد كه  ما  در آن  با حفظ  آبرو خدمت كنيم.  وانگهي مخبري  من  و امثال من هيچ گونه ارزش اطلاعاتي و امنيتي براي  اينها ندارد  اينها  اين اصرار را فقط  به خاطر اين ميكنند  كه همان يكجو شرف را  كه  اگر در كسي باقي مانده است  از او بگيرند و  پس از آن  رهايش كنند  چون ميدانند كه  سوار شدن بر پشت  بي شرفها خيلي  آسان است  و اينها  با همين  شيوه  شرف  زدائي  بر پشت مردم  سوار هستند  و اگر  كسي بي شرف نشود و  سواري  ندهد و بخواهد  در كنار آنان  برادرانه  و با حفظ  كرامت  انساني خود  زندگي كند با او همان گونه رفتار خواهند كرد  كه  با من و خانواده ام  دارند ميكنند و اين درست همان چيزي است كه ما  به آن  اعتراض  داريم  چون  اين يك نظام اسلامي است  و اسلام با تمام  اين اجحاف ها  و  بازي هاي غير اخلاقي و غير انساني  مخالف است.  اسلام انسان را ذليل  و ضعيف و زبون نميكند و اين  بازي هاي  غير انساني در حقيقت  خارج از وظايف  روتيني و قانوني اين آقايان است  و  اين رفتار خودسرانه آنها اصلا  منطبق با قوانين  موجود مملكت ما  نيست  و من مطمئن هستم  كه  مورد  تائيد مقام معظم رهبري  و مسئولين بالاي نطام هم نيست ولي مسئولين  بالا بدون  همكاري  ما مردم  در درون  جامعه در اين سطوح پائين،   هرگز قادر به كنترل كردن اين مامورين  خود سر و قانون شكن خود نخواهند بود و اين وحشت زدگي  غير ضروري  در  افكار عمومي  همچنان  بقوت خود  باقي خواهد ماند كه مغاير  با  روحيه اسلام است و لذا  ما  مردم  حتما  بايد  براي  پاكسازي  بعضي از اين  عناصر  نادرست  و غير مطلوب  و مضر براي نظام و  جامعه حتما بايد  به كمك  مقام  معظم  رهبري،   رياست محترم  جمهوري   و  نمايندگان محترم مردم در مجلس و ديگر مسئولين  ذيربط   بپردازيم  و دست  بكار شويم تا دست  اخلال گر  بعضي  از اين  عناصر ناباب را كه در  نهاد  بسيار  مقدسي  همچون اطلاعات و امنيت كشور  نفوذ  كرده  و مانع  بر طرف  شدن  ناهنجاري هائ عمدي هستند كوتاه نمائيم.  و ما صراحتا و بدون تعارف خواستار مجازات و بر كناري  تعدادي از  همين  عناصر  ناباب  كه  در حق  ما  و مردم اين  منطقه جنايت  بي حساب و كتاب  مرتكب  شده اند هستيم. رهبر كي گفته است كه  كشور را  با  توطئه و دسيسه و  زورگوئي و حركت هاي  جنايت كارانه  اداره كنيد، رهبر كي گفته است كه مردم را از شرف  خالي كنيد، رهبر كي گفته است كه با استفاده از قدرت نظام كمر مردم را  خم كرده و  بر پشت  شان سوار شويد  و امكانات شان را غارت نمائيد؟  از اين  بازي هائي كه  اين آقايان خودسر بسر ما  مردم در آورده اند  من مطمئن هستم كه  رهبر اصلا خبر ندارد.  اينها همه اش بر عليه ما  گزارش  دروغ  به  رهبر و مسئولين بالای نظام ميدهند و ما هيچ يك از اين گزارش هائي را  كه  اين ظالمين سوء استفاده گر بهمركز ميدهند  و داده اند  قبول نداريم. اينها در مورد ما مردم بلوچ همه اش دروغ گفته اند و دارند مي گويند، همه اش بفكر چاپيدن امكانات موجود و  مستضعف كردن هر چه  بيشتر اين مردم و بد نام كردن هر چه بيشتر نظام هستند. اينها  به اندازه يك جو هم ايمان و تقوا  ندارند.  ما خواستار آمدن هيئتي از  دفتر مقام معظم رهبري و از دفتر رياست محترم  جمهوري و  اداره  ضد اطلاعات  كشور هستيم كه بيايند به استان به وضع ما مردم سخت اذيت شده  رسيدگي كنند  به حساب و كتاب اين آقايان هم برسند عده اي را  بر كنار و دارائي هاي شان را هم مصادره  کنند  و به صندوق دولت  واريز  نمايند  اين وضع  ذلت آميز و غير انساني را ما  اصلا  بيشتر از اين تحمل نخواهيم كرد يا  بيايند همه ما را بكشند و يا  از  اين وضع  نكبت بار نجات  دهند  ادامه اين وضع  محكومانه  و تحقير آميز براي مان ديگر  قابل تحمل نيست.  حقيقت  اينست  كه  بنده  يك آدم  زنده  و پايبند وجدان هستم و هرگز زير بار  زور  و  تحكم هاي غير عادلانه و غير شرعي اين آقايان اطلاعاتي  نرفته ام و هنوز هم نميروم.  اينها  خواسته شان  اينست كه من  براي شان مخبري كنم و حقيقت اينست كه نمي توانم  اينكار را بكنم  چون اين كار با مزاجم سازگار نيست  وانگهي  در محيط  زيست من  جز مشتي آدم  محروم از  همه چيز  و كاملا  وامانده و  بيدفاع و  بتمام معني  قابل ترحم  و نيازمند  بكمك  كس  ديگري كه  توان  مخالفت  با نظام  را  داشته  باشد نيست كه من مخبري شان را بكنم.  گزارش دروغ  بر عليه این محروم ترین و بدبخت ترين مردم  روي زمين معادل  پا  گذاشتن بر روي  شرف است  و در نزد من  يك جو شرف  و حفظ  كرامت  انساني  خويش  ارزشش  از  تمام اين  دنيا و مافيها  بيشتر است   من چرا يك چنين  ارزش  بزرگي  را از  دست  بدهم،   من چرا خودم را شرمنده  وجدان  و بارگاه  الهي  بكنم  و من  چرا  با  كار غلطي كه  اين  آقايان از من مي خواهند باعث محروميت هر چه بيشتر اين انسان هاي از قبل  محروم شده  بشوم؟  اين خيلي  عجيب است  كه جرم نكردن  حالا جرم شده است!!  جرم  كردن  جايزه و تشويق  و انعام  دارد  و  جرم  نكردن  توبيخ  و  تعقيب  و سزا!  خدايا  خودت  به دادمان برس!  هر چه  اين آقايان تا بحال  به سر ما آورده اند سزاي همين  جرم  نكردن و حفظ  شرف  بوده است  و بس.   من  هيچ جرم  ديگري  مرتكب  نشده  بودم.  اينها  مرا كه به تمام  معني در خط  نظام بودم  به  زور و با تعقيب هاي  شبانه  روزي فراري  داده و  در خط مخالف نظام قرار دادند و از اين  وضع  نادرست  آنها با  زرنگي خاصي  بهره ها بردند و ما مصيبت ها كشيديم. اي لعنت بر خباثت!    خدايا  تو  در جاي حق نشسته اي  و ميداني كه  من  دارم  راست مي گويم و تو گفته اي كه  الصدق ينجي و الكذب يهلك و من باين فرموده تو يقين كامل دارم فلذا  منتظر  نجات  ار سوي تو هستيم از  دست اين  آقايان مسئول بی وجدان  و بي تقوا.

            در سال  69  كه من  بيك  كار خيلي ساده  اكتفاء كرده  و براي  بدست آوردن  يك  لقمه  رزق حلال  در چابهار به مغازه داري پرداختم ولي اينها به خاطر عدالت خواهی راحتم نگذاشتند و هر روز  بنحوي  اذيتم  ميكردند  تا  جائيكه  احساس  خطر  كرده  و  با  ضرر خيلي  زياد   كار و بارم را جمع كرده و قبل از آنكه  بلائي  بسرم  بياورند  فرار  كرده  بخارج  رفتم و  با  تشكيل سازماني  سرو صداي  بسيار  ايجاد كردم  و آنها هم  بشيوه  هاي  مختلف  به  تعقيب ما پرداختند و ما هم  بر اساس  عملكرد آنها عكس العمل مناسب  و مشابه  نشان  مي داديم  و اينها  از  اين مخالفت هاي  ما  خوب  بهره برداري  كرده  وخود را از نظر مالي  هر چه  چاق  و چاقتر كردند  و بالاخره  در اواسط  سال  80  بود كه باز  بفكر  تامين مخالفين  افتادند و پس از  كوشش  زياد بالاخره ارتباط  شان  با من هم  بر قرار  شد  و من قبل از  آماده شدن  براي گرفتن  تامين، نامه هاي  مفصل و متعددي نوشته  و  از  امارات   براي  اين  آقايان  فاكس كردم  كه  رونوشت همه آن نامه ها  موجود است  و در صورت  لزوم  ارائه  خواهم  داد  و  بالاخره  هيئتي  از اين  آقايان  براي  تامين  دادن من  به امارات  آمد  و اينها  مرا مطمئن كردند  كه  بيايم  داخل  همه  مشكلات  و مسايلم  توسط اين آقايان حل خواهد  شد  و شرايطي  فراهم خواهند كرد  كه  من  بجاي كار  سياسي  بكار هاي  فرهنگي و عمراني  به  پردازم و من آمدم.   اينها  اصرار كردند كه من  انحلال  " نهضت  عدالت  بلوچستان "  را  اعلام  كنم و من  گفتم كه اول  شرايط  يك  زندگي  عادلانه را  برايم فراهم  كنيد  تا  من  باور كنم كه رفتار شما  ديگر  با ما عادلانه شده است و من  بعد  انحلال  آنرا  اعلام  خواهم كرد و  اينها  پس از وقت گذراني زياد بمن  اعلام كردند كه  ميلغ  ( فلانقدر) براي شما  تامين  شده است  شما يك شماره  حساب  بدهيد  ما آنرا براي تان حواله  ميكنيم و بعد دوباره تلفن  زدند كه  خودمان  به ايرانشهر ميآئيم و بطور نقدي و حضوري  بشما  پرداخت خواهيم كرد. آمدند  و پولي  ندادند  و يك  كلك  بمن زدند و رفتند ومن همچنان بلا تكليف  و منتظر حقي هستم كه اين آقايان  به من بدهند ولي  اينها چون  فكر ميكنند كه  زور  دارند و كسي  زورش  به آنها نميرسد هر بار  بنده را به نحوي  دست  بسر كرده اند  و آخرين  برگي كه بكار گرفتند دستگيري برادر زاده ام  منصور  آرميان  بود  كه خود  تامين  داده  و مطمئن كرده  بودند و  به شيوه اي  بسيار  زشت  كه  اصلا  مناسب  وجهه  يك  نظام اسلامي نيست  دستگير كرده و بزندان فرستادند تا  بنده  را  از اين طريق تحت  فشار قرار داده  و براي آزادي اش مجبور به التماس كنند و منصرف از تقاضاي پولي كه حقم هست بشوم.  اما  بنده نه  تنها كه  از  اين  اقدام اينها  به هيچ وجه وحشت زده و منفعل نشدم بلكه خوشحال هم شدم چون اينها با اين كار شان دست  خود شان را رو كردند  و  بنده نه  تنها كه  التماسي نمي كنم  بلكه  از اين  فرصت طلائي استفاده كرده  و پاي  شان را با طناب قانون آن چنان محكم خواهم بست كه  تا  زماني كه همه حقايق روشن نشده است امكان رهائي از آن  نباشد.  بنده از دست چهار نفر كه در ارتباط  با من  و پرونده ام  بوده اند  و مرتكب  تخلف  شده  اند  اگر  مسائل  بصورت  كدخدا منشي  حل نشد  در نامه جدا گانه اي شكايت خواهم كرد و تا رسيدن به  نتيجه  ادامه  خواهم داد.

         اين را هم  بدانيد كه  بنده آنطورعددي نيستم كه بي دليل  بتوانم با  اداره  اطلاعات  خودم را درگير  كنم  ولي وقتي كه تعدادي از اين آقايان به لجبازي افتاده و  راه هاي  زندگي را  به رويم  بسته اند  تا  بمن  ثابت  كنند كه  زور دارند ولي من  كي گفته  ام كه  زور ندارند،  زور نظام كلا  در اختيار  این ها است.  بنده  حتي  در نوشته هايم  هم  بارها  به  زورمندي  اين آقايان اعتراف كرده ام  ولي  حرف من  اينست كه  اين  زور را  در جائي  بكار  به گيرند  كه  لازم  و ضروري  باشد  من  كسي  نيستم كه به خواهند زور شان را به من  نشان بدهند.  من  فقط  اين را ميگويم  كه نظام ما  يك نظام اسلامي است  و اسلام   مخالف  زورگوئي و ايجاد ترس و وحشت  در جامعه است  چرا مردم  بايد همه  اش  در حال ترس و لرز  زندگي  كنند  و  چرا عده  اي از اعتمادي كه  نظام  به آنها كرده است  و  به آنان عزت و مسئوليت داده است  دارند سوء  استفاده  ميكنند  و مردم  را از نظام  بد بين مي نمايند.  اينها  حرفهائي است كه بايد  زده شود  و بايد  به آنها  رسيدگي  شود  وگر نه  بدون  تعارف بايد گفت  كه  به اين  ترتيب  نظام  بدون  تهاجم  و فشار خارجي  خود بخود از  درون  هم خواهد پاشيد و ما خواستار  چنين  چيزي نيستيم،  ما نمي خواهيم  يك  نيروي  لائيك  و  بي خدا و لامذهب  بر  سر نوشت ما مردم مسلمان و خدا پرست چنگ  بيندازد و براي تامين  چنين خواسته اي لازم است كه بعضي مسئولين خودسر نظام در اين سطوح  پائين هرچه زودتر توجيه شوند و دست از زورگوئي  و بي عدالتي  بر دارند  و شرايطي را فراهم كنند كه همه ما  در مملكت و زادگاه خود بطور آبروندانه اي بتوانيم  زندگي كنيم اين كجايش احتياج  به اين همه جنجال دارد؟  اين كجايش  احتياج  به اين همه قائم موشك بازي و ايجاد رعب و وحشت و اتلاف وقت دارد!؟ ماحصل كلام اين كه بنده تقاضا دارم كه اداره اطلاعات استان رفتار بهتر و مناسب تري با ما در پيش گيرد و دست از اذيت و آزار ما بر دارد و مسئولين اين اداره لطف بفرمايند ترتيبي اتخاذ  كنند كه ما در زادگاه مان بتوانيم آبرومندانه و براحتي  زندگي كنيم  و آنگاه  ما هم  قول خواهيم داد  نه تنها هيچ  عملي كه با نظام  در تضاد باشد  انجام  نه خواهيم داد  بلكه  با تمام  وجود  در هر چه استحكام بخشيدن  بنظام  مشاركت  و همكاري خواهيم كرد.
 
          تقاضا دارد جنابعالي  ترتيبي  اتخاذ  بفرمائيد كه  موارد  فوق الذكر در  يك  جلسه  شوراي تامين  امنيت شهرستان مطرح شده و بطور عادلانه اي حل و فصل كردد تا  ما  به توانيم  بدون دغدغه و بدون  ترس و لرز يك  زندگي آبرومندانه كه حق  هر انساني است داشته  باشيم  و در مسير نظام حركت كنيم  و هر  بار به بهانه اي جدید متهم به ضد نظام  و غيره نگرديم  و مسئولين محترم هم وقت شان صرف مسائل مهم تري كه كمك به تنفيذ عدالت  و شكوفائي مملكت ميكند  بشود و السلام.
            خداوند بشما اجرعظيم عنايت بفرمايد  كه كمك  به حل اين قضيه مي فرمائيد و خدا كند كه  در صف   صالحان و نيكو كاران  قرار  بگيريد.

 با تقديم احترامات  شايسته،

محمد آرميان

آدرس  تلفاكس  :-   0547 -  2225128


تا اینجا به وبلاگ نهضت عدالت بلوچستان، قیسبوک و تویتر ارسال شد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر