۱۳۹۳ اسفند ۳, یکشنبه

قسمت بیست هشتم از : " کتاب نامه ها " - محمد آرمیان بلوچ



قسمت بیست هشتم از " کتاب نامه ها " -  محمد آرمیان


بنام خداوند  عادل آنكه زورش  بهمه ميرسد



مورخه : -  14  مرداد  ماه  1382

جناب  آقاي محمدي  معاون قضائي  دادگستري  شهرستان  ايرانشهر،

قاضي محترم  پرونده  اينجانب محمدآرميان  شماره  پرونده (  4/298- 82  )  در  شعبه-  4
موضوع  :- تقاضاي رفع  ظلم از بنده و از  نظام  توسط بعضي از عناصر  اداره  اطلاعات  استان  و كمك  به  تنفيذ  عدالت  در جامعه  ....

          احتراما ، عطف به جلسه محاكمه روز  پنجشنبه سوم  مرداد ماه جاري (82) كه از ساعت 6  بعد از ظهر تا  ساعت 10 شب در دفتر كار جنابعالي ادامه داشت توجه حضرتعالي را بموارد ذيل معطوف ميدارم  تا باشد در نزد خداوند به عنوان يك انسان صالح و در نزد نظام بعنوان يك قاضي واجد  شرايط و در نزد مردم  بعنوان يك حاكم عادل شناخته شويد.  منظورم اينست كه يك قاضي دريك نظام اسلامي شيعي كه مولا علي را  بعنوان الگو در نظر دارد كسي است كه از مظلوم  و حق  حمايت ميكند  و اميدوارم كه  در جلسات آينده  رفع  نقص شده و صفات  يك قاضي صالح  در شما  مشاهده گردد :-

1)  اول  اينكه  يك قاضي  بايد  يك انسان خيلي  محكم  و تابع وجدان باشد در  اين صورت خداوند او را از  انحراف از عدالت حفظ  و در نتيجه از مجازات سماوي و صدمات  غيبي  مصون خواهد داشت .

2)  روز  چهارشنبه 2/5/82 ساعت 12 و ده دقيقه از كلانتري 11 شخصي  بنام سروان وحداني بمنزل من  زنگ  زد و از من خواست كه  بآنجا  بروم  از او  پرسيدم چرا گفت  يك  نامه  داري  بيا  بگير  من  ساعت 12 و نيم در كلانتري حاضر شدم  نامه اي در كار نبود  يك حكم جلب معاونش  نوشت  و مرا  بهمراه  يك سرباز بدادگاه فرستاد يعني طبق  امر شما اینگونه عمل  كرد.  گفتم خودم اين  برگ  را مي برم  گفت نخير سرباز بايد باشد.  آقاي محمدي شما مي توانستيد مثل دفعه قبل خودتان يك زنگ بمن بزنيد اگر نمي آمدم از طريق كلانتري  جلبم ميكرديد.  اين اولين ضربه  شما  بر عزت  يك ريش سفيد شناخته شده خاص و عام  اين شهر بود كه  بهمراه يك سرباز با برگ جلب مانند سارق ها  و چاقوكش ها  و قاتل ها بدادگاه آورده شد.  جناب شما به خاطر داشته باشيدركه با اين كارتان در قدم اول حريم احترام را شكستيد و حتما اين كار را تحت تاثير اداره اطلاعات  انجام داده ايد تا آنان را از خود خوشنود و خدا را  ناراضي  نمائيد.   وقتي كه ما به دفتر شما رسيديم ساعت  يك  بود  شما در دفتر تان  تشريف نداشتيد  سالن  انتظار خيلي شلوغ  و خيلي گرم بود كولر  از كار افتاده  بود،  حتي يك پنكه هم نبود مردم  شُر شُر عرق مي ريختند و انتظار شما را مي كشيدند لباسهاي همه خيس عرق شده بود.   اكر كولر سالن انتظار راه اندازي شود و يا دو عدد  پنكه در سقف آنجا نصب گردد ثواب و اجر فراوان دارد چون مردم  در دوران انتظار خيلي اذيت هستند و آنجا جائي است كه در هفت روز هفته پر از مراجعين است كه ساعت ها زجر مي كشند.   ما  تا ساعت  يك و نيم منتظر مانديم تشريف نياورديد به دفتر رفتيم اجازه  گرفتيم  كه فردا  بيائيم اجازه دادند من به سرباز  گفتم كه خوب  من ميروم فردا ميآيم گفت نه بايد بكلانتري  برويم از آنجا بايد اجازه  بدهند  باز  با  سرباز اين مسير بازي با  آبرو را طي كرديم و روز پنچشنبه عين  همين  برنامه تكرار شد و ساعت ده و نيم صبح به معيت سرباز خدمت جنابعالي  رسيديم و شما  فرموديد كه الان برويد  ساعت  6  بعد از ظهر خارج از وقت اداري بيائيد چون كار شما يك مقداري احتياج  به  طول  و  تفسير  دارد.

3-  بنده  سر  ساعت 6  آمدم  سرباز نگهبان مرا  در سالن پائين متوقف كرد  و شما  ساعت  6 و 25  دقيقه مرا بحضور طلبيديد در آنجا  قاضي ديگري بنام آقاي  بزّي هم  حضور داشت  و بعد يك جوان كه شكل محصل  داشت  و ظاهرا براي ديدن شما آمده  بود  ولي  در عمل فرستاده اداره اطلاعات بود و تا آخر جلسه ناظر بر گفتگوهاي مان بود و اين خلاف قانون است كه در جريان محاكمه يك متهم   دوستان  قاضي  به ديدن او  بيايند و در جلسه  بازجوئي تا  آخر حضور داشته باشند.

4)  جناب آقاي محمدي قاضي محترم،   اين جلسه  تا  ساعت  10  شب طول كشيد در اين  دوران  شما آنقدر مؤدب و دوستانه و احترام آميز و نرم  و با صفا حرف مي زديد حتي آنقدر تعريف از قلم و شخصيت  بنده  كرديد كه د اشت  باورم ميشد و نزديك  بود كه  ذوق آنهمه  ابراز محبت از سوي شما  ذوبم كند.    پيش خودم داشتم فكر ميكردم و بخودم ميگفتم كه ايكاش همه قضات جمهوري اسلامي اينطور آدم هائي مي بودند با اخلاق عالي تا متهم از آنان احساس ترس نكند و حرفش را راحت  بتواند بزند و بدين ترتيب عدالت اجتماعي بوسيله دستگاه  قضائي در جامعه تحقق پيدا كند و مردم  از اينهمه  بيعدالتي  رنج  نبرند و نظام  هم  اينهمه  متهم  بظلم  نشود.   ولي در آخر كار آن سعي خيلي دوستانه ولي  نادرست تان براي  امضاء كردن قرار  التزام ده مليون  ريالي جهت آزادي ام  همه آن اخلاق عالي ات را تو خالي  ثابت  كرد  چون  من  هنوز  محكوم  نشده  بودم و شما با  زبان  دوستي  و محبت  از  من  مي خواستيد  كه زير آن قرار التزام را  امضاء  كنم  كه من  نكردم  و آقاي  بزّي  قاضي  ديگر گفت  كه  زندان  بفرستيم گفتم بله براي رفتن بزندان همين الآن آماده هستم.  آقاي محمدي،   بجاي  من هركس  ديگري  بود  آنهمه  اخلاق عالي  از شما  ديده بود  با اصرار دوستانه و مكرر و بظاهر خير خواهانه شما فريب مي خورد و با  امضاء كردن آن محكوم ميشد.  حالا معلوم نيست شما  با  اين روش  عجيب و غريب چه  تعداد  از متهمين بيگناه را محكوم كرده  و به زندان فرستاده ايد اينرا فقط شما  خودتان ميدانيد و خداي تان،  به  وجدان  و حافظه  ات مراجعه كن.  جناب آقاي  محمدي،   ما  در  ارتباط  با خيلي  از شما  ها  كه  اجازه  بازي كردن  با  سرنوشت  ما  را پيدا كرده ايد يك مشكل اساسي  داريم  و آن  اينكه خيلي خوش ظاهر و بسيار  بد باطن  هستيد ما نمي دانيم بر اساس ظاهر خوب  تان با شما رفتار كنيم  يا  باطن  بدتان.  اين تضاد  در قول و فعل شما  بعضي از مسئولين، ما را  در موقعيت دشواري قرار ميدهد  منظورم اينست كه در چنين وضعيتي اگر ما  از قدرت  حكومت  و مشت  آهنين آن كه در اختيار شماست بترسيم  كه بايد  سكوت  اختيار كنيم و از چيزي بنام عدالت و مساوات براي  هميشه  چشم  بپوشيم و همين وضع ذلت آميز فعلي را قبول كرده و ساكت و خاموش به نشينيم  و تبديل  به موجوداتي  خفه  شده  شويم  و مسلوب الحقوق  و نظاره گر  زبون حالي  خود،  و اگر  نترسيم  كار دشوار تر  اين خواهد بود كه  آن مقدار دانش لازم را كه همه  ترفند هاي   شما را حريف شويم تا در اين بازي  با  قانون سرمان كلاه نرود از كجا بياوريم منظورم عامه مردم  اين جامعه  است  نه  خودم  مردمي  اكثرا  بيسواد و ساده  لوح  و در حال ترس و لرز كه  در هر حال  بنحوي گذار  شان به پاسگاهها و دادگاه ها  مي افتد و سرنوشت شان  به رحم و كرم  شما بستگي  پيدا ميكند  و آنگاه  شما  مي دانيد  و  وجدان تان.  در حقيقت مردم جامعه بومي مان  مردمي  بتمام معني  ضربه خورده از مامورين سلاح  بدست  و قلم  بدست نظام ، بي دفاع  و  قابل  ترحم هستند و نامه هائي را كه من براي تعدادي از شما مسئولين دارم مي نويسم در واقع كوششي است جهت توفير  شرايط  لازم  براي  رسيدن  به عدالت  براي اين مردم  كه از قدرت نمائي هاي  مامورين دولت تجربه تلخ  و  پر وحشت دارند و در دادگاههها نميه توانند از خود دفاع كنند كه اين كار من در واقع بنفع نظام هم هست و هيچ منع  قانوني و شرعي ندارد  پس  شما  بخاطر اين كار خيري كه من بحكم مسلمان بودن دارم  ميكنم سعي در ضد  انقلاب و ضد نظام  ثابت كردن بنده نكنيد چون تا كنون به اندازه كافي  اينكار با ما شده است  و بخاطر  همين  رويه غلط  بعضي از مسئولين، ما هم عكس العمل غلط  از خود نشان داده ايم  ولي آن  زمان  ديگر گذشته  است  و ما  الآن نياز  شديد  به  رعايت  قانون  و دفاع  از حقوق  جامعه خود  داريم.
 
5) شما  گفتيد كه  آقاي  بهرا مي  از  دست  شما  شكايت  كرده  است  حال  آنكه  من  قبل  از  او در هیمن دادگاه شكايت كرده بودم  و شما به شكايت من هيج  ترتيب  اثري نداديد در همين جا مي پرسم چرا؟  و در رابطه  با  شكايت  او شروع  به بازجوئي  از  بنده كرده ايد  پرسيدم  چرا بهرامي را نياورده ايد كه  با هم در كنار هم محاكمه شويم آقاي بزي گفت  كه ايشان  نماينده اش  را  ميفرستد.  پرسيدم  چرا نماينده اش  و خودش نه ؟ چون اين  قضيه طوري است كه خودش  بايد  حاضر شود آنهم  با هويت اصلي نه مستعار. قاضي محترم،  شما  بخاطر  داشته باشيد  كه نظام ما  يك  نظام اسلامي  است و فقط  ته ريش گذاشتن و هي اسلام اسلام كردن و چند تا  انگشتر  و يك تسبيح  آدم را مسلمان نميكند عمل  هم  اسلامي  بايد كرد مثل دوران حكومت  امير المومنين علي عليه السلام.  ببينيد در صدر  اسلام  يك  يهودي  از  علي  عليه  السلام  به  دادگاه  شكايت  برد  و گفت  زرهي  كه  نزد  علي  است  مال  من  است  و  من آنرا ميخواهم.  قاضي آن  يهودي  و  علي  (ع) را   با  زره  اش  هم زمان به محكمه  فرا خواند.  آنگاه به  يهودي گفت  حرف  بزن.   يهودي  گفت  اين  زره  كه  در دست  علي  است  مال من است  و باید بمن تعلق گيرد. قاضي  از علي  پرسيد  چه  جواب  ميدهي ؟  علي  گفت  كه  زره  مال  من است از اين شخص خريده ام.  قاضي از علي  پرسيد گواه داريد  كه  از او خريده ايد؟ علي  گفت نه  گواه ندارم.   قاضي  گفت  به  قرآن قسم ميخوري  كه  خريده اي؟ علي  گفت  كه خريده ام  ولي  اين  متاع  آنقدر  ارزش  ندارد  كه  بخاطر آن قسم  بخورم.   قاضي گفت  كه در اينصورت  زره  متعلق  به شاكي ميشود  و  علي  زره  را  با  حكم  قاضي  به  يهودي داد.  يهودي  با  ديدن  اين  طرز قضاوت  به گريه  افتاد  گفت  شما بر حق  هستيد،  اسلام بر حق  است،  اين دين خوبي است من  هم مي خواهم مسلمان  بشوم  و در همانجا  بدست  علي (ع) اسلام  آورد.  در اينجا  مسئله  مهم  اينست  كه  علي  در اين زمان  خليفه مسلمين  است  و  اين قاضي  را  خودش  بكار گماشته است  و مي  بيني  كه  قاضي در  نظام اسلام چقدر مستقل و مستقيم و متقي و قوی است كه ما فوق خودش را  هم محكوم  ميكند  و حق  را بيك غير مسلمان ضعيف ميدهد و ترس آنرا ندارد كه ممكن است ما فوق  او را از كار بركنار كند و فقط ترس  از خدا دارد و همين  تقواست كه  او را  در صراط مستقيم و در خط عدالت و نجات  نگه ميدارد.

   جناب  آقاي  محمدي  قاضي  محترم  نظام جمهوري اسلامي،  از شما سئوال ميكنم كه  اين آقاي  بهرامي  كه يك كارمند اداره اطلاعات  است  و بعلت صيانت و چتر حمايتي  كه  اين اداره  برايش  فراهم كرده  است  دست به تخلف زده  و باعث  اذيت و آزار و هتك حرمت  خانواده  ما  و مرتكب  قتل  شده است  آيا  مقام  و درجه اش  از علي عليه السلام  بيشتر و بالاتر  است  كه  شما  او را  به دادگاه  احظار نكرديد و مرا با آن روش  آبرو ريزانه  بدادگاه  آورديد و  به محاكمه ام  پرداخته ايد چون  فكر ميكني كه من ضعيف هستم و كسي  را  پشت  سر  ندارم  كه  از من  حمايت كند؟  تو خداي  باين  بزرگي را  نمي بيني  كه پشت سر حق  ايستاده  است؟  شما  بهرامي را قوي مي بيني  چون قدرت  اداره  اطلاعات  را  بهمراه  او مي بيني و چون  تو  براي نشستن در پشت اين ميز محتاج  تائيد اداره  اطلاعات هستي  و چون تو  اين لقمه  ناني را كه  داري  ميخوري باز هم خودت را مديون تائيد اداره اطلاعات  مي بيني  و بخاطر  همين هم مامور خاطي  اين  اداره را  از احضار معاف و من بي پشت وپناه  را  با  سرباز به دادگاه ميآوري  و  سه ساعت و نيم  به شيوه هاي  عجيب  و غريب  ميترساني  و هنوز هم  ادعا داري كه يك مسلمان و پيرو  علي هستي؟ اگر شما مدعي پيروي از علي علیه السلام هستيد حد اقل  لحاظ آبروي علي و مكتب  شيعه را داشته باشيد اگر آبروي ما براي شما ارزشي ندارد.  مگر نديدي كه يك قاضي  مسلمان  خود  علي  را  چگونه محاكمه  كرد  لطفا  مقايسه اي  بين  خود  و آن قاضي  بكنيد  و تفاوت را  به بينيد و متوجه شويد كه چقدر داريد اسلامي عمل ميكنيد.  من از شما خواستم  كه  فتو كپي  شكايت  آقاي  بهرامي  را  بمن بدهيد تا  موارد  اتهامي  را  كه  وارد كرده است  يكي يكي  جواب  داده  قبول يا رد كنم.   گفتيد كه  رونوشت آنرا  نمي توانيم بدهيم.  خوب در اينصورت  من به چه  اتهاماتي  پاسخ بدهم؟   تقاضا  دارد دستور فرمائيد رونوشت شكايت آقاي بهرامي و فتو كپي شناسنامه اش را كه با تمبر  و مهر  دادگستري  برابر  اصل هم شده باشد  از طريق پست سفارشي  به آدرس منزلم  بفرستند  تا من پس از بر رسي دقيق  آن آمادگي ام را  براي حضور در دادگاه اسلامي و شركت در اين محاكمه اعلام نمايم و در غير اين صورت از دادن بازجوئي  به اتهامات بهرامي عذرم را  به پذيريد و بدون محاكمه بزندان  بفرستيد و شكايت  من  از بهرامي  بقوت  خودش باقي خواهد  ماند.

6)   شما  با  شيوه اي  خاص و دوستانه  و نرم  شروع  به خواندن  بعضي  از  بند هاي كتاب  قانون كرديد  و خوانديد كه اگر كسي  به مقامات  و مسئولين  و غيره  و غيره ...   توهين  كند  از  شش ماه  تا دوسال به  زندان محكوم  مي شود و فلان  تعداد  ضربه  شلاق  دارد و غيره...  قاضي  محترم  شما  با  خواندن  اين مواد  قانوني كه بقصد  ايجاد  ترس  در من  بود  خيلي سطحي  با  بنده  بر خورد كرديد.   مخلص آن اخلاق عالي و تو خالي ات هم  هستم،  ولي بدانيد  كه من تمام  اين كتب  قانون را دارم  هر  وقت  كه لازم شود سري  بآنها  ميزنم  و  لازم  نبود  كه  شما  خود تان را بزحمت  بيندازيد  و  سعي  در ترساندن  بنده  نمائيد من تمام حرف هائي را كه تا  حالا  زده ام  هر چند كه براي  طرف  زورگو و متخلف ناگوار بوده  است  ولي  هيچ كدامش وارد  دايره  مجازات  نمي شود.   بنده  كاري  را كه ميكنم  با علم  و آگاهي كامل  دارم  انجام  ميدهم  و از خدا  ميترسم و  به  مدد و کمکش ايمان  كامل  دارم  و  حامي  عدالت  هستم  و  در  حمايت  از  عدالت  تا حالا  مصيبت هاي  زيادي  متحمل شده ام  و از  اين پس  هم  بدون  كمترين ترس و ترديدي  تحمل خواهم  كرد  شما  از اين  بابت  خيالت  راحت  باشد  و فقط  مواظب  باشيد كه در پروسه اين قضاوت در نهايت ضد عدالت ثابت نشويد اين برايت بزرگترين  موفقيت خواهد بود وسعادت.   شلاق زدن بنده  براي  زورمنداني مثل  شما  كاري آسان  است و راحت  فقط زماني كه شرف  در كار نباشد.  يك قاضي  اگر فقط  به اندازه يك ذره  پايبند  شرف باشد قادر به محكوم  كردن كسي كه از عدالت دفاع ميكند نخواهد شد چون من در حركت هايم هركز انگيزه اي  جز  پشتيباني از  حق  و رسيدن  بعدالت  نداشته ام و ندارم و مطمئن هستم كه  يك قاضي عادل هرگز  يك  اهل  انصاف  را محكوم نكرده  و شلاق نمي زند.  شما اگر از سر زورمندي مرا  شلاق  بزنيد در حقيقت عدالت را شلاق زده ايد قاضي محترم و اگر بزندان  بفرستيد جسم من  و روح  خودت  را  بزندان  فرستاده اي  و آنچه كه حقيقتا در اين  ميان نصيب من ميشود همانا رضاي خداست كه سعادت  ابدي انسان درآن  نهفته است همان چيزي كه  من تا كنون بخاطر آن هر رنج و صدمه اي را تحمل كرده ام و حالا هم ميكنم،  زهي سعادت  و هيج پروائي نيست از ملامت،  ملامت همه آن خود باختگان نشسته در كنچ عافيت، همان مداحان ظلم و شقاوت براي حفظ مصلحت فردي خويش وخوشحال از سفاهت، همان وامانده هائي كه پشت و رو شده اند با معنويت وخدا و حقيقت، آنهائيكه عادت كرده اند به دم تكان دادن و موس موس كردن در اطراف اهل تزوير و جبر و جنايت. آري هيچ پروائي نيست  از ملامت ، ملامت اهل  عافيت و  دل بستگان به اين دنياي دون و مال و ثروت  و تهي شده از حميت وغيرت و صلابت و بيگانه گشته از هويت انساني خويش و از  شرافت منظورم  همان هواداران  پستي و حقارت  است كه  تا گردن فرو  رفته  اند  در منجلاب  ذلت  و نكبت  و  خباثت  و مفتخر و سربلند اند از سر بزيري و زبوني و حقارت  و بي خبر از كلمه اي  بنام  خجالت.  آري  پروائي نيست  از  ملامت  حاميان  ظلم  و  دشمنان عدالت  و اين راه را  به تنهائي خواهم  رفت با شهامت بکمک الله پر قدرت.
  
7) شما  يكي  دو  بند  ديگر از  كتاب قانون را  براي  تفهيم من  در مورد كنترل  بسته هاي پستي  و  كنترل  تلفن ها خوانديد كه با حكم قاضي ميشود اينها را كنترل كرد  و با اينكار بطور غير مستقيم   خواستيد بمن بگوئيد كه اگر شما بخواهيد شكايت هائي از ما مسئولين را  به مركز  يا  تهران  بفرستيد  ما  از  داخل  اداره  پست  آنها  را  تحويل  گرفته  و  بر  رسي ميكنيم  كه  مواردي  خلاف  ما  در آن  نباشد،  اگر  بود  متوقف  ميكنيم  و اگر نبود آنرا دو باره  به  پست  ميدهيم  اين تفهيم غير مستقيمي  بود بمن  كه  مواظب  باش  ما هر گونه  تسلطي را  بر شما  داريم  و كاري از  دست شما ساخته نيست  و براي  رسيدن  بعدالت  زور زيادي نزنيد.  و اشاره  به كنترل تلفنها  كرديد.  بله قاضي محترم،   اين را هم  ميدانم  كه  تلفن  خانه من  و  تمام افراد فاميلم  هميشه  كنترل  بوده  و هست  اما  غمي نيست  چون آنرا كه  حساب  پاك  است  از محاسبه  چه باك  است  ولي قاضي محترم  بشما بگويم  ما از اين بابت روحا  سخت اذيت و در زحمت هستيم اين مامورين اطلاعات فقط به منظور پيدا كردن يك بهانه بطور شبانه  روزي مكالمات  عادي و حرفهاي  زن  و  بچه  و  مادران و خواهران  و دختران  ما را مرتبا گوش ميكنند.  اين عمل  هم  از  نظر اسلامي  حرام است  و هم  از  نظر  اخلاقي  زشت  است و  هم  از نظر قانوني  ممنوع  است  ولي  اينها  نه اسلام  سرشان ميشود  و نه  قانون  و نه  زشتي!! متاسفانه اين  وضعيت نكبت باري  است كه  توسط  امثال  بهرامي ها  بر ما تحمیل گشته  است  و فعلا  جز اينكه از خداوند متعال  براي شان  لعنت  نا محدود  تقاضا  كنيم كار ديگري  از دست مان ساخته  نيست اي  لعنت نا محدود خدا و فرشتگان بر بهرامي و مثالش باد كه حريم خصوصي خانه هاي مان هم  از  دست شان محفوظ  نيست  و اينها با كمال بي شرمي به حرفهاي معمول و درون خانگی مان گوش  ميدهند كاري كه براي ما سخت زجر آور است، اي  لعنت  بر خباثت!  ولي  تعجب  من بيشتر در اينست كه  در چنين مواردي  مردم  بايد  بدادگاه مراجعه كنند تا جلوي اين گونه تجاوزات در حريم حصوصی و خانوادگي شهر وندان گرفته شود ولي حالا مي بينم كه يك قاضي خود اين گونه اعمال را براي ايجاد ترس و وحشت براي يك شهر وند بيان ميكند،  خيلي خيلي جاي تعجب است. شنيده بوديم  كه هر چه به گندد  نمكش ميزنند واي به روزي كه به گندد نمك!  جاي  واويلاست.  خدايا، حالا كه نمك  هم گنديده است  ما اينهمه  فساد وجدان  و عفونت اخلاقي  این ارباب  اختيار و سر سپردگان شان  را  با  چه  وسيله اي ضد عفوني و  پاكسازي نمائيم،  انصاف و  عدالت را  از كي متوقع باشيم، حرمت و كرامت انساني مان را چكونه محفوظ بداريم!؟  بخدا كه  تعدادي مصلحت پرست و فزون طلب  با  سوء استفاده از مشاغل حساس و پر قدرتی  كه در اختيار دارند بد نام كرده اند رهبرعظيم الشان و نظام مقدس جمهوري اسلامي  را  و باز مي بينم  كه  اين  روند جويدن استخوان هاي نظام توسط عده اي از جو فروشان گندم نما  و دوستان  دشمن صفت  همچنان  ادامه دارد.   جناب از مجموع  رفتار تان در اين محاكمه اين شك در من قوي شد كه  شما خود  يك اطلاعاتي مامور خدمت در دادگستري هستيد آنها ميگيرند  تحويل شما ميدهند و شما هم با يك محاكمه فورماليته و ظاهري مي فرستيد بزندان  بدين ترتيب ظلم زير يك پوشش قانوني  تبديل به عدل  ميشود يعني  روكشي از عدل كاذب  برظلم حقيقي  كشيده  ميشود  و سر و ته قضيه هم  بهم مي آيد و همه چيز ميشود امن و  امان،  بدون ترس از خدا  و صاحب  زمان.  بترسيد از خدائي كه  زورش  به همه ميرسد و رحم كنيد  به اين نظام و به اين اسلام  و به اين مردم  و به اين وطن، وطنيكه همه بايد در آن حق حيات  راحت و آبرومندانه داشته باشند و عده اي با سوء استفاده از  قدرت نظام آنرا  تبديل  به ارث  پدر نكنند و ديگران  را محروم نگه  ندارند.

8)  شما به  من گفتيد كه  مدعي العموم  نباشيد.  از  اين حرف  شما خيلي  تعجب  ميكنم.   چون شما  يك  تحصيل  كرده  هستيد  الآن  در نقش  يك  قاضي  در  يك  نظام  اسلامي  داريد كار  ميكنيد  اين به معناي آنست كه به علوم اسلامي هم بايد آشنائي داشته  باشيد ولي  باز داريد چنين حرفي ميزنيد.  جناب  محمدي،  شما  اگر كلمه لا اله  الا الله  را  خوانده باشيد معني،  مقصد  و فضيلتش را  هم  بدانيد و از ته دل  به آن يقين  هم داشته  باشي  و خلاصه  اينكه  يك مسلمان باشي  اين كلمه  شما را موظف ميكند  كه يك  مدعي العموم  باشي.  در يك جامعه اسلامي يك نفر براي همه و همه براي يك نفر زندگي ميكنند اگر  چنين نباشد آن جامعه اسلامي  نيست  حال آنكه حضرت  امام ( ره)   و مقام معظم  رهبري و ديگر مسئولين بالا،   نظام ما را يك نظام اسلامي نام گذاري  و معرفي  كرده اند  و مرتبا دارند  به مردم  و مسئولين كشور توصيه  ميكنند  كه  بر اساس قرآن  و تقوا  عمل نمايند و قرآن و رهبر اين نظام  اسلامي ميگ ويند كه  يك مسلمان بايد مدعي العموم باشد  و شما  مي فرمائيد كه مدعي  العموم  نباشيد  حالا بفرمائيد بنده حرف  قرآن  يعني  حرف  خدا و رسول و سپس حرف رهبر اين مملكت  را  گوش و اطاعت كنم  يا  حرف  شما را!؟  عزيزم  قاضي محترم،   يك مسلمان موظف  است  ظلم  را در هر جا  كه  به بيند  براي رفع آن در حد توان خود وارد عمل شود.  به عنوان مثال مي بينيم كه مقام معظم رهبري از  قضيه فلسطين خيلي قرص و محكم  و مسئولانه دفاع و عمل ميكند،   چرا  فقط  بدليل  اينكه  يك مسلمان است و هيچ  توجيه ديگري ندارد  چون نه عرب است و نه  فلسطيني حالا  شما اگر جرات داريد  به ايشان به گوئيد كه مدعي العموم نباشد.  چون در  فلسطين ظلم واجحاف و بي عدالتي هست ايشان بحكم مسلمان بودن،  خود را موظف  بدفاع از  مظلوم ميداند و بنده هم  به  تبعيت  از ايشان كه  رهبر ماست  و طبق  قرآن  دارد عمل  ميكند  در جامعه شديدا ظلمزده خودم بلوچستان يك  مدعي العموم بوده و هستم  و از  مظلوم  نا توان  جامعه خودم در حد توان دفاع خواهم كرد  و اگر نكنم  يك مسلمان متعهد  نخواهم  بود  و چه خوب است كه شما هم  يك  مسلمان  قوي و متعهد باشيد جناب  محمدي تا بكمك همديگرجامعه اي را كه  در آن  داريم زئدگي  مي كنيم ظلم زدائي نمائيم  و  برضاي  خدا برسيم  موافق هستي؟ به بينيد من در رابطه با همين  پرونده  كذائي  فقط دو بار  به  دادگاه   آمده ام كه شما مرا خواسته ايد  و در اين اثناء من  شاهد انسان هاي مظلومي  بوده ام  كه  جوق  در جوق  با  دستبند و سرباز در حال تردد  در دالان هاي  ساختمان  دادگستري  شما  بوده اند، اينها  انسان هاي مظلومي  هستند  كه  بعلت عدم دسترسي  به عدالت اجتماعي  و عدالت  اقتصادي و سير كردن شكم خود مجبور به انجام حركاتي نا درست  شده اند  كه  تله  قانون  پاي شان  را  گرفته است و بدست شان  دستبند  زده  و لباس  راه  راه  زندان  بتن شان  كرده است  و گرفتار.  اينها همه مظلوميني هستند كه شرايط غير عادلانه موجود  در جامعه  آنان  را  تبديل  به  مجرم كرده است  چه  كسي  بايد  غم  اين ها را  بخورد  مگر  اينها  مثل  من  و شما  پدر  و مادر،  برادر و خواهر،  و زن و بچه  ندارند  كه  زجر بكشند؟  يك ملت چرا بايد اين همه مجرم و زنداني  داشته باشد  كي مسئول است ؟  همه مسئول هستند  من و شما و نظام و دولت !!!! اگر من و شما مدعي العموم  نه باشيم  اين وضع  اسف انگيز  روز به روز  گسترده  تر  ميشود  و آخر قهر خدا  نازل ميگردد.

9)  شما  نظرم را در  مورد  مولابخش  و  به تعبير  خودتان  مولك   و  ملا كمال  پرسيديد  من  مختصر  بشما توضيح  دادم  و حالا كتبا  كمي بيشتر و صريح تر توضيح  ميدهم.  من  بحساب خودم  يك آدم  طرفدار حق و عدالت هستم  لذا حرفي را كه  ميزنم  از اين منظر خواهد بود  و كاري  باين ندارم كه چه كسي  از  آن خوشش ميآيد و چه كسي بدش ميآيد مهم در نزد من اين است  كه حقيقت باید  گفته شود تا امور به سمتي حركت كند كه عدالت  در جامعه مان  احياء  و ابقاء  شود  و بدين وسيله  مردم اين ميهن اسلامي به حقوق حقه خود برسند و بي دغدغه  و راحت و با عزت  زندگي كنند و اين نظام هم  بوسيله  عدالت مستحكم گردد و نه با جبر و منافقت،  چون  اين  يك نظام  اسلامي است و مزاجش با ظلم و استبداد و منافقت سازگاري ندارد و  وظيفه هر مسلماني است كه در استحكام بخشيدن بيك نظام اسلامي طرفدار عدالت، تمام سعي اش را بكار گيرد و من مشغول  بكار گرفتن همين سعي هستم البته اگر  امثال بهرامي هاي خودسر و سوء استفاده گر اجازه بدهند و هر  روز  به  بهانه اي  سر بسر مان نگذارند و نترسانند و  نگيرند و زنداني مان نكنند. مولابخش كه پسر خاله بنده است از  نظر من حقيقتا آنطورعددي نيست كه لايق شمردن باشد چون جز مقداري سر و صداي بي محتوا و تخلف، هيچ كار با ارزشي  كه قابل  تعريف و حمايت  باشد  انجام  نداده است  و هيچ  يك از كارهايش  نه  مورد تائيد من است  و نه مورد تائيد كسي  ديگر.  تمام  كارهائي را كه تا كنون انجام  داده است كارهاي  هجو و بيهوده  و  غلطي  بوده است  كه  فقط  به منظور خود نمائي و كسب  شهرت و پول و ثروت بوده است و به نظر من براي ارضاي  خود نمائي  و كسب مال هيچ كسي حق ندارد  دست  به جرائم  مسلحانه بزند و جان انسان هاي بي گناه را بگيرد و فريبكارانه  بگويد كه من  دارم  جهاد ميكنم.  اعمال  مولابخش  نه  از نظر  اسلامي  و  نه  از  نظر قومي  و نه  از نظر  اخلاقي  و نه  از  نظر  سياسي  و نه از هيچ منظر ديگري  قابل  توجيه و مقبول نبوده و نيست چون  هيچ يك از اعمال خود خواهانه و بي محتوا و منفي اش  نه تنها كه براي جامعه مان به هيچ وجه  مفيد نبوده است  بلكه مضر و مصيبت ساز هم بوده و هدف عادلانه ای نداشته است و در مجموع  طوري حركت كرده است كه طناب  قانون در هر حال  منتظرش نشسته  است  مگر  اينكه قبل از وقت از كرده  پشيمان  شود  و  تقاضاي عفو كند  و مورد  رحم  و گذشت  نظام  قرار  گيرد و صد  البته كه اسلام  دين  رحم و شفقت  است  و اين  برازندگي را در طول تاريخ از خود نشان داده است  و حالا هم  توانمند و برازنده چنين امري است و اين ديگر با مسئولين محترم نظام جمهوري  اسلامي  است  كه  با  او  چگونه  رفتار مي كنند  البته  اين را همه ميدانيم  كه در اسلام عفو بهتر از انتقام است.   او براي اينكه طرفداراني  از ميان  طبقه تنگ نظر و متعصب  و منجمد الذهن و بی هدف  براي خود  دست و پا  كند  حرف از حق و باطل  بودن  شيعه و سني  ميزند  و اين بخاطر کمک هائی است   كه از محافلي دارد مي گيرد و  بخاطر آن  اين ساز  بد  آواز  را بايد  بزند چون  اگر شيعه  حق  باشد  يا  باطل  در قبر خودش  ميخوابد  و سني  همچنين  و خدا  از هر دو  بطور  جداكانه  حساب ميگيرد. باطل را به جهنم و  حق را  به  جنت  خواهد فرستاد و امثال  من و مولابخش  حق نداريم  وظيفه خدا را  به عهده خود بگيريم  و مهمتر اينكه  الآن  وقت  دامن  زدن  به اين گونه  اختلافات فرعي و غير ضروری نيست چون امروز تمام جهان اسلام  به رهبري حضرت آيت الله  خامنه اي  بركات الله عليه  در مقابل تمام كفر جهاني  به رهبري  جورج  بوش لعنت الله عليه  قرار گرفته است و انسجام مسلمين  تحت  رهبري  قدرتمند مقام معظم رهبري در اين وقت حكم  يك وظيفه را پيدا كرده است و حالا جدا وقت آنست كه  همه مسلمين بدون كمترين شك و ترديدي دست از  اختلافات جزئي  برداشته و  در پشت  سر  رهبر  مقاوم  و سربلند خود  به ايستند  و گوش  بفرمان  باشند  تا عزت  و شرف  ملي  و  ديني  شان  مانند عراق  زير  چكمه هاي  سربازان  كفر جهاني پايمال نشود پس  سعي  بي معني و  اختلاف بر انگيز امثال مولابخش در اين زمان بخصوص  يك سعي  باطل  و بي حاصل و نادرست است  و ايشان علاوه  بر مذهب  شيعه  به مذهب  حنفي هم دارد مي تازد  لذا  مورد تائيد هيچيك  از علماي  اهلسنت هم  نيست.  و اما  ملا كمال !   ملا كمال  با مولابخش  اصلا  و به هيچ لحاظ  قابل مقايسه نيست.  ملا كمال عددي است  بزرگ و لايق  شمردن  چون او گاري به باطل  بودن شيعه و سني ندارد  بلكه  اين را مي گويد كه شيعه و سني  هر دو انسان هستند و  هر دو مواطن  اين  وطن  و هر دو  روزي  سه  وعده  گرسنه مي شوند و  اين شكم  بي هنر و پيچ پيچ  نه  شيعه را مي بخشد  و نه  سني  را  و  سه  وعده غذا  از  راه  حلال  بايد به شكم هر دو  برسد  و  اين وظيفه  حكومت اسلامي است كه شرايط  لازم را  حتي الامكان براي تحقق  اين امر  فراهم  نمايد و  هيچ  قانوني  براي چنين  ادعا  و خواسته اي يقه  هيچ كسي را نمي گيرد و قانون جمهوري اسلامي هم براي  چنين خواسته اي  نبايد يقه ملا كمال را بگيرد هدف و خواسته  ملا كمال از اينست كه  بين شهر وندان اين ميهن اسلامي هيچ گونه تبعيضي نباشد چون اسلام در جوهر خود ضد  تبعيض  است  اين كجايش  احتياج  به يك  لشكر كشي  غير ضروري  و درست كردن يك فاجعه وحشتناك و تخريب كامل يك روستا دارد!؟ بگذار هر چه صريح تر  حرف  بزنيم  تا  حق و عدالت  پايمال نشود.  همه  اين را ميدانند  كه  حكومت  اسرائيل امروز  ظالم ترين  حكومت  دنيا  است ولي همين  حكومت  ظالم  تا كنون هرگز  يك  روستاي  خود  اسرائيل را خراب نكرده است هر چه خراب  كرده است  روستاهاي  فلسطيني  بوده اند حالا  اين سئوال پيش  مي آيد كه مسئولين قبلي استان طبق  چه منطق  و جوازي   به  يك  روستاي كشور خود  حمله برده و در اين  اقدام حساب نشده و غير ضروري  تعدادي سرباز و نظامی بي گناه و بي خبر  از همه جا  را  بكشتن  داده  و بعد همين  را  بهانه  قرار داده  و يك  روستا را  با بيش از دويست خانوار يعني هزار  نفر جمعيت  بطور  كلي تخريب  و سپس بطور کامل غارت  كرده اند  ظلم و زورگوئي و قلدري و بي منطقي كه شاخ و دم ندارد.   خوب اين  آقايان  غير  بومي  هر كس كه   بوده  باشند  با  اين كار شان علاوه بر بي خانمان كردن جمع كثيري  از مردم بيگناه، ضربه محكمي هم بر حيثيت اين  نظام اسلامي وارد  كرده  اند و با چنين كاري اين حقيقت آشكار مي شود كه اين غير بوميان كمترين  همدردي  و غم خوارگي و نظر نيك  و مساعدی  با  مردم  بومي  نداشته و ندارند به همين  دليل  تقاضاي  ما  اينست  كه  خيلي  لازم  است كه از اين به بعد اعضاي  شورا هاي  هر يك  از  شهرستان ها  و مركز  استان كه منتخبين مردم بومي هستند و مسايل و مشكلات  و احساسات  و خواسته هاي  مردم  و بافت  اجتماعي منطقه  را بيشتر از  غير بوميان  ميدانند براي عضويت در  شوراي   امنيت  شهر هاي  خود پذيرفته شوند  و  در تصميم گيري هاي مهم   سياسي  امنيتي  و اقتصادي و عمراني  و  فرهنگي  حضور  دائمي و تنگا تنگ  داشته باشند تا از بوجود  آمدن  فاجعه  هاي  بسيار غم  انگيز و تاسف برانگيزي  نظير  فاجعه گورناگ  كه  به صورت  داغ  بد نمائي  بر  چهره  زيباي  اين نظام  اسلامي  باقي  مانده است  پيشگيري شود.  آيا  مطرح  كردن  چنين  تقاضائي  و پذيرش آن  از سوي مسئولين دولت  و مجلس شوراي اسلامي  كمك  به تنفيذ عدالت  و كاهش نا هنجاري ها و در نتيجه ثبات و استحكام  نظام  نخواهد كرد؟ جواب حتما و بدون  شك مثبت است.  آيا  يك شهر وند  بخاطر چنين  تقاضائي  مجرم و ضد نظام محسوب مي شود و اقدامش وارد  دايره مجازات و تعقيب  ميگردد؟  نه  به هيچ وجه ...  ملا كمال  بر خلاف  تبليغات منفي گسترده و مغرضانه اي كه بر عليه  او شده است به نظام جمهوري اسلامي خيلي هم علاقه مند است  چون نام اسلامي بخود دارد  و مقام معظم  رهبري را  به خاطر موضع قوي  و سر بلندانه اش در برابر  استكبار  جهاني تمجيد و حمايت مي كند.  ملا كمال  به خاطر كمالي كه  در مرام  انساني  خود دارد در اذهان  عمومي منطقه يك انسان كاملا نيك نام  و محترم و برجسته و مقبول  و صاحب  خصال است.  او تا كنون دست  به هيچ عمل  خلاف  قانون  و خلاف شئون اسلامي  و اخلاقي نزده است، او پاي بند  قرآن  است  و آدمي  آن چنان  پاك و بي مثال  است  كه يك  نظام اسلامي حقيقي  به  خدمات چنين فردي بدون هيچ  شك  و ترديدي  نيازمند است چون او در محيط  زيستش يك مصلح  اجتماعي  بوده  و هست  كه  مردم  منطقه  را  از  نزاع و فساد و خرابكاري  باز داشته است و بطور مستمر مشغول  انجام يك فريضه  بزرگ  اسلامي  يعني  امر  به  معروف  و نهي از  منكر بوده است  و خيلي عجيب  است كه عده اي  به يك  چنين  آدمي  كه بايد  جذب  يك نطام  اسلامي شود  حمله ميكنند.  ملا كمال  در مقياس  منطقه اي  يك  شخصيت قوي است، شخصيتي  ممتاز و  بي مثال  و  همه مردم از  تمام اقشار در اين منطقه  باو  احترام مي گذارند و به حرفش گوش ميدهند.  او در الگوي ديني يك مومن مخلص و با تقو است عاري از هر گونه نفاق، در مجموع  انساني  مثبت و نيكوكار  و حامي مستضعفين  جامعه خويش است و انساني است.  فراخدل  و مهمان نواز و اهل صلح و صفا و در عين  حال در مقابل  زورگوئي خيلي مقاوم  و بي پرواست...   اين آدم  در نهايت  شجاعت و شهامت و دليري و قاطعيت  به هنگام عمل، انساني است  بتمام معني ساده و  خوش اخلاق و خاكي و متواضع و بي  ادعا و آماده خدمت،  خدمات انساني  و بشر دوستانه براي همه، آدمي است پر از مهمات  انساني  و دوست داشتني،  آدمي  است  كه  در اين زمان، در زمان قحطي رجال صالح در جامعه،  نظيرش  كمتر پيدا ميشود و مختصر و مفيد اينكه  آدمي است كه به درد يك نظام اسلامي ميخورد.  جايگاه  حقيقي  اين  شخص در يك  جامعه  اسلامي  حد  اقل  مشاور  والي  يا  استاندار  است.  استاندار  و  مسئولين نظام  اگر  حقيقتا  قصد  خدمت  به نظام و مردم این منطه محروم  را دارند بايد چينن شخصي را  كه  يك  انسان صادق و صالح  و بي عرض و مرض و شناخته شده بعنوان  يك  انسان  مثبت  و نيكوكار و پر اعتبار  است  حتما  مورد  مشورت قرار  دهند و با مشورت او  و امثال او  مسائل  و مشكلات منطقه را بطور منطقي  حل نمايند و نه با مشورت تعدادي از خو دپرستان چاپلوس و اهل موس موس  و فرصت  طلب  كه  با يك ظاهر سازي منافقانه و فريب كارانه هميشه در اطراف بعضي از مسئولين پرسه ميزنند و در فكر بهره برداري  نا درست  و غير عادلانه از امكانات جامعه هستند و غالبا همين دسته هستند كه  باعث گمراهي مسئولين و آلوده كردن آنان به فساد  اخلاقي شده  و شروع به تيشه زدن بر ريشه عدالت و نظام  مي كنند.  بكار گرفتن  افراد  نيك و صالح  هم  زماني امكان پذير ميشود كه منطق سازندگي و عدالت خواهي و بهسازي جامعه و حفظ نظام  بطرق عادلانه و پايدار در مخيله مسئولين نظام در استان  جا  بيفتد و البته  پر واضح است كه بعضي از مسئولين سوء استفاده گر چنين  اشخاصي را كه خواستار تنفيذ عدالت در جامعه  هستند  نه تنها كه نمي پسندند  بلكه بخاطر مصلحت  جيب شان خواستار نابودي شان هم مي باشند ولي ما  مي گوئيم كه آيا  آبروي مقام معظم  رهبري و مسئولين  بالاي نظام و بقاي نظام اهميت بيشتري دارد يا جيب اين آقايان؟   اين موضوع امري بنيادي و حياتي است  براي بقاي  نظام و احياء سعادت  مردم كه  بايد  مد نظر قرار گيرد چون مصلحت  نظام  با مصلحت جيب  بعضي از اين آقايان  دو چيز  كاملا متفاوت است كه در جريان اين پرونده و محاكمه بنده  اگر  ادامه پيدا كند  من  بطور بنيادي به  آن خواهم پرداخت تا رفع  نقيصه گردد  و بعضي از مسئولين را كه  اصلا اصلاح پذير نيستند هم حتما بايد جا بجا و يا  از كار بر كنار نمود تا اين بي اعتمادي به نظام  و سر خوردگي مردم  از بين  برود.  اداره كردن جامعه بوسيله  سركوب و ايجاد  رعب و وحشت  و بكار گرفتن  روش هاي فريبكارانه  ديگر  بس  است  و از  اين پس امور بايد  بشكلي  شفاف  و عادلانه  و  با  مشورت  اهل خير و صاحب  نظران مخلص انجام گيرد و در انجام  امور مصلحت عامه مردم  را بايد در نظر گرفت كه در واقع مصلحت  نظام  هم هست  نه مصلحت  شخصي  انگشت  شماري  از اين آقايان  مسئول را  كه  يك ذره  هم از  رهنمود هاي  مقام معظم رهبري  در ارائه خدمت بمردم  در گوش شان  فرو نمي رود  و كك  شان هم نمي گزد  و معلوم هم نيست  كه  چرا  اين طور است ؟  هر  نظامي  به  دو شكل  ممكن  است  اداره  شود:  شكل   مهري و دراز مدت   كه  در اين صورت نظام سده ها  دوام مي آورد و شكل  قهري و كوتاه مدت. نظام هائي كه  بشكل  قهري  اداره  مي شوند معمولا عمرشان دراز نيست  چون دست اندر كاران حكومت طرفدار قهر، به منظور جمع مال هر چه بيشتر براي خود عدالت را از دستور كار شان حذف  مي كنند و مردم از  بي عدالتي آنها رنج مي برند و پس از مدتي صبر شان تمام ميشود قيام مي كنند و سركوب ميشوند،  باز  هم قيام مي كنند و سركوب  ميشوند و باز هم قيام مي كنند و سركوب  ميشوند  و بالاخره  در قيامي  پيروز مي گردند  و آنگاه  با  اهل  ظلم بدون ترديد  قهر آميز عمل خواهند كرد و هر چه به سرشان آمده است  بدون تعارف  تلافي خواهند کردن.  نمونه اين مثال  زنده،   حكومت صدام در عراق  است كه به خاطر  ظلم و استبدادش همه شاهد سرانجامش  بوديم.  ما حتي يك  روز قبل از سقوط حكومت صدام مردم ظلم زده عراق را در حال رقص و پاي كوبي و تكان دادن عكس هاي صدام در خيابان هاي بغداد ديديم كه  تلويزيون العربيه و الجزيره  نشان ميدادند.  در اين صحنه ها اين مردم به ظاهر خوشحال فرياد مي كشيدند عاش  يا صدام الحبيب، عاش يا صدام  المجيد،  نحن  تحت امرك جاهزين يا قائد  العظيم  و شعار های  غيره  و غيره در حمایت از صدام سر میدادند به معناي اينكه  اي  صدام عزیز و  دوست داشتني  زنده باش  ما آماده  و گوش  به فرمان تو ايم،  اي صدام صاحب مجد و جلال  و  قائد عظيم  زنده باش ما  آماده  و گوش  بفرمان تو ايم و غيره....  و يك روز  پس از سقوط  نظام صدام  ديديم  كه همان مردم كه ديروز صدام را آن طور  ناز مي كردند امروز حکومت صدام ساقط شده است  مامورين صدام را گرفته اند و در وسط خيابان با كفش بر سرو صورت شان ميزنند  و آنها التماس مي كشند كه رحم كنيد و اين ستمديده هاي آزاد شده از نظام صدام مي گفتند چرا رحم كنيم مگر شما كرديد که ما رحم بکنیم؟ اين موضوع خيلي قابل توجه و تامل است كه مردم ظلم زده عراق خود قادر به سر نگون كردن نظام ديكتاتوري صدام نبودند ولي چون ظلم  مامورين  صدام  از محدوده  مهلت خدا  هم  فراتر  رفته  بود، خدا ظالمي بزرگتر را بر اين ظالم كوچكترمسلط كرد وحكومت بظاهرمستحكم صدام به رسوا ترين شكلي از صفحه گيتي برچيده  شد و تنها نام ننگينش بطور جاودانه باقي ماند و اين بايد مايه عبرتي باشد براي همه آنهائي كه بشكل قهرآميز و با دسيسه و ترفند بر ملتهاي خود حكومت مي كنند و بدانيم كه  هيچ كسي را  ياراي گريز از قانون مكافات عمل نخواهد بود چون اين قانون،  قانون خداست  و احدي را مجال گريز از آن نخواهد بود.  به منظور روشن كردن  بعضي ازحقايق اندكي از اصل مطلب منحرف  شدم و پوزش ميطلبم  اما  در مورد   ملا كمال و قضيه  گورناگ  بايد  اين  سئوال مطرح شود كه  بوجود آوردن  چنين  صحنه و  ماجراي پر مصيبتي  چه نفعي  براي حكومت و نظام  داشته است  و چه كس  يا كساني مسبب  اين  فاجعه  بوده  و  بازاء  چنين  جرم بزرگي  چه مقدار سود شخصي برده اند!؟ بهر حال چون اين مسئله مشمول مرور زمان شده و آن حساسيت ابتدائي خودش را از دست داده ما هم ديگر معتقد به كنكاش و رفتن به اعماق آن نيستيم تا عده اي را  حتما به  پاي ميز محاكمه كشانده  و به سزاي اعمال برسانيم ولي هيچ شكي نيست كه مسببين اين ظلم بزرگ هر كس كه باشند در پاي ترازوي عدالت الهي  محاكمه خواهند شد و درآنجا حتما بسزاي اعمال خود خواهند رسيد  اما در  اين دنيا هم اين مسئله بايد به شكلي عادلانه  حل شود  تا صد ها نفر از مردم بي خانمان شده كورناك از اين وضعيت پر مصيبت بدر آمده و از حد اقل حقوق انساني و عدالت اجتماعي برخور دار گردند.  البته اين را ما ميدانيم كه بعضي از مسئولين استان اين مسئله سياسي امنيتي اجتماعي  بزرگ و حل طلب  را با روشي  قهر آميز مسكوت و بلا تكليف نگه داشته اند تا حقيقت تلخ و ناگواري كه در پشت آن وجود دارد منكشف نشود  و خورد و برد هائي كه در اين رابطه شده است آشكار نگردد و متضررين اين واقعه كه زندگي شان بطور كلي تباه شده است دست شان  بجائي بند نباشد  ولي اين يك روش  زور گويانه و غير عادلانه  است  و ما نمي خواهيم كه اين نظام  اسلامي متهم  به  ديكتاتوري  شود  و اگر مسئولين  نظام  در  استان  از اين بابت هم  پروائي ندارند چون خود را مصون از محاكمه مي بينند  ولي ما  مي گوئيم خدا كه دارد مي بيند و از عاملان چنين ظلم  بزرگي مسلم است كه راضي نيست و اينها لا اقل پرواي خدا را داشته باشند كه زورش  به همه ميرسد و در چشم بهم زدني ميتواند نقشه  همه جهان  را درهم بر هم کند.  خلاصه  اينكه ما خواستار حل مسئله گورناگ به روشي عادلانه وخدا پسندانه و باز گشت ملا كمال به زندگي عادي و رفع تعقيب از او هستيم تا بتواند در انجام امور خير خواهانه و سازندگي منطقه توانائي ها  و صلاحيت هاي خود را در اختيار حكومت بگذارد و امكان  آن فراهم شود كه مردم در به در شده و ظلم زده گورناك به خانه و زندگي خود برگردند و در بازسازي زندگي خراب شده خود ازعنايات نظام اسلامي  برخوردار گردند . 
          دراينجا اين موضوع را هم توضيح بدهم كه از نظر ما دستگاه اطلاعات و امنيت كشور يك دستگاه  مفيد و مقدس است و براي سلامت هر كشوري لازم  و براي سعادت و امنيت هر ملتي ضروري است و بدون  ترديد مورد احترام و حمايت ماست و من افراد بسيار شريفي  را ميدانم كه در اين اداره صادقانه خدمت مي كنند  و همواره  مورد احترام ما  بوده  و هستند.  الان  بنده  فقط  از دست چهار نفر در اين  اداره شاكي هستم كه  در  رابطه  با  پرونده  من  بد عمل كرده و مرتكب تخلف  مالي شده اند و تا زماني كه اينها تسليم حق نشوند و خسارت هائي را كه بي دليل بر ما وارد كرده اند جبران نه نمايند اين دعوا  ادامه خواهد يافت و جناب آقاي محمدي قاضي محترم پرونده بنده  من به جنابعالي اختيار ميدهم كه در حل  سلمي اين قضيه پا  در مياني كرده  و مسئله  را به صورت كدخدا منشي طوري حل بفرمائيد كه خدا راضي  شود  و موضوع  به مراجع قضائي  بالا تر  نكشد  و باعث  دردسر اين آقايان نگردد در غير اين صورت  من در نامه اي جداگانه عليرغم تهديدات مستقيم و غيرمستقيمي كه از اين اداره بمن شده است از آنان شكايت خواهم كرد. همين اختيار را  من در نامه  مفصلي به آقاي سبحاني مدير كل اداره  اطلاعات  هم دادم تا بين من  و  مسئولين  پرونده ام  پا در مياني كرده و مسئله را حل و مختومه نمايد ولي ايشان اينكار را نكرد. ديگر اين كه من به خاطر شما بهرامي را درصورتي مي بخشم كه در دادگاه حاضر شود و در حضور جنابعالي دست  روي قرآن بگذارد و بگويد كه در آن حمله شبانه  به خانه های ما از در و ديوار مانند اشرار در جمع آن نقاب پوشان قانون شكن اداره  اطلاعات  با مشت  بر سر مادر من نه زده  و باعث  قتل او نشده است فقط همين قدر.  يعني محاكمه به شيوه آن قاضي امام علي عليه السلام .  در غير اين صورت به آساني رهايش نخواهم كرد و تعقيب قانوني او تا  رسيدن  به مجازات حق مسلم  بنده است  و من  ان شاء الله از عهده اينكار بر خواهم آمد  هر چند كه كوشش شبانه روزي عده اي در اين اداره  براي فرار از سيلي عدالت  به شيوه هاي مختلف در جريان است حتي شما را هم كه يك قاضي هستي تحت تاثير قرار داده و سپر خود كرده اند و آله  دست.  در چنين  وضعيتي  چرا من نه گويم كه برايت متاسف هستم اي قاضي محترم  نظام جمهوري اسلامي كه اين همه  ضعيف شده  و آله  دست  يك  پادوي اداره  اطلاعات  گشته اي.

10)  شما  در آخركار با زباني ناصحانه و خيرخواهانه بمن گفتيد كه به بين آقاي آرميان شما  حالا نه  در داخل كسي را  داري كه از شما حمايت كند و نه  در خارج،  دست از  اين كار ها بردار و راحت به نشين.   قاضي محترم  راحت شمائي كه همه چيزت  رو براه  است  و حكم  بدست و قاضی هستی. كسي كه درد  دارد  نمي تواند راحت به نشيند چون دارد همه اش ناله ميكند  و دست و پا مي زند و من دارم ناله مي كنم نوبت فرياد هنوز نرسيده  است و اين حرفي است كه  اداره  اطلاعات به شما گفته است كه به من بگوئيد و عين همين حرف را خود آنها مستقيما هم  به من  زده  اند.  اولا آنقدر كه  شما فكر مي كنيد كه من بدون حامي و بي كس و كارهستم بدانيد كه نيست.  ثانيا حامي را مي خواهم چكار كنم مگر من قصد لشكر كشي بجائي دارم  و يا اينكه قصد جمع كردن راي كه  به مجلس بروم؟  نه  هيچكدام . اگر كسي از من  و موضعم حمايت بكند  در حقيقت به  نجات  خود و جامعه مفلوكش  از اين همه ذلت و خفت حمايت كرده است تا از اين مذلت مطلق بدر آيد و بتواند اندكي آبرومندانه تر نفس  بكشد.  من  حمايت  شده  خدا هستم  و او بهترين ولي و قويترين پشتيبان  انسان هاي حامي حق و مظلوم است  فحسبنا الله و نعم الوكيل، نعم المولي ونعم النصير  و  شما  مامورين  نظام اگر با  وجود  اين همه هشدار منطقي و استغاثه عاجزانه ما  اين قلدري افراطي و غرور آميز تان تا حدي سر شكن نشود  و باز هم برعدالت پا نهاده  و پيمودن  راه  ظلم  را  براي خود نوعي  پيروزي و اقتدار و افتخار تصور كنيد  و دست بر ما  مظلومان بقول خود تان بي كس و كار بلند كنيد آن خداي مقندري كه من به حمايتش از  مظلوم ايمان كامل دارم اين بساط پر ظلم تان را خيلي زود آن چنان باور نكردني  و عبرت  آموز بر خواهد چيد كه چشمان بي عبرت تاريخ هم براي هميشه هاج و واج  و خيره خواهد ماند.   نكنيد قلدري  و بي عدالتي.  وانگهي وقتي كه  شما  به من هشدار مي دهيد  كه  شما  هيچ  طرفداري  نداري برايت  بهتر است كه دست از عدالت خواهي  برداري  اين  دليل نبودن حامي  براي  من  نيست،  بلكه دلالت بر حجم اجحاف و عمق وحشتي دارد كه شما  مسئولين اين استان در اندام  اين جامعه بي دفاع  تزريق كرده ايد كه صداي  هيچ كسي در نميآيد  و يك عدالت خواه مدافع مظلومين بدون حامي  ديده ميشود.   در حقيقت  اين  وضعيت فاجعه آميزي است كه حاكم  بر اين  جامعه بي صاحب شده  و به هيچ  عنوان  مناسب  حال  يك جامعه  انساني و اسلامي  نيست چون اين خيلي شرم آور است  كه وسعت  دهشت  افكني در جامعه  اي آنقدر  زياد شده  باشد كه بقول  شما حتي  يكن فرهم طرفدار حق در آن  پيدا نشود با  اين  حساب  بايد گفت  كه  فرعون  و نمرود  و شداد هم  تا به اين حد در استهزاء و استضعاف  ملت هاي خود  پيش نرفته اند پس  در يابيد  خودتان را  كه در وضعيت  قرمز  و محدوده  غضب خدا  قرار گرفته ايد.    وانگهي  شما چرا  از اين بابت  نگران هستيد  كه من حامي  دارم  يا ندارم .  مگر ما  چه مي گوئيم،  مگر ما چه  مي خواهيم  كه شما اين همه  ناراحت و  دلواپس  هستيد!؟  مگر  نه اينست  كه  ما  بومي  هستيم  و شما  غير  بومي،  اين دروغ  است يا راست؟  مگر  نه اينست كه همه اعتبارات و  اختيارات  در دست  شماست  و ما  به تمام معني  بي اختيار و بي اعتبار،  اين دروغ  است  يا راست ؟  مگر  نه اينست كه  در هر خانه اي اولويت  در تصميم گيري با صاحب  خانه است  و  نه با  مهمان،  اين  دروغ  است يا  راست؟  حالا  اگر  در خانه اي  مهمان آنقدر  زورگو  باشد كه  به طور مطلق همه كاره شود  و صاحب  خانه به طور مطلق بي اختيار و هيچ كاره  آيا  صاحب خانه  از نظر  شرعي،  اخلافي،  عرفي،    اسلامي  و قانوني حق اعتراض  براي  تغيير و تعديل يك چنين  وضعيت غير منطقي خواهد داشت يا  نه؟  شما تمام حقوق حقه و خدادادي ما را تصاحب كرده  و تعادل را بهم زده ايد و خواسته ما فقط اينست كه  تعادل  بر قرار گردد  و ما را بيشتر از اين اذيت  و مسلوب الحقوق و مسخره  نه کنید  و شما  براي  اين كه بتوانيد حقوق ما  مردم  بومي را پايمال و غارت كنيد هميشه در اين كوشش  بوده و هستيد كه  به نحوي ما  را  ضد  انقلاب  و  ضد  نظام  و يا قاچاق چي و اشرار ثابت و معرفي و تبليغ كنيد.   بيست  سال  است كه اين كار را كرده  ايد حالا ديگر بس است  ما را هم بگذاريد که آبرومندانه زندگي كنيم چون  اينجا زادگاه ماست كجا برويم؟  شما  از دور دست آمده ايد اينجا كه  به قول  خودتان براي ما  خدمت كنيد ولي برعكس بجاي خدمت داريد توليد زحمت مي كنيد و باعث گرسنگي شكم  و تشويش  ذهن مان شده ايد خوب  نكنيد بسه ديگه.  اشتهاي تان براي جمع كردن مال و ثروت  آنقدر  زياد  شده است كه  گوئي  اصلا  قصد  سير شدن  و يا  قصد مردن نداريد چرا اين همه حريص و آزمند شده ايد خوب ما هم كه شكم و آبرو  داريم،  آبروي مان را چرا  برده ايد ما  از دست شما شمشير بدستان حكومت  چه كنيم و  با چه زباني  شما را حالي كنيم كه  شكم  ما هم مثل  شكم شما  روزي سه بار گرسنه ميشود و لحاظ  آبرو  و شرف مان را هم بكنيد  یعني كاري كنيد كه  ما  بدون  پا گذاشتن  بر شرف  و كرامت انساني  خويش  و بدون تكان دادن دم و موس موس كردن در محضر شما ها به يك لقمه نان حلال برسيم اين حد اقل حقي است كه  يك  انسان دارد و شما به عنوان  نمايندگان  نظام در استان  ما  را  از آن محروم كرده ايد و كاري كرده ايد كه زندگي پاكيزه و شرافتمندانه  و آلوده نشدن به منافقت و خباثت و خيانت مشكل شده است اين چه فرمولي است كه  درست كرده ايد چرا مصر هستيد كه صداقت و راستي  و اخلاص و  اخلاق  و  شرافت  را  از انسان ايراني  بگيريد و كجي و منافقت  و  مكر و فريب  و خباثت را  جاي گزين آن  كنيد چرا اين همه  در صدد بد نام كردن اين نظام هستيد  چرا همه اش در فكر تهي كردن انسان از انسانيت هستيد؟   شما ميگوئيد اين يك نظام اسلامي  است كه،   پس چرا  كوچك ترين كاري  بدون  پارتي يا  رشوه  انجام  نمي شود  و جان عامه مردم  تا  سرحد گريه كردن  به لب  آمده است حال آنكه اين هر دو مورد در اسلام  نا جايز و حرام است. بكونيد كدام نهاد مسئوليت دارد كه به اين موارد  رسيدگي كند و به داد عدالت  و ناله مظلومان اين جامعه خفه شده  برسد؟  چرا  انسان  ايراني اين همه منافق و بي وجدان و فريبكار شده است؟  آقايان مسئولين محترم مدهوش از قدرت،  بهوش  باشيد كه شما با اين رفتار  دوگانه و منافق پرور تان وجدان  عامه مردم و جامعه را بطور كلي فاسد  كرده ايد  و اين فساد  همگاني و همه جاگير، همه چيز شما و نظام را از كار خواهد انداخت  متوجه باشيد! آيا  تقاضاي  عادلانه  زيستن به معناي ضد نظام بودن است بي انصاف هاي مدعي مسلمان بودن، مسلماني و اين همه كر گوشي و بي وجداني!؟  در چنين وضعيتي كه  هيچ حرفي  در گوش هيچيك از مسئولين  نظام  در اين  استان فرو نمي رود و هيچ كار ديگري هم از دست مان ساخته نباشد اگر ما  براي آنها  از خدا  تقاضاي  لعنت  نكنيم شما خودتان  بفرمائيد چكارديگري بكنيم كه درون مان لا اقل اندكي راحت و سبك شود و اين رنج جان كاهي كه باطن مان را پركرده است  تبديل به جنون و يا سكته مغزي  نگردد؟  اگر شما  بجاي ما در خانه خودتان  بتمام معني خلع يد و بي اختيار و از دست ما  گرفتار هزار درد بي درمان مي شديد  چكار مي كرديد آقاي قاضي و ای  آقايان همه كاره  نظام  در اين استان؟  اگر  زور ما  به شما  نمي رسد  شما خودتان  يك كمي  انصاف  داشته باشيد  مگر  نه اينست  كه  انسان هستيد،  مگر  نه اينست  كه مسلمانيد،  كجاست آخر مسلماني تان؟ ما  دهها  بار به مسئولين  امنيتي  گفته ايم كه  حاضريم تمام  صلاحيت ها  و  توانائي هاي مان را  در اختيار نظام بگذاريم ولي اين آقايان مانع  هستند و نمي گذارند  چون بعضي  از اين مسئولين  زماني  مي توانند حقوق ما را غارت  و تصاحب كنند  كه  به نحوي به توانند  ما را ضد انقلاب و ضد نظام ثابت  كرده  و در حاشيه نگه دارند  و به  بهانه هائي  واهي تحت تعقيب قرار بدهند و در همين راستا تعدادي از  آنها در طول  اين  بيست سال گذشته  هزاران گزارش  كذب  و غير واقعي  در مورد ما مردم بومي و بلوچ  به مركز  داده  اند  و زير  پوشش  آن  هزاران جرم نا بخشودني  مرتكب  شده اند  كه  اگر  اين  روكش عدالت  دروغين  از روي  اين همه  جنايت  كنار  زده شود  من مطمئن هستم  كه  شيطان هم  با  هر دو دستش  بيني اش را محكم  خواهد گرفت   تا بوي  تعفن  آن  حالش را بهم نزند.  كجائيد  شما  نكنه  ما مردم  بلوچ  را خر گير آورده ايد؟  درست  كردن چنين  وضعيتي  مناسب  حال يك  نظام  اسلامي  نيست  و  ضمنا   ما  هميشه  آماده  پيوستن  به نظام بوده و  حالا  هم  هستيم  تقاضا  داريم  بعضي از مقامات  لطفا  بخاطر منافع شخصي خود   با   زور و تزوير  بيشتر از  اين،  ما نع   اين كار  نشوند  و ما را بيشتر از اين از مشاركت  در  امور  استان و برخورداري از مواهب  نظام  محروم  نه نمايند  و براي  خود موجبات  غضب الهي را  فراهم  نكنند  و صداي  ما را هم  بيشتر  از اين  در نياورند.

         در پايان احتراماتم  را  بپذيريد.  ضمنا  راه اندازي كولر يا  پنكه  در سالن  انتظار  در  ذهن تان باشد  ثواب  دارد.  جناب آقاي محمدي، ما همه فرزندان  يك  وطن  هستيم  چرا  اين همه  رو در روي هم   قرار  گرفته ايم  و از دست  يكديگر مي ناليم  بيائيد  دوست داشتن  يكديگر  را  ياد  بگيريم.

           پايدار و سربلند و مقاوم  باد  مقام معظم  رهبري در برابر  استكبار  جهاني  و همچنين   رياست محترم  جمهوري  و بر قرار باد  عدالت  اجتماعي  در همه جاي   ايران  اسلامي  و به خصوص  در  بلوچستان ظلمزده ... 
 و  من الله  التوفيق،

محمد آرميان

آدرس  تلفاكس  :-  0547  - 2225128

گيرندگان  رونوشت  :  -
1)  تمام  مسئولين محترم  قضائي، اجرائي، حقوقي،  نظامي  و مدني  و ائمه  محترم  جمعه  تشيع  و  تسنن در سطح  شهرستان و استان و نمايندگان محترم مردم  اين  استان در مجلس  و اعضاي  محترم  شوراهاي  اسلامي  و ديگر  شخصيت هاي مذهبي حامي عدالت جهت  اطلاع،   نظارت و دخالت به منظور كمك  به بهبود وضع  تاسف  برانگيز حقوق انسان و عدالت  اجتماعي  در  اين  استان ظلم زده و  خفه  شده  و بي صاحب.
2)  در صورت لزوم  به  كمسيون هاي مختلف  مجلس شوراي  اسلامي،   رياست محترم  جمهوري،  رياست محترم  نهاد  تشخيص  مصلحت  نظام  و نهايتا  به   مقام معظم  رهبري  هم  ارسال خواهد شد.


تا  اینجا به  وبلاگ وتواجهی، فیسبوک و تویتر ارسال شد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر