بسم الله الرحمن الرحیم
مورخه :
یکم شهریور ماه/ 1380
موضوع :
کسب تامین
اداره
محترم اطلاعات زاهدان
توسط جناب
آقای حاجی حمید - عضو رابط
بشما و همه همکاران صادق و صالح در
اداره تان وهمه عدالتخواهان وطن عزیز سلام میفرستم و متوقع هستم که مطالب ذیل مورد
توجه جنابعالی و دیگر مسئولین محترم و ذیربط نظام قرار گیرد تا امور رو بسمت بهبود
و اصلاح حرکت کند و همه کمک کرده باشیم که میزان دلخوری ها و تشنجات و بدبختی ها
در جامعه مان به حد اقل رسیده و نمودار خوشبختی مردم ایرانزمین با اتخاذ سیاست
آشتی و محبت و موضع گیریهای عادلانه و انسانی و منطقی از جانب همه ما بسهم خود
بالا رود. تاکنون یک مشکل اساسی نظام وضعیت ذهنی آمرانه و خودخواهانه بعضی از
مسئولین تصمیم گیرنده و اجرائی بوده است که آشنا بحقوق اساسی و مدنی یک شهروند
آنطور که هست نبوده اند و لذا با رفتار دلبخواه و غیر قانونی وپایمال کردن حقوق
فرد در جامعه باعث نارضایتی و شکاف بین
مردم و نظام شده اند و حالا که مسئولین امنیتی نظام متوجه حقیقت امر شده و این
اشکال را از اداره خود برطرف کرده اند امید است که تشنجات ذهنی مردم هم کمتر شده و
تنش ها و نارضایتی ها به حد اقل خود برسد.
اداره
اطلاعات هر نظامی بمنزله اسکلت و ستون فقرات آن نظام است و بقای هر نظامی هم متکی
بر سلامت همین دستگاه است که اگر این دستگاه سالم باشد همه نظام سالم و اگر ناسالم
باشد سلامت تمام نظام بخطر میافتد. همین دستگاه است که باید مواظب همه جوانب و
تمامی ابعاد امور مختلف در مملکت باشد و در هر امری جانب حق را بگیرد و رعایت
قانون و حقوق عامه مردم را بکند و با چنین روشی سلامت و استحکام نظام را تضمین
نماید و بنظر بنده اکثر تشنجاتی که تاکنون در مملکت ما وجود داشته بخاطر یکبُعدی عمل کردن مسئولین و مامورین اجرائی
همین اداره بوده است که سر مسایل بسیار کوچک و بی اهمیت افراد را بیش از حد معمول
مورد تجسس و فشار روحی قرار داده اند مثلا بمحض اینکه کسی سر مسئله ای از حقوق
مشروع و قانونی خود دفاع کرده و خواسته است که زورگوئی یک کارمند قانون نشناس دولت
را باو گوشزد کند این آدم صاحب حق با شکایت کارمند خاطی بلافاصله مارک ضد انقلاب
خورده و تحت تعقیب و تهدید قرار گرفته بطوریکه
یا مجبور شده است این زورگوئی از سوی کارمند دولت را تحمل کرده و بصورت یک
ناراضی بی سروصدا به زندگی پُر تشنج درونی اش ادامه دهد و یا اینکه مثل ماها مملکت
را ترک کرده و رفته است که بر علیه کج رفتاریهای مامورین نظام به افشاء گری
بپردازد وبی عدالتی در حق خود را تبدیل به فریاد کرده و باطلاع دیگر مردم جهان
برساند. اگر تعارف را کنار بگذاریم در
اینصورت میشود گفت که اکثریت مردم در کشور و یا در بلوچستان همیشه ظلمزده که مسایل
آن بما مردم بلوچ مربوط میشود اگر تا به امروز تحت فشار روحی بوده و از سیاست
کارمند سالاری نظام رنج برده اند بدلیل عملکرد غلط ونادرست اداره اطلاعات در دودهه
گذشته یعنی پیش از آمدن جناب آقای یونسی
وزیر محترم اطلاعات فعلی بوده است. همه
میدانند که اداره اطلاعات در این دو دهه گذشته رفتاری جانبدارانه و غیر عادلانه و
پر تبعیض داشته و حمایت بیجا و ناحق از بروکراسی و کارمند سالاری کرده که کنترل
این ادارات ناراضی تراش هم غالبا در دست متعصبین مذهبی و سوء استفاده گر های تشنه
ثروت بوده است که با فزون طلبی ها و زورگوئی های خود قانون وعدالت را از متن جامعه
حذف کرده وخودکامگی را جایگزین آن کرده اند وهمین امر باعث شده است که اکثر این
ادارات دولتی فاسد شده و کارکنان آن از پائین تا بالا رفتارشان با مردم و ارباب
رجوع کاملا نادرست و غیر اسلامی بشود در حالیکه نظام اعلام کرده است که اسلامی است
ولی رفتار مامورین آن با پایمال کردن امر عدالت که قویترین اصل یک حکومت اسلامی
است تا کنون چنین ثابت کرده است که نظام اسلامی نیست و برای اینکه مردم باور کنند
که نظام حقیقتا اسلامی است اداره اطلاعات که وظیفه حفظ نظام و اسلامی کردن آنرا
بعهده دارد پس از یک غفلت دیرینه که باعث خسارات مادی ومعنوی بسیار در مملکت شده
حالا باید بطور جدی به احیاء عدالت بپردازد تا بطور حقیقی نظام را حفظ و خوشنام و
حقیقتا اسلامی کند یعنی اینکه حالا بجای ترساندن و تهدید و بگیر وببند عامه مردم
که از دست مسئولین ادارات دولتی با هزارو یک نوع مشکل جانکاه و درد بیدرمان روبرو
هستند باید بطور جدی به تهدید و بگیر وببند همین مسئولین قانون شکن بپردازد که با
پشت گرمی از اداره شما هنوز هم مشغول بهره برداری از برچسپ "ضد انقلاب"
مشغول ناراضی تراشی و کار شکنی در امور روزمره مردم و اذیت و آزار آنان هستند تا
بدینوسیله رشوه و حق حساب بگیرند وبا خالی کردن جیب ضعیف این مردم جیبهای خود را
هرچه انباشته تر نمایند. (خوب یک چنین وضعیتی زیبنده یک نظام اسلامی نیست) و بطور دقیق همین مسئله است که امروز مردم را
از نظام بشدت بدبین کرده است و درجه حرارت این نارضایتی دیگر دارد به مرز انفجار
نزدیک میشود و اگر نظام مایل به رفع این وضعیت بیمارگونه و رسیدن بسلامت است فقط
به قدرت قهریه و تسلیحاتی خود ننگرد و به دیگر حقایق موجود در درون جامعه هم توجه
کافی داشته باشد و از عللی که باعث فروپاشی از درون میشود هم غافل نماند و این حرف
بمعنای اینست که نظام اول جدا باید اداره اطلاعات خود را بطور کامل اصلاح کند و
افرادی را در پُستهای تصمیم گیرنده و اجرائی مهم بگمارد که دارای بینشی وسیع و
وجدانی سالم و حوصله ای بلند بوده و به حقوق اساسی یک انسان در جامعه کاملا آشنا
باشند و معنی عدالت را در مفهوم وسیع آن بدانند
و دستگاه قانون گذار هم حقوق و مزایای این مسئولین را آنقدر بالا و کافی
بکند که اکر آدمهای متخلف و سوء استفاده گر طلا هم به پای شان بریزند حاضر به
شکستن قانون و زیر پا گرفتن عدالت نشوند.
باور کنید که سیستم اداری مملکت بطور کلی فاسد است یعنی هیچ مسئول و ماموری
بدون گرفتن حق حساب به وظایف حرفه ای و اخلاقی اش عمل نمیکند و این وضع جدا خطرناکی
است که بوجود آمده است چون تقریبا حدود هشتاد درصد مردم کشور از دست کارشکنی های
همین ادارات دولتی اعصاب شان خراب شده است و از این بابت رنج میکشند و بهمه کس و
همه چیز بدوبیراه میگویند، مسئولیت این وضعیت با کیست؟ چه کسی و چه نهادی باید به این امر حساس و خطرناک
رسیدگی کند و تشنجات درونی این مردم را بنحوی کم نماید؟ شما شاید بهتر از بنده بدانید که طیف وسیعی از
مردم کشور که اعصاب شان بخاطر زورگوئی های بیمورد آندسته از مسئولین و مامورین
ادارات دولتی که برای فریب دادن مسئولین بالاتر از خود بی جهت تظاهر به انقلابی
بودن کرده ولی در عمل پدر انقلاب را درآورده اند خراب شده است که یا به مواد مخدر
پناه میبرند تا خود را در عالم بی خبری نگهداشته و از این وضعیت رنج نکشند و یا به
مسئولین امر دریوری و بد و بیراه میگویند و ذهنا در وضعی قرار گرفته اند که آماده
هرنوع خرابکاری میباشند و اینهمه آدم را
هم که نمیتوان بنام " ضد انقلاب"
زندانی کرد و یا کُشت. پس باید قبول کرد که این وضع اسف انگیز موجود در
جامعه امری بسیار حساس، جدی و علاج طلب
است. من هنوز هم میترسم که اداره اطلاعات
باز هم قادر به اصلاح و کنترل مسئولین خود سر و قانون شکن در ادارات دولتی نشود و
این رشوه گیریهای علنی و غیر علنی و کارشکنی های آزار دهنده که علت العلل این
ورشکستگی اخلاقی و مسبب این وضعیت بغرنج اجتماعی شده است باز هم ادامه پیدا کند و
در اینصورت مردم باز هم نسبت به نظام ناراض خواهند ماند و این در حالی است که نظام
تصمیم به کم کردن میزان نارضایتی ها گرفته و میخواهد به شکوفائی حقیقی برسد ولی
حقیقت اینست که تا نظام حقیقت گرا نشود به این هدف حیاتی هم هرگز نخواهد رسید واین
از بنیادی ترین وظایف اداره اطلاعات است که بطور ریشه ای باید به این قضیه بپردازد
یعنی به سراغ مسئولین متخلف و بی وجدان و قانون شکن برود ونه مردم رنجدیده و
دردمند و نیازمند به کمک انسانهای با وجدان و خدا ترس .
حالا به
نظر شما مسئولین امنیتی نظام، آدمهائی مثل بنده با یک چنین طرز فکر و صراحت لهجه
ای آدمهای ضد انقلاب و قابل تعقیبی هستند و به آنان لقب ضد انقلاب باید داد و یا
اینکه آدم هائی عدالتخواه و مثبت و مفید
برای نظام؟ بگذار تعارف و فریبکاری نکنیم
مگر همین بی عدالتی ها و رشوه خواریها و زورگوئی های زمان شاه نبود که مردم را به
نفس تنگی رسانده بود و لذا آنها با کمال میل به صدای مخالفت امام خمینی (ره) بر علیه نظام پر ظلم شاهنشاهی لبیک گفتند تا از
نفس تنگی بدرآمده و به آزادی های اساسی و عدالت اجتماعی و رفاه بیشتر برسند که این
خواسته های شان اگر رک حرف بزنیم در عرض این بیست سال گذشته عملا به تحقق نرسید و
نه تنها که نرسید بلکه بر میزان بی عدالتی ها و حق کُشی ها و تبعیضها و بدبختی های
شان هم اضافه گشت و آرزوها و توقعات شان باری دیگر با خاک یکسان شد و به هیچ یک از
اهدافی که بخاطر آن انقلاب کرده بودند نرسیدند و بدلیل نرسیدن بهمین خواسته های
مشروع و قانونی شان است که باز امروز از نظام جدید هم بدبین و ناراضی شده اند و
خواستار ظلم زدائی و رفع نفس تنگی هستند و حالا چنین احساس میشود که مسئولین بالای
نظام تازه متوجه نارضایتی جدی مردم کشور شده اند. مردمی که برای بوجود آمدن این
نظام فداکاری بیش از حد کرده وبر گردن آن حق دارند واین حق مسلم شان است که از بی
توجهی ها و عملکرد غیر عادلانه بعضی از مسئولین امر، بموقع متوجه قضیه شده وبجای
ادامه سیاست سرکوب، بفکر بر آوردن توقعات مشروع مردم باشند که حقوق اساسی این مردم
رنجیده وناراضی را هر طور شده رعایت کنند پس باید گفت که نظام تازه دارد بسوی آن
انقلاب اصیلی که مردم خواهان آن بودند حرکت میکند واین سیاست جدید باز فعلاٌ مردم
را برای رسیدن بعدالت وخوشحالی وبه حقوق انسانی شان تا اندازه ای امیدوار کرده است
وچه خوبست که این روند عاقلانه همراه با حسن نیت کافی تا استقرار عدالت اجتماعی
کامل در جامعه ادامه پیدا کند وفقط یک سیاست تاکتیکی موقت و فریبکارانه نباشد چون
مردم به خاطر فریب خوردن مکرر وسرخوردگی بیش از حد دیگر با تجربه شده اند وحالا
هیچ چیزی را بزودی باور نمی کنند واین اگر یک فریب باشد آخرین فریب خواهد بود ولی
ما بخود قبولانده ایم که این یک فریب نیست واگر هم باشد فریبی است که نظام خورده
است ونه مردم.
پس انقلاب حقیقی همین است که حالا شروع شده است
یعنی انقلاب خشونت زدائی، زورگوئی زدائی وبدور انداختن عناصر فاسد از پست های حساس
و گماردن افراد نیک و خداترس ورفع بی عدالتی ها ونا همگونی های موجود در جامعه
بمنظور تحقق بخشیدن به خواسته های همه مردم کشور ودر نتیجه مستحکم کردن هر چه
تیشتر نظام همان چیزی که مد نظر بنیانگذارن آن است البته باز میگویم که این حقیقت
زمانی تبدیل به واقعیت خواهد شد که مسئولین نظام حقیقتاٌ تن بعدالت بدهند واین عمل
شان یک تاکتیک نباشد چون در نهایت نتایج باز هم بدست خداوند مقتدر است و هیچ شکی
نیست که او متعال از پس هر زورگوی عهد شکن وگردن کلفتی بر میاید. حالا که قرار است
ایران حقیقتاٌ یک کشور آزاد و آباد وخوشحال وجای مناسبی برای زیستن همه مردمش بشود
لازم است که خطی پایانی بر همه تعصبات کور وقلدر منشانه که باعث بیعدالتی در جامعه
شده ومیشود کشیده شود و در عمل ظلم زدائی از بلوچستان همیشه مظلوم از سوی دولت مردان
مرکزی پذیرفته گردد تا حداقل مردم بلوچ هم باور کنند که نظام جمهوری اسلامی دیگر
تبدیل به نظامی عادل وغیر متعصب شده است که با بیست سال گذشته خود و همچنین با
نظام پیش از خویش فرق فاحش پیدا کرده است . آیا به نظر شما زدن چنین حرفهائی که
نظام را تشویق به قبول عدالت و حرکت بسوی سلامت میکند یک عمل ضد انقلابی است وبه یک
چنین آدمی باید لقب ضد انقلاب داد؟
حالا که
مسئولین بالای نظام خود متوحه بی عدالتی های موجود در جامعه شده اند و می خواهند
اجحافاتی را که در طول این دو دهه گذشته خواهی نخواهی در حق مردم شان شده است
جبران نموده و آثار منفی آنرا بر طرف نمایند ودر راستای همین هدف به ناراضیان در
خارج از کشور هم عفو و اجازه بازگشت بوطن داده اند تا بجای پیوستن به مخالفین که
قصد فتنه گری و گل آلوده کردن آب را دارند تا خود بقدرت برسند و باز دمار از روزگار
مردم بر آرند و نه چیزی دیگر. در اینصورت برای ناراضیان بهتر اینست که بخود نظام به
پیوندند وبه بهبود اوضاع و سازندگی مملکت کمک نمایند اگر چنین شود تصمیمی کاملاٌ مثبت
از سوی نظام خواهد بود. این امر تامین دادن به ناراضیان تا حد زیادی باعث امیدواری
همگان نسبت به عدالت گرائی نظام شده است و میشود و مثبت ترین و مفید ترین و
عاقلانه ترین اقدامی است که نظام جمهوری اسلامی در جهت رفع تشنجات و تعدیل روابط
بین مردم وحکومت در پیش گرفته است و بنده که تاکنون بعنوان یک فعال سیاسی و ناراضی
از بیعدالتی های قبلی نظام در خارج از کشور فعالیت داشته ام تا تبعیض های دیوانه
کننده ای را که در حق ما مردم بلوج شده است به اطلاع دیگر مردم جهان رسانده و
همچنین کمک به بالا بردن سطح آگاهی مردم مان کرده باشم تا حقوق اساسی خود را بیشتر
بدانند و از آن دفاع نمایند هم بعدالت
گرائی نظام امیدوار گشته ام و این هم بخاطر تلقینات زیادی بوده است که افراد
خانواده ام و همچنین شما کرده اید و گرنه من خودم آدم سخت دیر باوری هستم. بهر حال جناب حمید، حالا که
روابط بین مسئولین حکومتی و مردم تعدیل شده است بنده و بعضی از دوستانم مایل هستیم
از این فرصت مناسب استفاده کرده ضمن تبریک باین اقدام بسیار نیکوی مسئولین محترم
نظام که دلالت بر رسیدن به سعه صدر و حقیقت گرائی آنان را میکند توقع مردم بلوچ را باطلاع مسئولین امر و مرکز نشینان
برسانم تا آنانرا برای اتخاذ سیاست های مناسب در راضی نگه داشتن این مردم که در
بخش عظیمی از این کشور ساکن هستند واز روش وسیاست های نژاد پرستانه و تبعیض
گرایانه مرکز نشینان تا بحال احساس طلم و بی عدالتی و بیگانگی بیش از حد کرده و
خود را بصورت شهروند درجه دو حس کرده اند از این پس احساس عدل و انصاف نموده و خود
را هموطن درجه یک و متساوی الحقوق با دیگر مردم کشور تصور نمایند.
البته
بدون توضیح واضح است که اجرای عدالت در یک مملکت چند ملیتی و چند مذهبی مثل ایران
شرایط خاص خود را میطلبد و احتیاج به وسعت نظر وسعه صدر وغیر متعصب بودن مسئولین
نظام را دارد ودر غیر اینصورت عدالت اجرا نخواهد شد و مردم کشور هرگز به روابط
برادرانه وعادلانه و دمکراسی حقیقی نخواهند رسید و همان آش و همان کاسه و همان خود
خواهی ها ودر نتیجه همان بدبختی های مستمر و ناامنی همیشگی ذهنی تنها چیزی خواهد
بود که نصیب یکایک مردم ایرانزمین خواهد شد و خدا کند که چنین نشود چون حیف است که
کشوری باستانی و تاریخدار مثل ایران بخاطر تنگ نظری وخودپرست بودن قدرت بدستان آن
تا قیامت نتواند به آبادی و آزادی خوشحالی و ایمنی ذهنی برسد ومردمش برای همیشه
بخاطر تعصبات بیجا وغیر اسلامی بعضی از مسئولین آن و باند بازی هائی که متعلق به حوامع
غیر اسلامی است برای همیشه مزاحم همدیگر باشند و سعادت و آسایش را از یکدیگر سلب
نمایند.
در
پایان، همان حرفی را که من همیشه زده ام وعلت اصلی نارضایتی ما بوده است حالا هم
باری دیگر تکرار میکنم و آن اینکه ما خواستار این هستیم که امور اداری هر استانی
حتی الامکان به خود مردم آن استان سپرده شود و تنها یک نیروی ناظر بر امنیت ملی از
سوی مرکز در استان ها مستقر گردد تا نگاهی بر جریان امور امنیتی داشته باشد وعملاٌ
کمک کند که مردم هر منطقه ای هر چه آزادتر و راحت تر بر اساس فرهنگ و آداب و رسوم
منطقه خود زندگی شان را سروسامان داده و به عمران و آبادی و سازندگی آن بپردازند و
بدون مزاحمت و کارشکنی دیگران زندگی شان را همراه با احساس خوشبختی بگذارنند واگر
چنین شود برای نظام چه اشکالی دارد؟ واین تنها راه حلی است که اجحافات وبی عدالتی
ها ودر نتیجه تنش ها را بحداقل وصفر میرساند و ایجاد چنین وضعیتی نه تنها که هیچ
ضرری برای نظام نخواهد داشت بلکه همه مردم را قلباٌ طرفدار و حامی آن خواهد کرد
واگر مسئولین دلسوز نظام درست دقت کنند متوجه خواهند شد که این امر بیش از حد بنفع
نظام خواهد بود چون وقتیکه مردم از سوی نظام احساس عدالت و آسایش کردند نسبت به آن
وفادار هم خواهند ماند و بطرف هیچ جریان مخالفی متمایل نخواهند شد وبر عکس آن هم
درست است.
پس ما
خواستار عدالت هستیم ونه چیز دیگر وبزرگترین مسئله ای که اسلام به آن تاکید کرده
است مسئله عدالت است که لازم است مورد توجه مسئولین امر قرار گیرد و آزادیهای لازم
بما داده شود که در چهار چوب نظام برای احقاق حقوق پایمال شده مان به فعالیت و
سازندگی منطقه خود بپردازیم در این صورت بنده و حاجی ملا کمال صلاحزئی و تمام افراد
طایفه صلاح زئی و همچنین مولابخش وهمراهانش ودیگران با کمال افتخار آماده آشتی
وبازگشت بوطن ومتصل شدن بنظام خواهیم شد و جنابعالی لطف کرده موافقت نهاد ذیربط را
فعلاٌ در مورد شخص بنده به جناب مولانا عبدالحمید اسماعیل زهی در زاهدان که رهبر مذهبی اهلسنت ایران ومورد
اعتماد کامل همه ما مردم بلوچ است اعلام بفرمائید تا تصمیم اتخاذ شده توسط ایشان
به بنده یا افراد خانواده ام ابلاغ گردد. پس از آن بنده از طریق مرز پاکستان بوطن باز
خواهم گشت و بعد با هماهنگی دستگاه امنیتی دوستان دیگر را هم تشویق به بازگشت
خواهیم کرد اما در اینصورت همه ما متوقع هستیم که زندگی فلج شده مان توسط نظام
تامین گردد و این تامین یک تامین خشک و خالی وبی مهرانه نباشد.
جناب حمید، خواهشمند است لطف کرده تصمیم نهاد تامین دهنده و
تامین نامه بنده را حداکثر تا ده روز دیگر توسط جناب مولانا عبدالحمید در زاهدان
ابلاغ بفرمائید تا من وضعیتم را بدانم و بتوانم برنامه هایم را برای بازگشت ردیف
کنم ، متشکرم./
زنده باد
عدالت ، پاینده باد ایرانی آزاد و آباد برای همه ،
این نامه مشتمل بر پنج صفحه است./
با احترام
محمد آرمیان
دبیر کل
نهضت
عدالت بلوچستان
از: "کتاب نامه ها"
تا اینجا
به وبلاگ و فیسبوک فرستاده شد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر