۱۳۹۳ تیر ۱۶, دوشنبه

قسمت ششم از کتاب : تخریب گورناگ - تالیف: محمد آرمیان



قسمت ششم از کتاب  " تخریب گورناگ "


متن نامه حاجي ملا كمال خان صلاح زئي
به آقاي دكتر خاتمي
رئيس جمهور محترم ايران


بسم الله الرحمن الرحيم

مورخه :  شنبه بيستم فروردين ماه 1379
توسط : جناب آقاي حسيني استاندار محترم سيستان و بلوچستان

     جناب آقاي دكتر خاتمي
     رياست محترم جمهوري اسلامي ايران
     سلامت باشيد.
پس از سلام و تقديم مراتب احترام، دعا ميكنم كه خداوند بجنابعالي عمر طويل و با بركت عنايت فرمايد تا در انجام اهداف مقدسي كه براي نجات ايران زمين از ستم ملي مزمن در برنامه داريد موفق و پيروز شويد. ميزان زجري را كه مردم ايران هميشه از سوي يك گروه مخصوص كشيده اند جنابعالي خود بيشتر از ديگران خبر داريد و به همين دليل هم قافله سالار نهضتي شده ايد كه به مردم نويد عدالت ميدهد. ما جنابعالي را از نزديك و بطور شخصي نمي شناسيم ولي با برنامه هائيكه براي نجات مردم ايران از یوغ ديكتاتوري و استبداد اعلام كرده ايد كاملا آشنا هستيم و اميدواريم كه با همت مردانه و كفايت و اخلاصي كه تا كنون از خود نشان داده ايد نصرت خداوندي شامل حالتان گشته و از عهده توقعات مردم آرزومند آزادي بر آئيد. همانطوريكه مستحضر هستيد بلوچستان هميشه تحت ظلم و تبعيض و تحقيرشديد بوده است و مردم بومي نه تنها كه بطور عادلانه اي در امر اداره استان خود هيچ سهمي نداشته اند بلكه اگر بگويم هميشه از ابتدائي ترين حقوق انساني خود بشدت هم  محروم بوده اند حرف به گزافي نزده ام.  و اين باعث آن شده است كه مردم اين استان در ادوار مختلف براي رسيدن بحقوق انساني خود دست به فعاليت هاي سياسي جسته گريخته گوناگوني بزنند كه گهگاهي بشكل درگيري با مامورين انتظامي و امنيتي هم بوده است كه همين عوامل خود عامل اصلي اين بي عدالتي ها  و نا امنی ها بوده اند.
     جنابعالي حتما توسط استاندار محترم سيستان وبلوچستان و بوسيله رسانه هاي جمعي مطلع  شده ايد كه گروه خاص و خودسر و مطلق العناني به نام مبارزه با قاچاق مواد مخدر آمدند گورناگ روستاي ما را بكلي تخريب كردند و از سازمان ملل متحد هم جايزه گرفتند كه با قاچاق چيان مواد مخدر جنگيده و تعداد سي وپنج نفر از ماموران شان كشته شده اند. اين جنگ با قاچاق چيان مواد مخدر نبوده بلكه با من بوده است. من يك انسان پايبند به دين و اهل صلح و آشتي هستم و نه اهل جنگ و دعوا. يكي از كارهاي من اين بوده است كه نگذاشته ام مردم منطقه من با يكديگر جنگ و دعوا كنند و هميشه بكار صلح و آشتي دادن اين مردم مشغول بوده ام و يكي ديگر از كارهايم اين بوده كه مدرسه ديني در روستايم داير كرده ام تا بچه هايمان دين و اخلاق و انسانيت و ادب ياد بگيرند و در زندگي شان انسانهائي شرور و ناراحت و مزاحم جامعه نشوند و هردوتاي اينكار ها به حساب خودم اعمال نيكي بوده است كه من انجام داده ام و حكومت اگر يك حكومت عادل و منصف بود ميبايد مرا تشويق ميكرد و حقوقي برايم تعيين مينمود كه به آرامش و امنيت منطقه كمك و خدمت كرده ام ولي مي بينيد كه نتيجه برعكس شده است و اين به اين معناست كه حكومت اهل عدل و انصاف و صلح و آرامش نيست بلکه هميشه ميخواهد كه منطقه نا امن باشد، مردم فقير و گرسنه و اذيت و ناراحت هميشه با يكديگر و يا با حكومت در حال جنگ و دعوا باشند.  گروه خاصي هست كه با مردم بلوچ و اهلسنت كينه و خصومت و تعصب مذهبي دارند و هميشه به فكرپامال كردن حق و حقوق و دين و عزت و آبروي ما مردم بلوچ بوده و هستند و بهمين خاطر هميشه دنبال بهانه ميگردند تا هرطور شده ما را نگذارند كه راحت و آسوده زندگي كنيم با اين حساب بفرمائيد كه ما چكار بكنيم؟ وضعي كه اينها درپيش گرفته اند و هر روز و هر وقت به بهانه هاي مختلف مردم ما را ميگيرند و سين وجين و باز جوئي ميكنند و تهمت هاي بي اساس ميزنند بيش از اين قابل تحمل نيست لطفا فكري بحال ما مردم بلوچستان بكنيد وكرنه ما مجبور خواهيم شد براي دفاع از عزت نفس وحقوق انساني خود با اين قلدرهائي كه بنام مامور اطلاعات و يا انتظامي وغيره بطور غيرقانوني ما را ميگيرند و ميزنند و شكنجه و جريمه بيخودي ميكنند مقابله به مثل كنيم و معلوم است نتيجه اين ميشود که یا آنها ما را ميكشند و يا ما آنها را مي كشيم بهر حال اين روشي كه آنها با ما درپيش گرفته اند يك روش انساني و قانوني نيست بهمين خاطر نميشود آنرا براي هميشه تحمل كرد چون تحمل ظلم و زورگوئي هم حد و اندازه اي دارد و ما خدا ميداند كه بيش از حد تحمل ظلم اين مامورين شما را كرده ايم. اداره اطلاعات از خيلي وقت پيش قصد تخريب مدرسه ديني ما را داشته است و بدنبال يك بهانه و فرصت مناسب بوده است. بالاخره بهانه اش را درست كردند كه قاچاقچي مواد مخدرهستيم. تحقيق بفرمائيد كه من اهل قاچاق مواد مخدر نبوده و نيستم بلكه يك مصلح اجتماعي هستم كه گهگاهي در مورد حقوق پايمال شده مان حرف زده ام و خواسته ام كه حقوق اساسي ما را بما بدهند و ما را در اداره امور استان مشاركت دهند و همين برنامه هاي سياسي اجتماعي من با مزاج اداره اطلاعات سازگارنبوده است و چونكه اين اداره نميتواند بخاطر مطالبات عادلانه از حقوق انساني مان ما را دستگير و شكنجه و نابود كند بهانه اش را مواد مخدركرده است و با تعداد زيادي نيرو امده اند تا مرا دستگير كنند و من هم با روشهاي آنها آشنا هستم و ميدانم كه پس از دستگيري با انسان چه رفتاري ميكنند از صحنه فرار كردم تا با آنها درگير نشوم ولي آنها ول كن نبودند و به دنبال من افتادند تا در كوه به بن بست رسيديم. ما از ماشين هاي مان پريديم كه بطرف كوه فراركنيم و درگير نشويم ولي نيروها از ماشين هاي خود بيرون پريدند و پس از سنگر گرفتن بطرف ما شليك كرده و امكان خروچ ما را از صحنه گرفتند و ديگر چاره اي جزاينكه از خود  دفاع كنيم نداشتيم و جنگ شروع شد و همه آنها كشته شدند و يك نفر هم از ما كشته نشد. پس از اين واقعه اينها روز بعد آمدند با بولدزور تمام روستاي ما را با خاك يكسان كرده و همه مردم را از زن ومزد و پيروجوان دربدرو آواره كردند. كاري را كه آينها با ما كردند بگمان من اسرائيل هم با فلسطيني ها نكرده است و جنابعالي چه فكر ميكنيد آيا واقعا يك دولت اسلامي با ملتش اينطور رفتار ميكند كه يهود هم از آن شرم دارد و اگر جنابعالي معتقد به يك چنين اقدام ظالمانه اي در حق يكي از محرومترين مردم كشورتان نيستيد تقاضا ميكنم دستور بفرمائيد تحقيقات لازمه توسط افراد غير متعصب و منصف و عادل بعمل آمده و صدمات و خساراتي را كه از نظر اخلاقي ومالي بما زده اند جبران نموده و اجازه دهند ما مثل سابق در جاي خود استقرار يافته و به زندگي عادي خود ادامه دهيم. مردم ما فعلا همه دربدر و آواره و بي خانه وكاشانه و مستعد نا امن كردن منطقه هستند و من از همه آنان خواسته ام كه تا برقرار كردن ارتباط با رياست محترم جمهوري و گرفتن جواب مساعد از انجام هرگونه اعمال غير قانوني خودداري نمايند و آنان هم كه در شرايط سختي بسر ميبرند و سرپناهي براي زيست و غذائي براي سد جوع ندارند لذا بي صبرانه منتظر فيصله اي عادلانه براي نجات خود از اين بدبختي تحميل شده هستند.
     خسارات وارد شده به مردم گورناگ بشرح ذيل است:
1-  روستاي ما را به بهانه اينكه ما قاچاق فروش مواد مخدربوده ايم كاملا خراب كرده اند و اين تهمت ضربه سختي است كه بي جهت بر آبرو و حیثيت ما وارد كرده اند تقاضا دارد دستور فرمايند بهرترتيب مناسب از ما رفع تهمت شود و بري بودن من از اين تهمت بي اساس در رسانه هاي ملی اعلام گردد.
2-    تخريب دويست دستگاه منزل با بردن تمام وسايل خانگي و لوازمات آن.
3-    تخريب دو مسجد با تمام وسايل و لوازم داخلي آن.
4-    تعداد هفده دستگاه ماشين كه چهار دستگاه آنرا سوخته و سيزده دستگاه را برده اند.
5-    تخريب ساختمان شركت تعاوني و بردن اموالش و تانكر نفتكش آنرا هم سوخته اند.
6-    پانصد نخل خرما را شكسته اند كه قيمت هر نخل آن بيش از دويست وپنجاه هزار تومان است.
7-    ششصد وپنجاه راس گوسفند را برده و غارت كرده اند.
8-    پنجاه و سه دستگاه موتور سيكلت را برده اند.
9-    نوزده دستگاه موتور آب را برده اند.
10-                       هفده دستگاه موتور برق را برده اند.
11-                       پانزده نفر شتر را برده اند.
12-                       يكهزار و پانصد (پات) خرماي مضافتي را برده اند.
13-                       تمام باغات ميوه و مزارع را تخريب كرده اند.

خسارات وارد شده بطور تقريبي معادل رقمي بيش از يك مليارد و دويست ميلون تومان ميشود.
          درپايان انتظار داريم مقام محترم رياست جمهوري كه فعلا اميد همه مردم ايران براي استقرار عدالت اجتماعي در كشور اسلامي هستند مشكل ما مردم صدمه ديده و دربدر شده گورناگ را مورد عنايت خاص قرار داده تا با استقرار اين مردم سخت زجر ديده در محيط زيست شان اين مشكل حاد سياسي كه با بي سياستي عده اي مامور خودسر و قانون شكن و مشكل ساز كه در منطقه بوجود آورده اند حل گردد.
          بنده براي گرفتن جواب نمايندگان خود را به استانداري سيستان وبلوچستان معرفي خواهم كرد و اميدوارم كه فيصله عادلانه حكومت اسلامي براي برطرف كردن خسارات وارده و تهمت هاي نا شايسته اي كه بما زده اند با پا درمياني آنجناب، اين بحران مشكل ساز هرچه زودتر حل گردد.
با تقديم احترام

ملا كمال صلاحزئي
سرپرست گورناگ تخريب شده
از پاكستان
امضاء

اندكي باز هم در مورد
ملا كمال صلاحزئي:

     چون ملا كمال خان صلاحزئي در گورناگ يك فرد سياسي و آگاه بوده و زير بار هر حكم زورگويانه حكومت نرفته است عوامل حكومت اول با شيوه هاي مختلفي سعي كرده اند او را راضي به همكاري با خود نمايند تا دست از اگاه سازي مردم برداشته و تبديل يه يك دلال حكومت شود ولي ايشان كه همه برنامه هاي حكومت را ضد مردمي ديده حاضر يه همكاري با دستگاه ظلم نشده و براي آماده كردن مردم جهت مطالبه حقوق انساني پايمال شده شان بكار سياسي خود ادامه داده است و بهمين دليل حكومت تصميم به قلع و قمع او ميگيرد وبا نيروئي بزرگ و ورزيده براي دستگيري او به روستاي گورناگ يورش ميبرد و ايشان براي اينكه ايجاد درگيري نشود بقول خودشان از صحنه فرار كرده تا با آنها اصلا روبرو نشود ولي نيروها آنقدر به دنبالش افتاده اند كه به بن بست رسيده و مجبور به دفاع از خود شده است و در اين جنگ تحميلي همه نيروهاي حكومت كشته ميشوند پس تهمت مواد مخدر بي اساس است. وانگهي اگر اين واقعه حقيقتا مربوط به مواد مخدر بود چرا اين موضوع را سردار شباني فرمانده نيروهاي نظامی استان به بي بي سي گزارش نكرد كه مبارزه با مواد مخدر از وظايف ارگان اوست و نه استانداري. اينكه اين گزارش را معاون سياسي امنيتي استانداري داده خود دلالت بر اين حقيقت دارد كه اين حمله رژيم به مردم گورناگ و سپس تخريب اين روستا انگيزه سياسي داشته است. دليل واضحتر آن اينست كه چند روز پس از اين جريان سردار شباني  فرمانده ناحيه از زاهدان به ايرانشهر ميآيد، مردم شهر را در مصلي قدس جمع ميكند و شروع به تهديد و ارعاب اين مردم مينمايد و با عصبانيت كلاهش را برروي ميز ميكوبد و جناياتي را كه رژيم در كردستان انجام داده و مردم آنجا را با چه روش وحشيانه اي بمباران وسركوب كرده است به اين مردم يادآوري ميكند تا حساب كار خود را بكنند و به نهضت ملا كمال خان نه پيوندند. سردار شباني فجايعي را كه رژيم در كردستان انجام داده با كمال دليري و بي پروائي به اطلاع مردم بلوچستان ميرساند و به كشتن مردم كرد كه جزئي از ملت بزرگ ايران هستند افتخار ميكند و با اين سخنانش بدون اينكه خود متوجه باشد چهره رژيمش را به لجن ميكشد و تصوير بسبار زشتي از آنرا به نمايش ميگذارد. هواپيمائي را پر از بمب كردن و بر سر مردم كشور خود ريختن كجايش شجاعت است كه سردار شباني به آن افتخار كرده ومردم بلوچستان را ميخواهد با آن بترساند . مردم كرد خواسته اند كه با آنها بطورعادلانه رفتار شود و با فارسها از حقوق مساوي برخوردار گردند و زندگي شان تا قيامت يك زندگي محكومانه و غلامانه نباشد آيا براي چينين درخواست عادلانه اي كه حق مسلم هر انساني است ميروند اين مردم را بمباران ميكنند كه چرا خواستار عدالت شده ايد و چرا به محكوميت ابدي رضايت نميدهيد!؟  سردار شباني با اين اقدامش يا آدمي كاملا نا آگاه از مسايل حقوقي است ، حقوق انسان. يا اينكه آدمي كاملا بي پروا و بي وجدان است كه كشتن انسانها برايش هيچ مسئله اي نيست چون وجداني ندارد كه عذاب بكشد. آقاي شباني اگر چيزي از خصلتهاي انساني در او باقي مانده است و حرف حساب در كله اش فروميرود فقط اين صحنه را تصور كنند كه اگر برادر و خواهر و پدر و مادر و زن وبچه خود او در يكي از همان روستاهاي كردستان كه بمباران شدند سكونت ميداشتند و در جريان همين بمباران ها اين عزيزان و جگرگوشگان او قطعه قطعه و هر قطعه شان به سوئي پرتاب ميشد چه حالي باو دست ميداد و آيا او باز هم از عظمت چنين بمباراني با افتخار حرف ميزد و آيا بدون ملاحظه وبي پروا فرياد نمي كشيد كه مرگ بر رژيم، مرگ بر ديكتاتوري و مرگ بر ظلم؟ و مرگ بر بمب. جناب سردار شباني شما يك انسان هستي پس وجدانت كجاست، انصافت كجاست!؟ مردم كردستان همان مردم مظلوم و حق طلب و عدالتخواهي هستند كه در زير همين بمباران هاي وحشيانه اي كه شما امروز براي مردم بلوچ يادآوري ميكنيد جسم عزيزان و جگرگوشگان شان قطعه قطعه شده و هر قطعه شان به گوشه اي پرتاب گشته است آيا شما هنوز هم توقع داريد كه اين مردم بگويند زنده باد جمهوري اسلامي! مگر دردنيا تا به امروزكسي گفته است زنده باد ظلم و زنده باد ديكتاتوري و زنده باد بمباران كه كردها و بلوچها دومي اش باشند!؟
     پس اگر موضوع مربوط به مواد مخدر بود ديگر لزومي نداشت كه فرمانده ناحيه بيايد همه مردم شهر را جمع كند و شروع به ترساندن آنان نمايد. اگر جنگ در گورناگ جنگ با قاچاق چيان مواد مخدر بوده است ديگر احتياجي به ترساندن همه مردم استان نيست. اعتراف به جنايت و كشتن مردم بيگناه و غير نظامي در كردستان توسط يك افسر عاليرتبه نظام  چيزي ديگری نیست جز اینکه چهره اي زشت و مخوف را از اين رژيم تصوير كرده است كه با چهره اسلام هيچ شباهت و مطابقتي ندارد و چنين رژيمي كه ملتش را بخاطر مطالبات انساني اش بطور بيرحمانه سركوب و كشتار ميكند، مردمي كه فقط خواستار حقوق انساني پايمال شده خود بوده اند ديگر نميشود نظام اسلامي گفت و قضيه گورناگ هم حلقه اي است از همين زنجير طويل جنايات رژيم جمهوري اسلامي در سرتاسر ايران.

     اما سردار شباني بخاطر داشته باشند، درست است كه حكومت خود را مقتدر مي بيند و ميتواند بمباران وقلع وقمع كند چون ارتش و پليس و بسيج و اطلاعات و مخبر و جاسوس و دلال دارد ولي فراموش نكند كه اينها اسم نظام شان را جمهوري اسلامي گذاشته اند و يك نظام اسلامي هرگز ملت خود را بخاطر مطالبات قانوني اش سركوب و دربدر نميكند و آيا سردمداران این رژيم نمي ترسند كه با اين سركوب ها و منافقت ها بالاخره چهره اصلي خودشان و نظام شان روزي برملا گردد و هيچ آبروئي برايشان باقي نماند و همين مردمي كه تا حالا بخاطر اسلام حمايت شان ميكرده اند ديگر از حمايت شان دست كشيده و براي جستجوي اسلام حقيقي رو بسوئي ديگر كنند؟ اي حكومتگران دنيا پرست و قلدر ايران! بخاطر حفظ این قدرت چند روزه خود ملت را نكشيد و از غضب خدا بترسيد.     

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر