قسمت بیست
سوم از " کتاب نامه ها " - محمد آرمیان بلوچ
بسمه
تعالی
مورخه : 24/2/138
جناب آقاي سبحاني
مدير كل محترم اداره
اطلاعات و امنيت استان س و ب
السلام عليكم و رحمت الله
موضوع : تعيين
تگليف در رابطه با انحلال " نهضت
عدالت بلوچستان "
پس از عرض سلام و
تقديم مراتب ادب
و احترام، خاطر مبارك جنابعالي را
بموارد ذيل متوجه
نموده و تقاضاي تعيين تكليف دارم
چون بخاطر اين بلا تكليفي سخت
اذيت هستم و شما اين
حرفم را لطفا جدي بگيريد و به آن
طوري ترتيب اثر بدهيد
كه نه سيخ بسوزد و نه
كباب و خداوند هم با اتخاذ چنين
روش عادلانه اي هم از شما
و هم از بنده راضي گردد
و وقتي كه خدا راضي بشود همه امور
به ترتيبي پيش خواهد
رفت كه سعادت همه را بهمراه خواهد
داشت و
در غيراين صورت حتما برعكس آن خواهد
شد . پرونده همه مردم اين
استان در اداره شما موجود است و شما همه را بخوبي مي شناسيد و اين را هم بطور قطع و يقين خوب ميدانيد كه تمامي افراد خانواده ما انسان هائي صاف و ساده
و بي شيله پيله و اهل دین هستند با مكر و فريب و دوز و كلك و قالتاق بازي و حقه بازي و چاپلوسي و شيره ماليدن به سر اين و آن
اصلا آشنائي و ميانه اي
ندارند و بخاطر ترس از خدا در حق هيچكسي خيانت و ظلم نميكنند
و بهمين خاطر هم دليلي ندارد كه
خيانت نكرده جز
از خدا از كس
ديگري بترسند و
دستگاه اطلاعات اين موضوع را
بارها بر روي خانواده ما آزمايش كرده است و اين
حقيقت را بدرستي در يافته است كه ما انسان هاي فضول و شيطان صفت و مكار و بد جنس
و خيانت كاري نيستيم
ولي با وجود اين، كاركنان
اين دستگاه با ما روراست
نمي شوند، هميشه اذيت مان
كرده و مرتبا سربسر مان
مي گذارند. آيا اين بمعناي آن نيست كه
اينها از خدا نمي ترسند و تقواي
لازم را ندارند و با سوء استفاده كردن
از اين موقعيت موقت خود و بخاطر
جيفه اين دنياي دون آخرت شان را دارند خراب ميكنند. مردم آزاري در نزد
خداوند بزرگترين گناه است و افراد دستگاه
شما مرتبا در حال آزار
دادن ما هستند و راحت مان
نمي گذارند آيا فكر
نمي كنيد كه اين
رفتار آزار دهنده شما روزي دامن گير خودتان بشود و در
مقطعي خاص چوب مكافات عمل از سوي خداوند
مقتدر و منتقم بحركت درآيد و
روزي بر سر خودتان فرود آيد
و آنگاه هيچ قدرتي
قادر به جلوگيري از آن نخواهد بود؟ ما از طرف
اداره شما رنج فراوان برده ايم و
زندگي مان از همه طرف در
محاصره اداره شماست و هنوز هم در معرض
اذيت و آزار شما هسنيم آيا
گاهي فكر نمي كنيد كه اين روش شما درست
نيست، آيا وجدان تان اصلا
متاثر نمي شود و آيا حاضر هستيد
خودتان را اندكي جاي ما بگذاريد و طعم
اذيت و آزار از سوي ديگران را بچشيد و بدانيد كه تحمل آن چقدر مشكل و سخت است؟ بنده شما را بداشتن تقوا و ترس از خدا توصيه ميكنم و اين يك همدردي است
چون خير شما و ديگر
افراد اداره تان در همین است و حق
شما است كه به خير و سعادت و عزت و
عافيت اصيل و حقيقي برسيد و نه از نوع
كاذب و مجازي آن، و خير همه
افراد جامعه در همين است كه تقوا اختيار كنند و از خداوند مقتدر و منتقم بترسند و
براي ديگران مصدر خير باشند و
نه شر تا
جامعه مان يك جامعه اسلامي و
پر خير و بركت و پر سعادت
بشود اگر شما فقط گرفتن و بستن و زدن و ترساندن و متلاشي
كردن و تخريب بلد باشيد و ساختن و پرداختن و جمع و جور كردن
و سامان دادن و
تحبيب بلد نباشيد معلوم
نيست اين مملكت و اين
نظام به چه سرانجامي
دچار خواهد شد و نا گفته
معلوم است كه رعايت نكردن عدالت
در برخورد با مسائل اجتماعي، تعادل را
در محيط زيست بهم زده
و سبب ناهمگوني
و نا امني و پريشاني در جامعه ميشود آيا
رسالت و ماموريت اداره
شما همين نا امن كردن است و
يا بر عكس آن؟ سخن كوتاه
كرده و به اصل مطلب مي پردازم تا از تطويل غير لازم كلام
جلوگيري شده و سرتان را
بدرد نياورم : -
جناب سبحاني، در سال 1380 زمانيكه مسئولين پرونده بنده
براي تامين دادن من مرتبا
به خانواده ام مراجعه
كرده و سعي در
تامين دادن بنده كرده بودند و من بخاطر
اينكه از قول و قرار افراد
اين اداره مطمئن نبودم حاضر به
گرفتن تامين نمي شدم
ولي مسئولين اطلاعات
ول كن نبودند و مرتبا قضيه تامين
بنده را پيگيري ميكردند و اصرار و پافشاري افراد خانواده و مرحوم
برادرم هم مزيد بر علت
شد كه بنده به امر
تامين تن در
دادم و ارتباطم را با آقاي حاجي
حميد تمهيدي كه بعد ها فروغي شد و ميگفت كه مسئول
پرونده من است بر قرار گشت و بالاخره
هيئتي براي انجام
اين تامين به دبي
آمدند و صحبت هاي شان را كردند و اطمينان لازم را بمن دادند
و منهم به آنها گفتم
بشرطي مي آيم كه زندگي تخريب شده ام
توسط اداره شما بازسازي و روبراه شود و در سازندگي منطقه خود مشاركت لازم
را داشته باشم و با
چنين شرايطي من
اعلام آمادگي كردم كه دست از
كار سياست بكشم و بجاي
آن بكارهاي عمراني و فرهنگی در منطقه به پردازم
و شرايط آنرا هم شما مي بايد
فراهم كنيد. آنها بمن گفتند شما
بيائيد داخل همه چيز
بتدريج روبراه خواهد
شد. ولي بخاطر
عدم اطمينان از
وعده هاي اين آقايان
من مكاتبات مفصلي با
مسئولين پرونده ام انجام دادم
تا اتمام حجت لازم
را قبل از
آمدن كرده باشم و آنگاه به كشور باز گشتم. پس از
آمدن تمام حدس و گمانم درست از آب
در آمد چون اين آقايان
قبل از اينكه دستم را بكاري و بجائي
بند كنند شروع به تحت فشار گذاشتن من براي
"انحلال نهضت عدالت بلوچستان" كردند و در اين رابطه
از روشهاي بسيار نا درست و پيچ در پيچي
استفاده كردند كه شايسته كارمندان يك
نظام اسلامي نبود ولي كردند بدليل اينكه
خود را بسيار قوي و بنده را بسيار
ضعيف مي ديدند. اين درست است كه من
يا ما مردم در مقابل نظام ضعيف
هستيم ولي اين هم درست است كه نظام
در برابر خدا ضعيف است و اگر مامورين
نظام بنا حق بر
كسي زورگوئي كنند در چنين حالتي خداوند
زورش را نه بيك فرد بلكه
بتمام نظام شان نشان خواهد داد
و اين باين معنا است كه شما
با اذيت و آزار و سركوب بي
دليل مردم، ندانسته قهر و سركوب
خدا را
براي خود و نظام دعوت ميدهيد
پس اين شما هستيد كه با اعمال و رفتار تان دشمني نظام را داريد ميكنيد كه آنرا
با خدا داريد طرف ميكنيد و نه ما بندگان ضعيف خدا كه مدت هاست
با سياست هاي غلط و زورگويانه شما
بر خاك سياه نشسته
و محتاج نان شب گشته ايم و با
وجود اين، طلبكاري شما هنوز كه هنوز است
از ما تمام نمي شود. ما حتما بايد
با وجدان و شرف و انسانيت خدا حافظي كنيم
تا شما از ما راضي
شويد و راحت مان بگذاريد؟ نكنيد،
بخدا كه درست نيست! بخدا كه ضرر خواهيد
كرد چون گفته اند كه از مكافات عمل غافل مشو گندم
از گندم برويد جو ز جو
و هيچكسي از اين قاعده مستثني نيست.
هر عمل زور گويانه اي كه شما در حق
ما مردم عادي انجام ميدهيد
نتيجه آن بدون كمترين ترديدي
روزي بخود شما بر خواهد
گشت و شما هم همانقدر
به زحمت خواهيد افتاد
كه الآن ما از دست
شما در زحمت هستيم.
مسئولين پرونده ام
در رابطه با انحلال نهضت
عدالت اگر حقم را نميدهند و خود محتاج تر از بنده هستند
هيچ اشكالي ندارد ولي آنرا
از جاي ديگر بايد جبران نمايند تا زندگي تخريب شده
بنده بازسازي شود وگرنه پر واضح
است من در حاليكه از بابت
گذران امور زندگي ام سخت
اذيت هستم بيكار نخواهم نشست و
آنرا از راه هائي كه
ميدانم پيگيري خواهم كرد
و اگر شما بجاي بنده بوديد چكار
ميكرديد جناب سبحاني؟
خواهشمند است راههاي
دوستي را به روي ما نه بنديد چون ما دوست نظام هستيم
به دليل اينكه نظام
يك نظام اسلامي است و ما مسلمان هستيم و وظيفه هر مسلماني
است كه در تقويت
يك نظام اسلامي كوشا باشد.
شما سعي در مخبر كردن مان نكنيد
چون بخدا كه مزاج مان با اينكار سازگار نيست وهيچكسي نمي تواند
بر خلاف مزاج خود كار كند وانگهي
نظام شعبات متعددي دارد و
ما غير از مخبري در شعبات ديگر نظام نظير
عمران و آبادي، كشاورزي و دامداري
، فرهنگي، تبليغاتي و
غيره آماده همكاري هستيم
ولي قبل از همه اينها
ساختن زير بناي زندگي بنده
بعهده آن اداره محترم است و در پايان
تقاضايم اينست كه حضرتعالي در اين مورد اقدامي
سازنده و مثبت و
عاجل معمول بفرمائيد تا بنده مطمئن شده و بخاطر
آن وارد كوشش هاي فرعي
نشوم و اين امر باعث سد باب دوستي بين بنده و مسئولين پرونده ام نگردد. قول و
فعل يك مسلمان بايد منطبق باشد وگر نه كدام
اسلام و كدام مسلماني كه ما مدعي آن
هستيم و سر كي ميخواهيم كلاه بگذاريم؟ من نياز
بكمك شما دارم تا بين بنده و
مسئولين پرونده ام ميانجي شده و مشكلم را
حل بفرمائيد تا من مجبور نشوم
براي حل آن از
این چهار چوب خارج شده و بجاهاي ديگر مراجعه كنم. بنده تا كنون
رونوشت هيچ نامه را ببالا نفرستاده ام
تا بلكه مشكل
بنده بين خودمان حل شود. از توجه و
نظر مثبت تان ممنون خواهم شد. به آقاي بهرامي
بگوئيد خودش را اصلاح کرده و در رفتارش تجدبد نظر كند او يك انسان
است آخر و ما هم انسان هستیم .
با
تقديم احترامات شايسته،
محمد آرمیان – ایرانشهر
آدرس
تلفاکس : 2225128 - 0547
تا اینجا
به وبللاگ نهضت عدالت، فیسبوک و تویتر ارسال شد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر