۱۳۹۳ تیر ۲۱, شنبه

قسمت دهم از کتاب " تخریب گورناگ " - تالیف: محمد آرمیان

قسمت دهم آز کتاب:
تخریب گورناگ



معني قوم:

          به مجموعه اي از انسانها كه داراي رنگ مخصوص بخود، زبان مخصوص بخود، لباس مخصوص بخود، نام مخصوص بخود، موسيقي مخصوص بخود، فرهنگ مخصوص بخود و آداب و رسوم مخصوص بخود باشند "قوم" ميگويند. يك مجموعه قومي با مجموعه هاي قومي ديگر فرق بارز و نمايان دارد مثل : فارس، بلوچ، ترك، كرد، بنگالي، افغانی، تركمن، عرب، انگليسي، فرانسوي، چيني، آلماني، ايتاليائي، يوناني، اسپاني و صد ها قوم ديگر بر پشت اين كوكب كه اسم همه را نمي دانيم  با یکدیگر متفاوت هستند و زبان یکدیگر را نمی فهمند. همه اين اقوام بر قطعه خاصي از اين كره زمين سكونت دارند كه وطن يا محيط زيست طبيعي وخدادادي آنها ناميده ميشود. پس قوم به مجموعه اي از انسانها گفته ميشود كه درااي علائم و ويژگي هاي مشترك و مشخص مخصوص بخود بوده و داراي يك مخيط زيست مخصوص بخود ميباشند كه نامش وطن است. همه بخاطر داشته باشند كه هيچ قوم بي وطني و يا هيچ قومي كه وطنش توسط قومي ديگر اشغال شده باشد نمي تواند خوشبخت و با عزت زندگي كند پس تكليف قوم هائي که در این طور شرایطی هستند چيست؟ اينها چه كنند كه به توانند خوشبخت زندگي كنند؟ جواب اين سئوال در لابلاي صفحات آينده و تا پايان اين كتاب بدست خواهد آمد.

          طبق آيه مبارکه فوق وجود اين اقوام مختلف در سطح جهان به اين شكلی که وجود دارند كار خود خداوند است كه بهر كدام از آنها قطعه اي زمين بنام وطن داده است و اين فيصله پر حكمت خداوند بايد محترم شمرده شود تا همه انسانها به توانند با سعادت زندگي كنند. اگر ديگران متوجه اين موضوع نه باشند علمای دين كه قرآن را خوانده اند حتما بايد متوجه مفهوم بزرگ ورهائي بخشی كه در اين آيه مستتر است باشند و به آن احترام بگذارند و براي اشاعه و تفهيم آن به ديگران فعاليت و كوشش كنند ولي با كمال تاسف فعلا اين طور نيست چون ما در رابطه با اين قضيه تا کنون با مخالفت جدي بعضي از علماي خود روبرو بوده ايم ولي اميدواريم كه انشاء الله در آينده چنين نباشد و گرنه ملت بلوچ نابود خواهد شد.

          اگر تقشه جهان بر اساس توصيه خداوند ترسيم ميشد طبعا با نقشه امروزي كه بوسيله انگليس و متحدانش ترسيم گشته است فرق فاحشي ميداشت چونكه خداوند اقوام مختلف عالم را بوجود آورده و بهر كدام يك سرزمين براي زيستن داده است بر اين اساس بايد به دور محدوده زندگي هر قومي يك خط كشيده ميشد و نام آن قوم هم بر ان سرزمين گذاشته ميشد تا بعنوان وطن آن قوم شناخته شود مانند تركستان  یعنی سر زمین مردم ترك، عربستان یعنی سر زمین  مردم عرب، كردستان یعنی سر زمین مردم  كرد، تركمنستان یعنی سر زمین مردم تركمن، آذربايجان  یعنی سر زمین مردم آذري، بلوچستان یعنی سر زمین مردم بلوچ،  بنگال یعنی سر زمین مردم بنگالي، پختونستان یعنی سر زمین مردم پختون زبان، پارس ( یا  پرشیا) یعنی سر زمین مردم  پارسی زبان یا سر زمین قوم فارس ، انگلستان یعنی سر زمین مردم  انگليس، آلمان یعنی سر زمین مردم آلمانی زبان، فرانسه  یعنی وطن مردم فرانسوی زبان، ايتاليا یعنی سر زمین مردم ايتالي زبان و الي آخر... ،  اگر اين مرز بندي در جهان اجراء ميشد فرزندان آدم و حوا امروز با اين همه رنج و مصيبت و كشتار و خونريزي مواجه نمي شدند و هر قومي در سرزمين خدادادي خود با خيال راحت از مواهب سطح الارضي و تحت الارضي وطن خود استفاده ميكرد و  با رعايت تقوا كه از طرف خداوند تاكيد شده است بحق خود قانع ميشد واز پا دارازي و تجاوز به حقوق همسايگان ضعيف تر از خود خوداري ميكرد ولي ابر قدرتهاي جهان و در راس شان انگلیس در اوايل همين قرني كه گذشت تمامي مناطقي را كه تحت نفوذ و كنترل خود  داشتند طبق ميل خود و بر خلاف توصيه خداوند تقسيم و مرز بندي كردند تا امكان مداخله دائمي شان در مسايل اين اقوام در آينده براي شان محفوظ بماند.  تقسيم بندي آنها يك تقسيم بندي غيرعادلانه بود كه اقوام متعددي بر اساس آن به سرنوشت بسيار سخت و پر مصيبتي دچار گشتند كه از آنجمله است ملت بلوچ.

          باز به آيه مذكوره برمي گريدم كه خداوند ميفرمايد: اي مردم ما شما را از يك مرد و يك زن آفريديم و به صورت اقوام و قبايل درآورديم تا يكديگر را بشناسيد و بهترين شما در نزد خداوند با تقوا ترين شماست. اگر درست دقت به كنيم خواهيم ديد كه عالي ترين حكمت خداوند در رابطه با زندگی انسان در همين تقسيم بندي قومی و اختلاف السنه نهفته است. خداوند با این برنامه  بشر را در آزمايشی بزرگ قرار داده است تا  تقوا و خدا نگری او را مورد امتحان قرار دهد  و در نتيجه عمل کردی که از خود نشان میدهند  آنها را  به جنت يا به جهنم به برد. بعضي ها مسئله شناسائي در اين آيه را خيلي سطحي مي نگرند و اين طور معني ميكنند كه خداوند منظورش از اين كلمه "لتعارفوا" اين بوده است كه اين اقوام فقط يكديگر را بشناسند كه مثلا فلان ترك است و فلان فارس است و فلان بلوچ است و فلان عرب است و فلان کرد است  بس و ديگر هيچ.  نه جانم . چون هر آدم عاقل و متفکری ميداند كه اين مقدار شناسائي احتياج به تقوا ندارد چون اکر این مقدار شناسائي زبانی و سحطی فقط مورد نظر خداوند بود تقوا ديگر چه لزومی داشت که در این رابطه مطرح شود. این شناسائی سطحی که مورد نظر آقایان است حامل هيچ نفع وضرري نيست كه با آن تقواي یک فرد یا یک قوم مورد آزمايش قرار به گيرد. شناسائي مورد نظر خداوند شناسائي فقط نام آن اقوام نيست بلكه شناسائي تمام آن اجزائي است كه تشكيل دهنده ساختمان كامل يك قوم هستند كه عبارتند از:  شناسائي زبان يك قوم، شناسائي لباس يك قوم، سناسائي فرهنگ يك قوم، شناسائي آداب و رسوم يك قوم، شناسائي مثلا موسيقي يك قوم و بالاخره شناسائي محيط زيست خدادادي و يا وطن يك قوم که در مجموع میشود شناسائی یک قوم که مد نظر خالق است.  در اين نوع شناسائي است كه تقوای هر قومی مورد آزمایش قرار می گیرد و نقش تقوا ظاهر مي گردد.  منظور از شناسائي اقوام اينست كه همه اقوام موجود در پشت اين كره زمين از سوی خالق  صاحب حق مساوي هستند يعني هيچ فردي بر فرد ديگري و هيچ قومي بر قومي ديگر هيچ نوع افضليت و برتري ندارد مگر به تقوا. يعني اينكه هر كه تقوايش بيشتر است در نزد خداوند مقرب تر و مكرم تر و محترم تر است. يك حديث نيوي هم این ادعای بنده  را پشتيباني ميكند آنجا كه ميفرمايد:  يا ايها الناس ان ربكم واحد  و ان آبائكم واحد الا لا فضل لعربي علي عجمي و لا لعجمي عل عربي ولا لاحمر علي اسود و لا لاسود علي احمر الا بتقوا. (صدق الرسول صلي الله عليه وسلم). ( رواه احمد و رجاله، رجال الصحيح بلوغ الاماني جزء 12  - صفحه 166).  ترجمه: اي مردم بدانيد كه پروردگار شما يكي است و همه تان فرزندان يك پدر(آدم)  هستيد و بدانيد كه عرب را بر عجم و عجم را بر عرب ويا سرخ را بر سياه و سياه را بر سرخ هيچ فضيلتي نيست مگر به تقوا. پس معيار برتري يك فرد بر فرد ديگر و يا يك قوم بر قوم ديگر فقط با تقواي آنست و نه با ثروت ومال، يا رنگ و جمال و يا هنر و كمالش. وقتي كه من حرف از قوم مظلوم بلوچ مي زنم در واقع اين را ميخواهم بگويم كه افراد قوم بلوچ هم فرزندان آدم وحوا هستند كه به وسيله خود همین خالق واحد به شكل اين قوم درآمده اند چون داراي يك زبان مشخص، يك فرهنگ مشخص، لباس مشخص، نام مشخص، آداب و رسوم مشخص و محيط زيست مشخص هستند و طبق همین آيه قرآن و حديث نبوي اين علائم و مشخصات قومي شان هم مثل اقوام ديگر بايد مورد شناسائي و تائيد قرار گيرد چون خداوند چنين خواسته است و تا قيامت هم چنين مي خواهد.  پس ما با اين كارمان داريم يكي از احكام پايمال شده خداوند را توسط يك قوم بي تقوا در سرزمین مان نافذ مي كنيم با این حساب كارمان هم يك كار اسلامي و هم يك كار سياسي اجتماعي است. من هيچ وقت در هيچ جا تعصب به خرج نداده و نگفته ام كه قوم بلوچ بهترين قوم و یا خوش نژاد ترين و برترين و افضل ترين قوم دنياست كه با آيه قرآن و حديث تضاد پيدا كند فقط اين را گفته ام و تا روزي كه زنده هستم هم ميگويم كه اين قوم بلوچ هم يكي از اقوام خلق شده توسط خداوند است و طبق فرموده خداوند صاحب حق مساوي با اقوام ديگر است و از حقوق انساني اوست كه موجوديت و هويتش محفوظ بماند و در محيط زيست خدادادي خود يعني در وطنش بلوچستان صاحب تمام حقوق طبيعي و انساني خود باشد و خوشحال و با عزت و خودمختار زندگي كند. حالا من از همه آنهايئ كه با  من و  كارم تا كنون مخالفت كرده اند و يا ممكن است باز هم به كنند مي پرسم اين حرف و برنامه من كجايش ضد اسلام است؟  اسلام كه دين انصاف و عدالت و محبت و مظهر خوشختي براي تمام انسانها و همه اقوام مختلف جهان است و اگر انسان امروزي به اندازه كافي صاحب شعور بشود و به احكام اسلام تن بدهد بدون هيچ شك و ترديدي همه مصيبت ها از سطح جهان برچيده شده و دنيا برايش تبديل به محيطي آرام و آسوده و پر عافيت مانند بهشت برين خواهد شد. بنده اعتقادم اينست كه انسانهاي غير مسلمان براي درك نكردن اين موضوع در رابطه با حقوق اقوام كه خدا آنرا در قرآن مطرح فرموده است هيچ تقصيري ندارند چون با كمال تعجب و تاسف مي بينيم كه خيلي از مسلمانها هم هنوز اين مسئله خيلي بزرگ و با اهميت اسلامي را خود به درستي متوجه نشده اند و به جاي نجات دادن خود به وسيله اسلام دارند با آن خودكشي مي كنند.  تاريخ گواه بر اين حقيقت است آنهائي كه اسلام را فهميده بودند آنرا تبديل به شمشيري كرده و در هرجا بر پيكر ظلم و ستم و ناقضان تقوا زده اند و به وسيله همين شمشير اسلام بود که بخش عظیمی از دنيا را پاك از فزون طلبي و خودخواهي و فرعون های ظالم کردند و به گواهی تاریخ همین مسلمانان حقیقی که حکم جهاد را قائم میداشتند به منظور نجات اقوام محكوم  سر از تن جباران سلطه گر تاريخ جدا كرده اند ولي بعضي از متوليان امروزي اسلام و مخصوصا در قوم ما مي بينيم كه اسلام را تبديل يه خنجري نموده اند در دست خود و بر مغز هرآن كسي می کوبند كه حرف از رهائي و نجات این قوم مظلوم می زند و با این کار خود اجازه نمي دهند كه حركتي جاندار بر عليه مظالم بي حد وحصري كه زندگي همگان را در قوم ما درهم پيچيده است صورت گيرد و اين رفتار مخرب خود را بي اساس و نه سنجیده به اسلام نسبت ميدهند و متوجه نيستند كه با اين روش قوم خود را با خنجر اسلام دارند ذبح مي كنند حال انكه اسلام دين نجات است و نه دين محكوم كردن اقوام و نابودي آنها. اسلام ديني است كه ضد ظلم و حامي عدالت است و من هم هميشه يك انسان عدالت خواه بوده ام، هميشه به نفع عدالت و بر عليه ظلم حرف زده ام و حالا هم همین کار را دارم می کنم و نجات قوم را در عمل کردن بر اسلام می دانم. اسلام ديني است حامي عدالت و ضد ظلم و مخالف كشت و كشتار و موافق احياء و شكوفائي جوامع و من هم تا به امروز طبق حكم خدا عمل كرده حامي عدالت و مخالف ظلم و رفع ستم از ملت بلوچ بوده ام چون بلوچ ها هم جزء جامعه انساني هستند و نه جامعه حيوانات و مثل همه اقوام ديگر حق دارند به هنگام مواجه شدن با ظلم فرياد شان را بلند كنند و بگوش ديگر مردم جهان برسانند و از آنان ظلب کمک و مساعدت نمایند و خدا هم از انسان مظلوم همين را خواسته است آنجا كه ميفرمايد : " و تعاونوا علي البر و التقواو لا تعاونوا علي الاثم و العدوان " ( المائده – 3 ). ترجمه : و يكديگر را بر اساس كار خير و تقوا كمك كنيد و نه در كارهائي كه در آن گناه و دشمني با يكديگر هست.  اما مي بينيم كه سلطه گران،  ملت بلوچ را آنقدر مظلوم كرده اند كه بطور کامل خفه شده و توان بلند كردن صدا ورساندن فرياد اعتراض آميز خود را به ديگران ندارد.  ملتي است كه واقعا احتياج به مساعدت جامعه جهاني دارد ولي جامعه جهاني از كجا بداند كه اين ملت مظلوم است و احتياج بكمك دارد چون كسي كه ساكت و خاموش است و صدايش در نمي آيد بدين معنا هم ميتواند باشد كه خيلي خوشحال و خوشبخت و راحت است كه صدايش در نمي آيد. آيا اين هائي كه با كارهاي رهائي بخش و مبارزات عادلانه ما تا حالا مخالفت كرده و بر عليه بنده تبليغات غلط و نادرست و جور واجور به راه انداخته اند به راستي هيچ عيب و اشكالي در كار خود نمي بينند و آيا به اين مقدار از زحمت راضي هستند كه در اين موضع پر ضرر و پر خطري كه براي قوم خود و نسل هاي آينده شان در پيش گرفته اند كمي تجديد نظر نمايند يعني به جاي مخالفت با من اين برنامه ام را كه برنامه نجات ملت سخت مظلوم بلوچ است ياري نمايند همان طوري كه خداوند در آيه مذكوره  از هر انساني خواسته است كه در كارهاي نيك با يكديگر كمك كنند آيا كاري كه ما تبليغش را تا حالا کرده ایم و حالا هم  داریم ميكنیم كاری نيك، مثبت و مفید نيست؟ براي نجات مجموعه اي از انسانهاي محكوم و سر در گم شده فكر كردن و آن فكر را به اجرا در آوردن كار خيري نيست و در نزد الله اجر عظيم ندارد؟ اگر كاري نیک و بزرگ است و رضايت خداوند را هم به همراه دارد در این صورت لازم است كه همه افراد قوم بلوچ و تمام طبقات آن بايد در اين برنامه ملي مذهبي شركت كنند تا همه به نجات دنيوي و اخروي برسیم.   مردم همه اقوام عالم در سطح جهان مسايل مربوط به قوم خود را مطرح كرده و از حقوق اجتماعي خويش دارند دفاع جدی و موثر مي كنند و اسلام و عالم دین آنها به این کار سیاسی اجتماعی آنها اعتراضي ندارد ولی عالم قوم ما موافق با این کار خیر نیست . چون شاهد بوده ایم  وقتي كه ما در نهضت عدالت خود را تبديل به فرياد اين مظلوم ترين قوم جهان کرده و ميخواهیم  كه اين قوم هرچه زودتر از این همه بي عزتي و بدبختي نجات پيدا كرده  و به حقوق اسلامي و انساني اش برسد صداي اعتراض آميز بعضی ازعلمای قومان بر عليه  بلند شده است كه اين عبدالواحد همه اش حرف از مسايل قومی مي زند و همه اش قوم قوم ميكند حال آنكه مسئله ما مسئله قوم نیست بلکه مسئله اسلام است و اسلام قوميت را محكوم كرده است و اي مردم! مثل اين عبدالواحد حرف بلوچ را نزنيد ، حرف قوم را نزنيد حرف اهلسنت را به زنيد حرف اسلام را به زنيد! اينجاست كه عالم قوم ما بر خلاف علماي اقوام ديگر دارد دو دستي بر سر خودش و بر سر قومش مي زند و فكر مي كند كه دارد براي اسلام خدمت مي كند و از همين جاست كه ملت بلوچ امروز زبون و بدبخت و از دست عالمش بلاتكليف و بی برنامه و وامانده  است و نمي داند كه چطور از زيربار اين همه بدبختي بدرآيد. تا اين مردم بدبخت بلوچ حرف از حل مسايل سياسي اجتماعي و اقتصادي و فرهنگي شان مي زنند تعدادي از علماء به مخالفت برمي خيزند كه اينها مسئله اصلي نيست مسئله اصلي اسلام و اهلسنت است و مسايل قومي را مطرح كردن خلاف اسلام است و بدبختانه بعضی ها آنقدر دگم و متحجر هستند که با هيچ استدلالي هم متوجه موضوع نمي شوند و خودشان هم نمي دانند كه با اسلام چكار كنند، فقط اسلام اسلام مي كنند چون بظاهر مي بينند كه مسئله شكم شان فقط از همين راه اسلام اسلام کردن حل ميشود و كاري به مسئله شكم بقيه مردم جامعه ندارند. مي پرسيم شما كه این همه اسلام اسلام مي كنيد به فرمائيد اسلام چي هست و از انسان چي مي خواهد!؟ اينها در جواب مي گويند كه اسلام يك دين جهاني است و آنرا نبايد محدود به قوم كرد. خب ما این حرف را  قبول مي كنيم ولی از این جماعت سوپر مسلمان مي پرسيم كه اين قوم بلوچ مگر يكي از اقوامی که خدا خلق کرده و در همين جهان نيست و بلوچستان كه سر زمين و محيط زيست اين قوم است بر پشت همين كره زمين قرار ندارد تا جهان شمولي اسلام شامل حال اين قوم هم بشود؟ وقتي كه مي گوئيم اسلام يك دين جهاني است به معناي اينست كه مي خواهد همه اقوام جهان را از ظلم و بدبختي نجات بدهد و به خوشبختي و عزت برساند حالا اين طرز فكر بعضي از علماي ما ايا منطقي است و مردم اين حرف مضر شان را هم باید به پذيرند و قبول كنند كه اسلام براي سعادت و خوشبختي همه اقوام موافق است و فقط با همين يك قوم كه قوم بلوچ باشد مخالف است و سعادتش را نمي خواهد!؟

  اسلام يعني چه؟ پس از قبول كلمه لا اله الا الله نماز، روزه، حج و ذكات اينها چهار تا از اركان اسلام هستند كه هر مسلماني بصورت فردي بايد به آنها عمل كند تا آخرتش درست شود و در بلوچستان همه آزاد هستند كه به این ارکان بی ضرر و بی خطر اسلام عمل كنند و هركسي كه به خواهد مي تواند اينها را بدون کمترین مشکلی انجام دهد و بعضي ها كه دارند اين همه اهلسنت و اهلسنت مي كنند فقط بخاطر ذكاتي است كه از سوي بعضي از تجار اهلسنت انتظار دارند كه به آنها برسد و به خاطر این منفعت جزئی ديگر هيچ لزومي نيست كه هويت خدادادي خود را زير كلمه " اهلسنت " گم و كتمان و پنهان كنند و بدانند که اين يك ظلم بزرگ و ندانم كاري آشکار و جبران ناپذير است كه اين گروه از علمای مان دارند در حق قوم خود كه مظلوم ترين و محكوم ترين قوم دنيا است مي كنند كه خود هم جزء همين قوم هستند و با اين كارشان ندانسته دارند دو دستي بر سر خود و نسلهاي آينده شان مي زنند.  مردم بلوچ اگر به نجات ملي و خودمختاري به رسند و براي سير كردن شكم شان از مواقع و مواهبي كه در خود بلوچستان وجود دارد خود مستقلا  به توانند استفاده نمايند و مجبور نباشند كه تا قيامت ذكات خور ديگران باشند بلكه كاري كنند كه خود از نظر اقتصادي به آن حدي برسند كه ذكات مال شان را به مسلمانان محتاج ديگر در گوشه و كنار دنیا بدهند آيا براي شان بهتر نخواهد بود؟  ولي اينها با اهلسنت اهلسنت كردن خود، خود را از اصل موضوعی که خدا به آن پرداخته است  منحرف كرده و با دلخوش كردن خود به دریافت ذكات از ديگران فكرخود مختاری و خودكفائی را براي هميشه در خود كشته و به زندگي محكومانه دائمی رضايت داده اند و اجازه داده اند که دیگران براي زندگي آنها تصمیم گیری کنند. دیگرانی که هیچ دلسوزی و یا هیج  وجه مشترکی با آنها ندارند بلکه کسانی هستند که  فكري سلطه گرانه و طمعكارانه در سر دارند و برایش طوري تصميم گيري مي كنند كه نه تنها وضع مالي اش هرگز به آن حد نرسد كه ذكات مالش را به ديگران بدهد بلكه او را در وضعي نگه ميدارند كه براي سير كردن شكم زن و بچه اش مجبور به مهاجرت شده و سالهاي سال و يا در همه عمر عملگي و فعلگي اعراب را در كويت و امارات و قطر و بحرين و جاهاي ديگر بكند. حالا مردم اين قوم اگر حرف مرا قبول كنند و تحت يك برنامه منظم و قانوني خود را هرچه زودتر به خودمختاري و بي نيازي اقتصادي برسانند آيا از  اسلام و يا از اهلسنت بودن خارج خواهند شد؟  آخر مبارزه يا جهاد هم يكی از اركان مهم و سر نوشت ساز در اسلام است که براي درست كردن مسايل دنيوي انسان و رفع مظالم و محروميت ها،  در قرآن بر آن تاکید فراوان شده است همين كاري كه ما الآن داريم مي كنيم. چرا اين آقايان خيلي عاشق اسلام با اين كار رهائي بخش اسللامی ما موافق نيستند مگر بلوچ ها مسلمان نيستند كه اسلام دوستان براي نجات اينها هم گوشه چشمي نشان دهند و همه اش  شعار جهاد برای چچين و كشمير و بوسنيا و فلسطين ندهند!  اين آقايان كه خيلي عاشق اسلام و اهلسنت هستند بخاطر داشته باشند اگر مسايل اقتصادي و معاشي شان در دنيا درست نشود آخرت شان هم دچار اشكال ميشود چون از نظر مالي اگر به صورت اساسي تامين نه باشند و زن و فرزند شان گرسنه و بيمار باشند برای تامین این هزینه های ضروری و بنیادی مجبور به دروغگوئي، وعده خلافي، تقلب، خوردن مال يتيم، دزدی و حتي مجبور به خوردن مال مسجد و مدرسه و اوقاف و غيره هم مي شوند كه باعث خراب شدن آخرت شان مي گردد چون همه اينها كارهائي است كه خلاف اسلام است كه بخاطر خراب بودن وضع اقتصادي و دنيوي شان مجبور به ارتكاب آن مي شوند و به خاطر داشته باشند كه پيغمبر اكرم صلي الله عليه وسلم هميشه اين طور دعا مي فرمود كه:  ربنا آتنا في الدنيا حسنة  و في الاخرة حسنة و قنا عذاب النار . اول حسنات دنيا را خواست و بعد حسنات آخرت را، چون خداوند دنیا را مقدم بر آخرت آفریده است.  شما حسنات دنيا را در اختيار نداشته باشيد حسنات آخرت را هم نمي توانيد بدست آوريد چون حسنات دنيا و حسنات آخرت لازم وملزوم يكديگر هستند. شما اگر يك انسان ويا يك قوم محكوم و بي اراده باشيد و آزادي هاي لازم را براي تنظيم زندگي خود نداشته باشيد و ديگراني كه هيچ گونه همدردي دروني و حقيقي با شما ندارند تصميم گيرنده مسايل شما باشند شما شب و روز هم كه اسلام اسلام و اهلسنت و اهلسنت بكنيد نه فرض تان درست ميشود و نه سنت تان و نه اسلام تان چون يك انسان محكوم که در محاصره اقتصادی قرار دارد و همه راه های زندگی شرافت مندانه به رویش بسته باشد مجبور به انجام اعمالي ميشود كه مخالف احكام اسلام است و لذا نه حسنات دنيا گيرش ميآيد و نه حسنات آخرت. پس چاره اينست كه اول انسان خودش را  از محكوميت و عبودیت خدایان روی زمین به رهاند وقتي كه مختار براي تصميم گيري در مورد زندگي خودش شد آنگاه هم دنيايش درست ميشود و هم آخرتش، هم اسلام اش درست ميشود و هم اهل سنت اش.  همه اين ها مجموعه اي از موضوعات اسلامي بود كه در اينجا بيان شد و نه احكام و موضوعاتي از مکتب هگل و كارل ماركس و لنين. حالا همه آقايان اسلام دوست كه بنده هم جزء خودشان هستم اگر مسلمان واقعي هستيم و فقط شعار نمي دهيم بايد به اسلام عمل كنيم و در بلوچستان عمل كنيم كه بطور فطري ميدان عمل ما همين جاست و نه در كشمير و نه در افغانستان و نه در فلسطين و نه در بوسنيا و نه در چچين و نه در جاهاي ديگر چون همه آن اقوام ديگر در سرزمين هاي خود به اندازه كافي براي نجات شان از مظالم دارند كار و فعالیت مي كنند و سطح فعاليت و مبارزات شان آنقدر بالا رفته است كه همه مردم دنيا در باره آنها همه چيز را مي دانند و اين فقط ملت بدبخت بلوچ است كه هنوز در بدبختي مطلق و سكوت مرگبار بسر ميبرد تا آنجا كه هيچ كس در هيچ جاي دنيا نمي داند كه ملتي به اين نام در پشت اين كره زمين وجود دارد و يكي از دلايل و علل بزرگ آن هم همين رفتار غلط بعضي از سوپر مسلمان های ماست چون به محض اينكه كسي تكان مي  خورد تا مظلوميتش را اظهار نماید و راهي براي نجات خود پیدا کند عالم دينش بلا فاصله با مشت اسلام محکم  بر دهانش مي كوبد كه ای قوم پرست جاهل حرف از مظلوميت قوم نزن كه مسئله مسئله مظلومیت اسلام است و نه مسئله مظلومیت قوم بلوچ.  قومیت در اسلام محکوم است!! چون اسلام يك دين منطقه ای و قومي نيست بلكه يك دين جهاني است و طوری جدی و متعصبانه  حرف میزند که گوئي بلوچستان منطقه اي از مناطق اين جهان و قوم بلوچ از آن اقوامي كه خدا درست كرده است نيست و گوئي كه اين عالم ما تا كنون اين آيه را در قرآن هرگز نديده است كه مي فرمايد: " ان الله لا يغير ما بقوم حتي يغييروا ما بانفسهم" صدق الله العظيم. این آیه با صراحت و خیلی روشن و هم کس فهم دارد میگوید كه محدوده فعاليت هر قومي خود آن قوم است. يعني هر قومي  از اقوام دنيا كه تحت ستم قرار گرفته  و مظلوم و خوار و ذليل و بي عزت و غارت شده و پایمال است خودش بايد براي برطرف كردن اين مظالم و بدبختي ها از سر خود اقدام كند. طبق همين آيه كريمه خدا و اسلام و قرآن از اقوام ميخواهند كه خود شان براي تغيير وضع نا بسامان خود قيام كنند و منتظر ديگران يا فرشتگان آسمان نه نشينند و من هم همين حرف را دارم ميزنم اين كجايش مخالف اسلام است كه بعضي از حضرات دارند اعتراض و مخالفت ميكنند!؟ آیا چنین باور کنیم که  اسلام با فرياد رهائی از مظلومیت ملتهاي فلسطين و كشمير وچچين و بوسنيا و افغان و غيره مخالفتي ندارد و فقط با همين قوم بدبخت بلوچ است که مخالف است و اجازه رهائی به او نمی دهد!؟ ایا این تفکر یک تفکر اسلامی است؟ يكي از همین حضرات به من گفت تو فقط حرف از بلوچ نزن، اینهمه بلوچ بلوچ نه کن ديگه هرچه ميگی بگو فقط قومیت نه کن!!!!!  ميگويم وقتي كه قوم من بلوچ است و من براي نجات همين قوم بدبخت دارم فعاليت ميكنم اگر كلمه بلوچ را بكار نه برم خوب چه كلمه اي را بكار به برم!؟ بجاي كلمه بلوچ كه اين آقاي مولاناي ما بوي قوميت را از آن استشمام ميكند و حالش بهم مي خورد و فكر مي كند كه اسلام با اين كلمه مخالف است من چه كلمه اي را بكار به برم تا مردم بدانند كه من در باره چی و کی دارم حرف میزنم و در كجاي اين دنيا ايستاده ام؟ اگر كلمه بلوچ را نگويم پس به گويم كه قوم گوسفند مظلوم است و ما براي نجات ملت مظلوم گوسفند داريم فعاليت مي كنيم تا حساسيت جناب مولاناي بيگانه گشته از خود برطرف شده و آنگاه فعاليت ما را تائيد نمايد و به ما مثلا اجازه كار بدهد!؟ آیا يك چنين طرز فكر محكوم كننده اي آنهم از سوي علمای یک قوم  براي يك ملت واقعا مشکل و بدبختي بزرگی نيست؟ همين برخورد غلط و طرز فکر نادرست بعضی از اين گونه علمای ما بود كه صدها جوان قوم ما را از اسلام راند و جذب مكاتب ديگر كرد. عالم دين ما نه توانست جوان قومش را تفهيم كند كه اسلام مي تواند او و قومش را از بردگي و بندگي نجات دهد. این بود که  جوان آرزومند رهائي قوم ما نه تنها كه هيچ جواب قانع کننده ای از عالم دین خود نگرفت  بلکه به این نتیجه رسید که همه بدبختی های قوم ما بخاطرهمین اسلام است که به شکل یک مزاحم و مانع بزرگ بر سر راه او  برای رهائی  از ستم و محکومیت است  و آنها  وقتي كه به این نتیجه رسیدند که اسلام  دين نجات نيست بلکه دین محکومیت است  و از حقوق انساني پايمال شده آنها هيچ دفاعي نمي كند و براي اين ملت محكوم حامل هيچ خیری نیست از اسلام فاصله گرفته و در جستجوي خوشبختي رو به مكاتب ديگري نظیر کمونیسم کردند که به دروغ  شعار رهائی برای ملت های محکوم را سر می داد. گناه اين كارثه بزرگ بدون شك به گردن همين دسته از علمائي است كه اسلام را خيلي بد و بعنوان ديني بسیار بی خاصيت به جوانان قوم خود معرفي كردند و باين ترتيب آنها را از اسلام راندند و شايد در فرداي قيامت خداوند در اين باره از آنان مؤاخذه كند. همه مردم جهان دارند راجع به مسايلي كه با خوشبختي و يا بدبختي شان ارتباط دارد حرف مي زنند، فلسفه و منطق و استدلال مي كنند چه اشكالي دارد كه مردم قوم بلوچ هم تکانی بخورند و از اين از خود بيگانگي و بي تفاوتي تباه كننده بدر آمده و به دفاع از حقوق سياسي اجتماعي و ملي و مذهبي خود به پردازند. مگر علماي قوم ما نمي بينند كه افغانها دارند حرف از مظلوميت ملت افغان مي زنند، فلسطيني ها حرف از مظلوميت ملت فلسطين مي زنند و ديگران هم هركدام دارند واويلاي خود را سرميدهند و كسي آنها را ملامت نكرده و مخالف اسلام معرفی نمي كنند ولي وقتي كه ما فرياد مظلوميت اين مظلوم ترين و محكوم ترين قوم جهان را مي زنيم آيا شايسته است كه بوسيله علماي خود ملامت و مخالفت شويم. وای به حال ملتي اين همه بيگانه گشته از خود، واي كه در چه بدبختي عميقي قرار گرفته ايم!

          من مي گويم كه طبق قرآن كريم اين خود خداوند است كه قوم بلوچ را بوجود آورده و خواستار شناسائي آن از تمام اقوام ديگر عالم شده است و مي گويم بهمين دليل هم اين قوم نبايد از صفحه هستي محو گشته و از بين برود .  بنده در همين جا به تمام مردم بلوچ در هرجا كه هستند اطلاع و هشدار ميدهم كه حكام مركزي ايران بر عليه قوم مظلوم بلوچ برنامه هاي خطرناك و غير انساني در دست اجراء دارند و اگر مردم بلوچ هرچه زودتر به فكر دفاع از موجوديت خويش نيفتند و در برنامه رهائي بخش با ما همكاري نكنند اين قوم به زودي هويت خدادادي خود را از دست خواهد داد و مي ترسم پس از آن ديگر هرگز قابل شناسائي نشود. آلان جدا وقت آن است كه مردم قوم بلوچ پس از تخریب روستای گورناگ که توطئه ای بسیار هشدار دهنده است  اين فرياد بنده را جدي بگيرند و هرچه زودتر بخود آمده و دست به يك سري اقدامات دفاعي بزنند تا محكوم به فنا نشوند.  مردم بدانند كه کارگزاران رژیم  گورناگ را نه بخاطر مواد مخدر بلكه بخاطر عدالتخواهي و بيداري مردمش خراب كرد و فردا شايد در جاهاي ديگر هم همين كار را بكند. جناحي از سردمداران رژیم مخالف با زنده بودن قوم بلوچ هستند و بطور جدی قصد نا بودی قوم ما را دارند تا با خیال راحت سر زمینش را تصاحب کنند ولي ما با اين طرز فكر آنها بشدت مخالفت مي كنيم چون زنده ماندن و مثل انسان زيستن و از حقوق مساوي با قوم فارس برخوردار بودن حق مسلّم  و انساني ماست. اين محكوميت ما تا به حال به خاطر عدم آگاهی از حقوق مان و بخاطر اجبار و سر نيزه بوده است و اين وضع اجباری و ذلت آمیز را ما تا قيامت قبول نخواهيم كرد.  من حرفم اينست كه اين قوم بايد با حفظ تمام حقوق مادي و معنوي و حفظ علائم قومي و خدادادي خود طبق خواسته خداوند در كنار اقوام ديگر ايران باقي بماند و با عزت زندگي كند و حالا چه كسي ميتواند بگويد كه اين خواسته بنده  يك خواسته بيجا، غير اسلامي، غيرعادلانه و غير قانوني است؟  من وثوق كامل دارم كه اين خواسته ملت در بند بلوچ، هم با خواست خدا و هم با منشور جهاني حقوق بشر سازمان ملل متحد تطابق كامل دارد پس چرا افراد قوم من براي تامين و حصول همين خواست شرعي و قانوني خود دچار شك و ترديد هستند و از تائيد و همكاري و همبستگي با ما مي ترسند و دست بدست ما نمي دهند تا متفقا از محو شدن هويت خدادادي خود جلوگيري نمائيم؟ آيا براستي آنها افرادي خودخواه هستند و خودخواهي شان اجازه نميدهد كه با فردي چون من همكاري كنند و به اين گمان كه شايد خودشان آدمهاي روشن تر و فهمیده تری هستند و مثلا خودشان يك برنامه فرضي مهم در ذهن شان دارند و همين مهم بودن خيالي به آنها اجازه نميدهد كه خود را كوچك كرده و در يك برنامه عملي و راه افتاده براي نجات ملت مظلوم خود شركت كنند!؟ و آيا انها واقعا نمی خواهند كه خود و ملت شان از اين زبون حالي و بي عزتي و حقارت توهين آميز نجات پيدا كنند؟ فكر نمي كنم این طور باشد، طبعا چنين نيست. چون بطور فطري و غريزي هر كسي مي خواهد خوشحال و با عزت زندگي كند ولي در دنياي خودخواهانه امروز اين نوع زندگي با عزت فقط با كوشش و فداكاري و آگاهي و اتحاد و همدستي و ايثار مال و جان و وقت  بدست ميآيد چون اسلام بر دنيای امروز حاكم نيست كه مسئله رحم و شفقت و تقوا و خداترسي و رعايت حقوق ديگران در بين باشد وهمه مي بينيم كه سرنوشت جهان بدست عده اي از اقوام بي تقوا و خدا نه ترس و جهان خوار افتاده است كه هيچ رحمي در كارشان نيست و در اين صورت لازم است كه هر قومي خود حواسش را جمع كرده ومواظب سوء نيت و رفتار تجاوزكارانه ديگران در وطن ومحيط زندگی خويش باشد چون وقتي كه تقوا و خدا ترسي نيست هركس كه زورش بيشتر باشد براي افضل تر و برتر نشان دادن خویش به حقوق ضعيف تر هاي اطراف خود تجاوز ميكند. مثلا قوم فارس كه ظاهرا خود را  قوي تر از قوم بلوچ میداند اگر تقوا ميداشت به آن مقدار از نعمت هائي كه در محدوده محيط زيست خودش وجود دارد قناعت ميكرد از اين همه جنجال وتلاطمي كه هميشه گرفتار آن بوده است نجات پيدا ميكرد ولي چون تقوا ندارد و از خدا نمی ترسد به حق خدادادي خويش قانع نيست و پا از دایره تقوا  و محدوده خود فراتر نهاده و وارد محيط زيست خدادادي مردم بلوچ شده است و با بكار گرفتن ابزار زر و زور تزوير و به جان هم انداختن مردم اين قوم بر سرنوشت و سياه و سفيد اين قوم ضعيف تر در همسايگي خود مسلط شده است و با شيوه هاي مختلفي مشغول محروم كردن اين مردم از حقوق انسانی شان است تا از نعمات موجود در اين سرزمين كه حق طبيعي اين مردم بومي است  بهربرداري ناروا كرده و با غارت کردن ثروت های خدادادی این منطقه خود به ثروت و خوشبختي برسد ولي نمی دانند که محاسبه شان غلط اندر غلط است چون اينكار و روش شان مخالف حكم و فيصله خداوند است و آنها با بدبخت نگه داشتن قوم بلوچ هرگز قادر به خوشبخت كردن خود نخواهند شد چون در این دنیا دست بالاي دست بسيار است.  حكام فارس بدانند هر چه را که امروز از ضعفاي زيردست خود به زور گرفته يا ميگيرند فردا امريكا و انگليس یا روس  و غیره با شيوه هاي خاصي آنرا به زور از چنگ اينها خارج خواهند كرد و اينها براي حفظ حكومت خود مجبور خواهند شد كه تمام ثروت به زور يا تزوير گرفته از ضعفاي ملت خود را دو دستي و با احترام به اين گردن كلفت تر های  از خود تقديم كنند و اين دور و تسلسل بدبختي اقوام ضعيف در سطح دنيا به وسيله اقوام قوي تر  و بي تقوا ادامه پيدا خواهد كرد. مصيبت هاي بشر در همه جاي دنيا تنها آن روزي به پايان خواهد رسيد كه همه اقوام دنيا از نعمت اسلام حقيقي بر خوردار شوند و نه از این اسلام دروغین شكم پرستان خودخواه و قبر پرست مردار خوار.  ولي چنین به نظر می رسد که اين فعلا فقط يك آرزوست چون خود مسلمان هاي امروزي موجودات سخت بي درد و بي حس و بيرحمي هستند كه فقط نام اسلام را يدك مي كشند و بس  و تا روزي كه همين ها خود تبديل به مسلمان هاي حقيقي نشوند راه درازي برای بر قراری عدالت در پيش خواهند داشت. پس قوم بلوچ به  انتظار مسلمان شدن همه اقوام دنيا نه نشیند كه آنها مسلمان حسابی و صاحب تقوا و اهل رحم و شفقت و انصاف شوند  و دست از تجاوز به حقوقش بردارند. اين خيالي باطل است و تنها  چاره كار اينست كه مردم  قوم بلوچ  هر چه زودتر بخود آیند و با اتحاد و اتفاق و هوشمندي كافي و كوشش مستمر و خستگي ناپذير و ايثار مال و جان و وقت از موجوديت و هويت خدادادی خود دفاع نمايند و با لحني رك و پوست كنده و قاطع با متجاوزين به حقوق خود به مجادله و بحث و گير و دار به پردازند و با روش هاي مختلف به آنها به فهمانند كه بیش از این پا از محدوده خود فراتر نه نهند و ادامه اين تجاوز آشكار در اين دنياي پيشرفته و مرتبط بهم امروزي بيشتر از اين نمی تواند قابل تحمل باشد و آنها اینک  مي بايد در رفتار غير عادلانه خود تجديد نظر كنند و از اين پس با بلوچ ها مثل انسان رفتار نمايند و نه مثل حيوان. خداوند انسان را به خاطر آن انسان و متمایز از حیوانات دیگر آفريده است كه مظهر آزادگي و عدالت باشد و جز در مقابل ذات متعالش در مقابل هيچ مخلوق ديگري سرش را خم نكند. يعني انسان به اين دليل انسان است كه ظلم را در هيچ يك از اشكالش نه پذيرد و تنها در اين صورت است كه ميتواند به حيثيت يك انسان به زندگي اش ادامه دهد. در دنيا ظلم مخصوص حيوانات است و نه انسان. اگر حيوانات ظلم را تحمل ميكنند مجبور هستند چون ابزار دفاعي لازم را براي رفع ظلم از خود ندارند ولی انسان دارد. فرق انسان با حيوان در اينست كه انسان مثل حيوان قبول ظلم نكند تا با اين كار مقام انساني و اشرفيتي را كه خداوند براي او قايل شده است محفوظ بدارد و انساني كه نمي تواند از حقوق خدادادي خود دفاع كند لاجرم تبديل بيك حيوان مي گردد هر چند كه صورت انساني دارد و پر واضح است كه هيچ كسي براي يك حيوان حق انساني قايل نمي شود و امروز به همين دليل ويژه است كه مردم بلوچ در زادگاه خود از تمامي حقوق انساني خود محروم هستند و بيگانگان بي تقوا هرطور كه دلشان ميخواهد با زندگي اين مردم بازي مي كنند و حقي به اندازه يك حيوان هم براي شان قايل نيستند.

          خوانندگان محترم توجه داشته باشند وقتي كه من بلوچ بلوچ و قوم قوم ميكنم منظورم اين نيست كه افضليت اين قوم را بر ديگران به اثبات برسانم بلكه اين را مي خواهم بگويم كه قوم بلوچ هم مثل اقوام ديگر توسط همين خداوند يكتا خلق شده و يك قوم است و تاكيد خداوند در قرآن بر اينست كه این اقوام مورد شناسائي قرار گيرند. وقتي كه حكام مركزي ايران پا از دايره تقوا بيرون نهاده و برنامه هاي مفصلي را براي انهدام كامل هويت خدادادي اين قوم در دست اجراء دارند اين امر مرا مجبور كرده است كه صدايم درآيد و بلوچ بلوچ و قوم قوم كنم وبه گويم كه خداوند و رسولش فرموده اند كه هيچ فردي بر فرد ديگر و هيچ قومي بر قومي ديگر هيچ گونه برتري و افضليتي ندارد مگر به تقوا.  حالا نوبت ماست كه به پرسیم قوم فارس اين برتري و افضليت را از كجا براي خود قايل شده كه اقوام ديگر مثل بلوچ، آذري، كرد، تركمن و عرب و غیره  را که بخشی از خاک شان به هر دلیلی که بوده  در درون مرزهاي ايران قرار گرفته است محكوم خود كرده و مشغول نابود كردن هويت خدادادي شان ميباشد!؟  خداوند فرموده است اين مردم كه همه شان از نسل آدم و حوا هستند و من آنها را بصورت این اقوام درآورده و بر پشت اين كوكب پخش كرده ام بايد همديگر را ( لتعارفوا  يا شناسائي) كنند و نه حمله  و تهاجم( لتهاجموا). و حالا ما مي بينيم كه قوم فارس بر عكس اين حكم خدا دارد عمل ميكند و نه تنها كه هويت خدادادي ما را شناسائي و لتعارفوا نمي كند بلكه به همه حقوق بنيادين انساني و قومي ما تجاوز كرده و مشغول لتهادموا مي باشد یعنی بجاي شناسائي دارد نابودمان ميكند.

          اينجاست كه صداي هر مظلومي از اين اقوام تحت ظلم در محيط زيست شان در ميآيد و طبعا صداي هر بلوچ آگاهي هم در هرجا كه باشد درميايد. من وقتي كه حرف از بلوچ میزنم و بقول آقایان هی بلوچ بلوچ ميكنم يك حالت دفاعي دارم و نه تهاجمي. من نمي گويم كه قوم بلوچ به پا خيزد برود  بر همه چيز قوم فارس مسلط گردد چون افضليت خاصي براي خود قايل شده است، نه  بلكه اين را دارم مي گويم كه چرا قوم بلوچ توسط قوم فارس اين همه پايمال و غارت بشود و هويتش هم طوري از بين برود كه ديگر هرگز شناسائي نشود كه اين بر خلاف حكم خدا و قرآن و رسول است و كسي كه خلاف حكم خدا و رسول عمل كند ظالم است و قوم مظلوم براي رفع ظلم از سر خود بايد به پا خيزد و مبارزه کند.  پس كوشش و مبارزه و كشمكش ما يك اقدام دفاعي است نه تهاجمي.  هر كس در هر جاي دنيا حق دارد كه خودش را از نابودي و از مظالم دیگران نجات دهد و به خوشبختي برسد واين از حق ما هم هست كه رابطه مان با فارس ها مثل رابطه دو برادر و دو انسان باشد و نه رابطه حاكم و محكوم و يا نه رابطه آقا و برده.  ما هم ايراني هستيم و شناسنامه ايران در دست داريم پس با اين حساب تمام حقوقي را كه فارس ها براي خود قايل هستند براي ما بلوچ ها هم قايل بشوند و آنها هيچ جوازي بر ادامه اين سياست هاي پر تبعيض و تحقير آميز و غير انساني خود با مردم بلوچ ندارند. من اين را مي خواهم بگويم كه ايران مال همه مردم ايران است و نه تنها مال فارس ها در اينصورت ما در هر حال بايد با فارس ها متساوي الحقوق باشيم و يا اين را صراحتا  بما بگويند كه شما ايراني نيستيد و به همين دليل براي شما حق مساوي قايل نيستيم.  فارس ها اگر به حرف حق و منطق احترام ميگذارند يكي از این دو كار را با ما بكنند. يا اينكه ما را مثل خود ايراني حساب كنند و همان حقوقي را كه براي خود قايل هستند براي ما هم قايل بشوند يا اينكه شرافت مندانه بما به گويند شما ايراني نيستيد به همين دليل نه ميتوانيم به شما حقوق مساوي بدهيم در اينصورت ما را با سرزمين مان بحال خود بگذارند تا آنها در سرزمين خود خوش باشند و ما در سرزمين خودمان و خدا از هر دوتاي مان.  اين راه حل شرافتمندانه، عادلانه و خدا پسندانه در رابطه با اين قضيه است و همه اين حرف هاي من بر اساس حقيقت و شريعت و قانون است ولذا دولت مركزي به خاطر اين عدالت خواهي ما نبايد عصباني شود،  نبايد با توپ وتانك به سراغ ما بيايد، نبايد بما حمله كند، نبايد روستاهاي ما را تخريب و مردم مان را دربدر كند، نبايد مردم مان را از خانه هاي شان گرفته و به اداره اطلاعات ببرد و با روشهاي مختلف بترساند. اين وحشت آفريني و ترساندن توده هاي مردم كار يك حكومت اسلامي و عادل نمي تواند باشد چون نا مسلمان ها هم اين طور نمی كنند چه رسد به آنكه خود را مسلمان مينامد. نا مسلمان ها اين مسئله اسلامي را قرن هاست كه در بين خود حل كرده اند و بخاطر چنين حرف هائي همديگر را نمي كشند اين ما مسلمان ها هستيم كه به اين آساني برسر عقل نمي آئيم.  اسلام دين رافت و گذشت وانسانيت و انصاف و عدالت و آزادي بيان و حق اظهار نظر است و ما هم جز اظهار حق و طلب انصاف و عدالت چيز ديگري از حكومت مركزي نمي خواهيم. كجاي اين مطالبات ما نادرست و غير منطقي و يا خلاف شرع و قانون است؟ اين حكومت مركزي است كه هميشه و در هر حال قلدري ميكند و هيچ حرفي توي سرش فرو نمي رود، زورگوئي بي خودي و بي دليل ميكند و خودش را بي جهت بدنام و رسواي دو جهان كرده است. اين حكومت بنا بر اداعاي خود، جمهوري اسلامي است كه مشتي وحوش بي منطق را در اداره اطلاعات جمع كرده و تام الاختيار نموده و به جان مردم انداخته كه به گيرند و به بندند و به كشند و به ترسانند و هيچ كس را اجازه حرف زدن و نفس كشيدن ندهند. كجاست اسلامي اش، كجاست جمهوري اش؟ اگر جمهوري است كه حق اظهار نظر و آزادي بيان بدهد اگر اسلامي است كه با مردم عدل و انصاف كند و هركسي را كه حرف از حقوق انساني و عدالت و رفع تبعيض ميزند مورد تهاجم و سركوب قرار ندهد.

          آخرين حرف حساب من اينست كه حكام مركزي ايران آنهائي كه همین حالا سركار هستند و يا آنها ای که در آينده به حكومت خواهند رسيد لطف كنند به اين موضوع با ذهني باز و غير متعصبانه توجه به فرمايند كه : مردم بلوچ از سال 1307 شمسي يعني از هفتاد و دو سال پيش به اينطرف كه خاك شان با لشکر کشی و به زور به ايران ضم گرديد و به اين مردم از همان  زمان ببعد شناسنامه ايراني داده شد و تبعه ايران شدند تا به امروز از دست قوم فارس ظلم و بي عدالتي بيش از حد ديده اند و حالا  از آنها سخت بد بين هستند و من معتقدم كه اين بد بيني نبايد ادامه پيدا كند . پس تا حالا هرچه شده يا بوده گذشته است و همه بايد بگوئيم بر گذشته ها صلوات. حالا ما مي خواهيم كه اين بي عدالتي ها ديگر تكرار نشود تا ما بتوانيم خود را  ايراني حقيقي تصور كرده و به ايراني بودن خود افتخار كنيم و اين گمان تا ابد بر اذهان مان حاوي نباشد كه قوم فارس ما را برده خود حساب ميكند و نه يك شهروند درجه يك و صاحب حق یک شهروند حقیقی ايراني. حكام مركز يا قوم فارس اگر مايل به حل اختلافات داخلي و رفع تناقضات موجود در كشور و خواستار ترقي و تعالي ايران زمين و خوشبختي مردمش باشند، با در پيش گرفتن راه و رسم عدالت و دادن آزادي هاي لازم به مرد م بلوچ براي آباد كردن بلوچستان و خوشحال زيستن در آن و هم چنين به مليت هاي ديگر مي توانند خيلي از جنجال هاي سیاسی غير ضروري را از میان بر دارند و با چنين اقدامي عاقلانه و افتخارآميز و انساني خود را از ليست ظالم ها خارج كرده و از دايره عقوبت خداوند بيرون بياورند و به اين موضوع خيلي جدي توجه داشته باشند كه عقوبت خداوند يك قانون آسماني بي ملاحظه است كه دير يا زود يقه هر انسان ظالم و غير عادلي را بدون كمترين لحاظ داري مي گيرد و هيچ كسي را به هيچ ترتيب هرچند هم كه خيلي مهم و قدرتمند و بظاهر محترم باشد مجال گريز از آن نيست و تاريخ گواه زنده اي بر اين حرف منست چون سرنوشت  پرعذاب و عبرت آموز هر جبارخودكامه اي را بوضوح ميشود در آئينه تاريخ تماشا كرد و اثبات اين ادعا هيچ احتياچ به جر و بحث زيادي ندارد. پس اي قوم مفتخر به  نژاد پرستي فارس که سخت گرفتار خود بزرگ بینی هستید، بيائيد همه عاقل شده و هوس فزون طلبي بيش از حد و خودكامگي مردود و مكروه را از دل و دماغ خود بيرون كنيم و از خود انسان هائي غير متعصب و عادل و نيكوكار و با وجدان به سازيم كه به جاي زير پا گرفتن حقايق، حامي و مجري آنها شويم و بدين ترتيب كشورمان را محيطي مناسب براي خوشبخت زيستن همگان نمائيم و ايران عزيز را در تمام تاريخش براي اولين بار تبديل به يك كشور آزاد و دموكراتيك و حقيقتا اسلامي كنيم و وقت آن هم همين حالا است چون نهضتي عظيم و بي سابقه در تمام حيات سياسي دوهزار و پانصد ساله ايران به رهبري دكتر محمد خاتمي براي نجات حقيقي مردم ايران شكل گرفته است و انچه که از بیانات و اظهارات آقای خاتمی استنباط میشود چنین است که  اين نهضت ميرود تا ظلم و بي عدالتي را براي هميشه از ايران زمين جاروب نمايد و البته که  اين تفکر عالی و دمکراتیک خود بخود به انجام نمي رسد  بلكه به يك فداكاري بزرگ از سوي همگان نياز دارد تا ايران بطور حقيقي تبديل بيك كشور آزاد و دموكراتيك گردد و بنده و هم فکرانم در نهضت عدالت  به حكم وظيفه ملي و ميهني خود که خواستار اجرای عدالت برای مردم بلوچ و بلوچستان هستیم از طبقات مختلف ملت بلوچ تقاضا داریم اين فرصت ممتاز را از دست ندهیم  و گوش به سوي هر فیصله عادلانه دكتر خاتمي و هم کارانش داشته باشیم و به محض دريافت پيامی از جانب او برای تنفیذ عدالت  وارد عمل شویم تا همان روزي كه دموكراسي در تمام ابعادش و بطور كامل در تمام كشور تحقق پيدا كند و ما مردم بلوچ هم پس از گذشت نزدیک به یک قرن از محکومیت رهیده و به عدالت یعنی خود مختاری برسیم. انشاء الله.

********


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر