۱۳۹۳ اسفند ۲, شنبه

قسمت بیست دوم از " کتاب نامه ها " - محمد آرمیان بلوچ



قسمت بیست دوم از " کتاب  نامه ها " -  محمد آرمیان بلوچ

بسمه تعالی

مورخه:- 20/2/82

ریاست محترم دادگاه انقلاب اسلامی شهرستان ایرانشهر
موضوع:- استرحام و رسیدگی به ظلمی که در حق ما شده است.

            احتراماٌ، باستحضار آن مرجع قضائی محترم میرساند که ما در این دهه گذشته مرارتهای بیش از حدی را از سوی بعضی از عناصر ناباب در اداره اطلاعات این استان متحمل شدیم و چون خود بنده را هم فراری داده بودند و من مجبور به اقامت در خارج بودم و دسترسی به دستگاه قضائی کشورم نداشتم چاره ای جز تحمل ظلم نداشتیم ولی بعداٌ با عنایت خاص مقام معظم رهبری  و توجه به این امر که ممکن است خیلی از فراریان بیگناه باشند فرمان تامین را برای مسئولین ذیربط صادر فرمودند که بنظر بنده این یکی از خدا پسندانه ترین، عادلانه ترین و پر اجر ترین اقداماتی است که یک رهبر بمنظور رفع ظلم از عوام الناس خود انجام داده است و من مطمئن هستم که این عنایت رحیمانه در حق مستضعفین و مظلومین این جامعه اسلامی که ارکان آن بر عدالت نهاده شده است در کارنامه درخشان حضرت آیت الله خامنه ای ولی امر مسلمین جهان (دامت برکاته) در تاریخ به ثبت خواهد رسید چون تا کنون کمتر رهبری در جهان به این اندازه ریز نگری و دقت نظر داشته است و ما ملت از این بابت رهبر معظم و عدالت گستر را سپاسگزاریم خداوند سایه اش را بر سر ما مستدام بدارد.

            قاضی محترم، بنده هم که از دست همینها اجباراٌ تبدیل بیک مخالف شده بودم همانند دیگر تامینی ها به میهن عزیز اسلامی خود برگشتم تا قبل از مردن برای کشور و نظام مقدس اسلامی مصدر خدماتی بشوم ودینم را به خدا ورسول و ولی امر مسلمین، حاکم عادل اداء نمایم.  پس از بازگشت بوطن، بنده امر شکایت از عناصری را که بنا حق زندگی ما را متلاشی کرده بودند بعنوان یک اولویت در دستور کارم داشتم ولی چون اول لازم تر این بود که وضع معیشتی خود را روبراه کنم و در این رابطه با مسئولین پرونده ام مشکل داشتم و هنوز هم دارم و درگیر و دار همین مسایل ابتدائی معیشتی بودم که باز مواجه با یک اقدام غیر قانونی و دستگیری منصور آرمیان برادرزاده ام که یک تامینی بود شدیم و اتفاقاٌ این اقدام بوسیله همان مجرم اصلی صورت گرفت و بنازم خداوند خبیر وعلیم و قدیر و منتقم را که بحق در جای حق نشسته و مجرمین را در وقت مقرر چگونه با پای خود به دام مکافات عمل می کشاند و تعقیب شان را در اولویت قرار میدهد.

            حالا غرض از نوشتن این نامه تقاضای رسیدگی بیک شکایت خصوصی است و این بر میگردد به قضیه ای که در چهار سال پیش برای خانواده ما اتفاق افتاد و آن بود که عده ای از مامورین اطلاعات به بهانه دستگیری مولابخش درخشان که بهانه ای کاملاٌ ساختگی و هدفدار بوده است و یقین کامل داشته اند که مولابخش در این خانه ها موجود نیست اینکار غیر اخلاقی، غیر قانونی وغیر انسانی را فقط  برای ایجاد رعب و وحشت انجام داده اند که به اصطلاح اینها را همیشه بدین گونه اذیت و آزار کرده و تحت فشار نگهدارند که فامیل های مولابخش هستند. این عملیات وحشیانه بعد از نیمه شب موعود  در شش خانه همجوار که متعلق به افراد خانواده من است اتفاق میافتد و اینها کاری را با خانواده ما کردند که نظیر آنرا فقط در کارنامه مغولها میتوان یافت. اینها بیش از پنجاه شصت نفر بوده اند که چهره های همه بجز چشمهای شان  پوشیده  بوده مسلح به کلاش بوده اند که از دیوارها و پشت بامها مانند اشرار بداخل  خانه ها میریزند، یخچالها و کمد ها را واژگون کرده وبا لگد میشکنند چمدان ها را هم همینطور و افراد را از زن و مرد و بزرگ و کوچک با مشت و لگد و تشر و فحاشی از همه خانه جمع آوری کرده و در یک خانه وارد یک اطاق میکنند و بچه های کوچک با دیدن این حرکتهای وحشیانه بوحشت افتاده و گریه و جیغ و داد میکنند و مادر پیرم فریاد میکشد و به رفتار اینها اعتراض میکند و در این جمع چهار نفر حالت فرماندهی و سرپرستی داشته اند و یکی از آنها که میگویند پایش میلنگیده است مشت محکمی بر سر مادرم وارد میکند تا سروصدا نکند و بیچاره مادرم با این ضربه نقش زمین میشود و ساکت میگردد. اینها با سر وصورت های پوشیده افراد خانه را یکی یکی  سین و جین ودر حین سین و جین فحاشی و مسخره میکنند و می ترسانند که بزودی همه شما را اعدام میکنیم یا بروید مولک را بیاورید و تحویل ما بدهید و جان خود را آسوده نمائید؟ حالا بگوئید که مولک را کجا قائم کرده اید نشان مان دهید. اینها جواب میدهند اگر اینجا بود که شما می دیدید و اینها باز همراه با فریاد و فحش باین ها میگویند که چشم همه تان کور تا مولک نیاید و خودش را تسلیم نکند این وضع ادامه خواهد داشت. از بچه قنداقی تا پیرمرد هفتاد ساله همه را همراه با ضرب و شتم سوار ماشین های خود کرده و به باز داشتگاه خود میبرند و یک شبانه روز نگه میدارند و پس از بازجوئی های مفصل و تهدید های عجیب وغریب و ایجاد رعب و وحشت روز بعد سوار ماشین های خود کرده و بدر خانه آورده و پیاده میکنند. مادر بیچاره ام از آن ببعد با همان ضربه ای که همین آقای بهرامی یا ملک پور یا حاجی قاسم و یا ... به سرش وارد کرده بود روانی شده  و مرتباٌ هذیان میگفته است و در چنین وضعیتی پس از مدتی کوتاه عمرش را به آقای بهرامی میدهد. انا لله وانا الیه راجعون. با چنین وضعیتی می بینی که این آقایان روی مغول را هم سفید کرده اند در حالی که ما حالا از زمان مغول فاصله زیادی داریم و در زمانی زندگی میکنیم که انقلاب عظیمی رخ داده است. این زمانی است که قائد بزرگ قرن حضرت آیت الله العظمی خمینی (ره)  انقلابی بی نظیر و رهائی بخش را رهبری کرد  که هدفش فقط رسیدن بعدالت اجتماعی برای مردم ستمدیده ایران و نجات مستضعفین مقهور از ظلم و بی عدالتی دوران شاه بود ولی در گیر ودار این نوسانات اجتماعی و در خم و چم و زیر و بم این انقلاب مقدس افراد زرنگ و خبیث الفطرتی نیز با ظاهر سازی های لازم به درون ساختار حکومت جدید نفوذ کردند و در جاهای بسیار حساسی نظیر اداره اطلاعات هم قرار گرفتند تا دست شان برای انجام هر عمل دلبخواهی که برای شان سود دهی داشته باشد باز باشد و از آن افراد یکی همین آقای بهرامی است، آدمی بی نهایت منافق صفت و خبیث الفطرت، کسی که قاتل مادرم و سرکوب کننده تمامی افراد خانواده من بوده است.  پس از حمله این آقایان به خانواده ما، مرحوم برادرم صاحب آرمیان که یک فرهنگی نیک نام و بتمام معنی خدمتگذار بود به این عمل وحشیانه اینها اعتراض و از دست اینها به استانداری شکایت کرد و اینها بخاطر همین شکایت او را صبح زود قبل از رفتن به اداره از دم منزل گرفته و به باز داشتگاه خود برده اند و درست و حسابی فحاشی و کتک کاری کرده اند و در حالی که چشم هایش بسته بوده همراه با یک سیلی محکم بر صورتش باو میگویند که تو شکایت ما را به استاندار میکنی پدر سوخته! استاندار خر کی باشد، اگر لازم شود ما خود استاندار را هم مثل تو چشم بسته بهمین جائی که الآن تو هستی میآوریم و مثل تو ادبش میکنیم و برادرم را فقط بدلیل همین شکایت بیش از دو ماه در زندان نگه داشته شکنجه روحی وجسمی کردند.  رونوشت تمام نامه هائی که برادرم و دیگر افراد خانواده ام در رابطه با این ظلمی که به آنها کرده اند موجود است و در صورت لزوم ارائه خواهد شد. برای اینکه این داستان و تراژدی غم انگیز به درازا نکشد و وقت قضات محترم تلف نشود بنده سخن کوتاه کرده و خودم را شاکی آقای بهرامی یا (ملک پور) اعلام نموده و تقاضای رسیدگی به درخواست هایم را دارم که به ترتیب ذیل است:-
1)     این آقایان بهرامی که اسامی مستعار دیگری هم دارد فطرتاٌ آدمی زبان باز و متخصص در فریبکاری است که با زرنگی خاصی در دستگاه امنیتی این نظام مقدس اسلامی وارد شده و جا خوش کرده است و از مصونیتی که در این دستگاه داشته سوء استفاده های فراوان کرده است و همه جرائمی را که انجام داده است بحساب عملیات امنیتی گذاشته و چه بسا که از بابت آنها پست و مقام و پاداش هم گرفته باشد و من او را قاتل مادرم میدانم و از بابت آن تقاضای صد ملیون تومان خسارت برای هتک حرمت به خانواده ام  و این قتل دارم.

2)     هیچ شکی نیست که این آدم برای همه جرائمی که انجام داده است هدفش جمع مال بوده است تا بر خرابه های زندگی ما برای خود بساط سعادت درست کند لذا تقاضا دارم اسم حقیقی این شخص پیدا شود و همه دارائی های منقول وغیر منقول خود و همسر و فرزندانش و همچنین حسابهای بانکی همه از سال 1370 باین طرف معاینه و بازنگری شود و پس از کسر حقوق ومزایای قانونی ومحاسبه هزینه هائی که یک کارمند متوسط الحال میتواند داشته باشد دارائی های مازاد بر آن به صندوق دولت عودت داده شود وخسارات ما هم از همین محل پرداخت گردد.

3)     برای اینکه فرمان مقام معظم رهبری مبنی بر استقرار عدالت اجتماعی در جامعه اجراء شود، تصفیه اینگونه عناصر مخرب و نادرست از مواضع حساس نظام، کاری بسیار ضروری است و امیدوارم که مسئولین ذیصلاح و دلسوز نظام افرادی از این نوع را از مشاغل دولتی و بخصوص مشاغل حساس بر طرف بفرمایند تا نظام را بیشتر از این از درون ضربه نزنند. در پایان دعا میکنم که خداوند متعال سایه رهبر عزیز و عادل را بر سر این ملت ستمدیده حفظ ، نظام مقدس اسلامی را برقرار و راه اجرای عدالت را در مملکت هموار فرماید. امیدوارم که حضرتعالی هرچه زودتر باین شکایت رسیدگی بفرمائید و در صورت لزوم برای رسیدن بعدالت به بالاترین مراجع قضائی هم رجوع خواهم کرد. ان الله من وراء القصد. خداوند در پشت هدف و محافظ انسانهای هدفمند است وما توفیقنا الا بالله العلی العظیم.

 با تقدیم احترام،
محمد آرمیان

آدرس تلفاکس:- 2225128-0547

رونوشت به بعضی از مراجع ذیصلاح و ذیربط در استان و در تهران ارسال میگردد.



تا اینجا به وبلاگ وتواجهی، فیسبوک و تویتر ارسال شد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر