۱۳۹۳ تیر ۲۱, شنبه

قسمت نهم از کتاب " تخریب گورناگ " - تالیف: محمد آرمیان

قسمت نهم از کتاب:
تخریب گورناگ


راه نجات انسان بلوچ

          نجات دادن يك قوم محكوم كار آساني نيست چون تنها دشمن سلطه گر نيست كه با سياست خشونت و ارعاب و با فريبكاري و تبليغات مسخ كننده و نا آگاه نگه داشتن مردم تحت سلطه از حقوق بنيادين و خدادادي شان مانع از نجات يك ملت محكوم و در بند و تحت ستم ميشود بلكه سرپرستان بي دانش و مدعيان رهبري خودخواه و غير صالح و غير مخلص يك قوم هم بيشتر از هر دشمن خارجي در محكوم نگه داشتن قوم خود نقش منفي و مخرب ميتوانند داشته باشند.  در هر قوم و جامعه اي افراد مخلص و غير مخلص،  دانا و نادان مدعي براي رهبري و سرپرستي و نمايندگي قوم وجود دارند.  تشخيص اينكه سرپرستان يك جامعه در كار خود مخلص بوده يا نبوده اند و يا صلاحيت اين كار را داشته يا نداشته اند كار چندان دشواري نيست و با نگاهي به يك جامعه آزاد و شكوفا و مترقي و يا برعكس آن به جامعه اي محكوم و مفلوج و غير آزاد مي توان نظر داد كه رهبران آن جامعه رهبران واجد شرايط و حقيقي بوده اند يا نه و يا ممكن است اصلا بگوئيم كه هيچ كدام از اينها شرايط رهبري را نداشته اند و فقط با روشي ظريف از سوي دستگاه سلطه بنام سرپرست ، رهبر و يا نماينده مردم بر جامعه تحت سلطه منصوب و تحميل شده اند تا با دادن امتيازات اندكي به اينها تمامي راه هاي نجات آن جامعه محكوم را براي هميشه بسته و با در اختيار داشتن اين خودخواهان رهبر شده قيام محكومان بظاهر آزاد را براي رهائي از سلطه خود و حصول حقوق انساني شان با مشكلات عدیده اي روبرو كرده و قيام كنندگان مبارز وحقيقي را عملا در مقابل كساني از خودشان قرار داده اند كه بظاهر رهبر محلی و صاحب احترام هستند و این گونه رهبران  با حمايتي كه از طرف حکومت متجاوز دارند در جامعه تحت ستم خود صاحب نفوذ شده و طرفداراني هم پيدا كرده اند.  دولت با درست كردن چنين بزرگان و سرداران و سر پرستان قلابي  با شيوه اي بسيار ظريف مردم يك قوم را هميشه تحت کنترل داشته  و با اين شيوه از يك قيام مردمي بر عليه مظالم و بي عدالتي هاي خود جلوگيري ميكند. رهبر يا سرپرست هر جامعه اي وقتي كه بطور يك مهره و بي اراده تحت فرمان يك حكومت ظالم و غير دموكراتيك عمل كند و بنفع مردم جامعه اش از خود هيچ برنامه اي نداشته باشد هيچ شكي نيست كه از حركت طبيعي جامعه اش بسوي ترقي وتكامل جلوگيري كرده و بتدريج شرايط را براي پيشرفت برنامه هاي تبه كارانه دشمن سلطه گر در جامعه خود سازگار و هموار مي نمايد و پر واضح است یک جامعه در بند با چنين رهبراني بي اراده، ترسو، عافيت طلب،  بی برنامه  و سازشكار در نهايت تبديل به يك جامعه مرده و بي حس و نا اميد از نجات مثل جامعه بلوچستان مي شود كه مردمش در زادگاه خود از هيچ حق بنيادين انساني برخوردار نمي شوند و با آنان نه مثل انسان بلكه مثل حيوان و بد تر آز آنن رفتارمي شود. آري چنين مي شود سرنوشت جوامعي كه رهبران آن رهبراني واجد شرايط ، فدا کار و مخلص نباشند و بر عکس با دشمن همکاری ظاهری و پنهانی داشته باشند.

          وقتي كه حرف از دشمن مي زنيم بايد تصريح كنيم كه دشمن چيست يا كيست تا انسان با یك موجود نا شناخته و موهوم سر و كار نداشته باشد و بطور آشكار بداند كه با كي يا چي طرف است كه نامش دشمن است و دشمن برای چی  و تحت چه انگيزه اي دشمني ميكند و انسان در برابر اين دشمني ها چگونه از خود دفاع نمايد تا حيثيت و مقام انساني اش مصون و محفوظ بماند و تبديل به يك موجود بي اختيار و برده صفت و بي عزت و حلقه بگوش دشمن نشود.

          هر كسي ممكن است دشمن را به شكلی خاص و متفاوت ببيند و از آن تعريفي از ديدگاه خودش بكند ولي به نظر بنده " دشمن " عبارت از فرد ، نيرو و يا سيستمي است كه از طريق زور يا فريب و يا هردو به يك فرد يا جامعه ضرر مادي و معنوي ميرساند تا با بهره برداري نادرست از امكانات حقوقي آن فرد يا آن جامعه هوس و ميل فزون طلبي و برتري خود را ارضاء نمايد. مثلا چنگ در حقوق ديگران انداختن يك كار دشمنانه است كه هم از نظر قوانين الهي و هم از نظر قوانين مردمي  جرم به حساب ميآيد و بظاهر در همه جا محكوم است.  پس فرد يا سيستمي كه به حقوق ديگران چنگ مياندازد و بنحوي به انسان ضرر ميرساند "دشمن" است و مبارزه با چنين فرد ، دستگاه و يا سيستمي بر هر فردی از آفراد آن جامعه حكم فرض را پیدا میکند  و اگر تک تک افراد یک جامعه محكوم به هر عذري از معاذير از انجام اين فريضه شانه خالي كند و با برنامه ها و نقشه هاي دشمن مبارزه و مقابله نه نمايد بداند كه محكوميت خود و نسلهاي آينده اش را با دست خود امضاء و تحكيم نموده است.
          در مقابل دشمن "دوست" است. دوست به آن فرد يا سيستمي ميگويند كه با روش هاي مختلف به فرد يا جامعه نفع خالص و حقيقي و بي ضرر ميرساند و نه نفعي كه در پس آن ضرري بزرگ مخفی  باشد مانند نفعي كه از جانب يك صياد ميرسد.  صيادي كه قصد اسير كردن و كشتن مرعان را دارد هم با حيله نفع رساندن و محبت وارد صحنه ميشود و با ريختن مقداری دانه ظاهرا به مرغان نفع ميرساند ولي در پس اين نفع ظاهري برنامه صید و نا بودي مرغان را دارد.  پس افراد يك جامعه تحت سلطه هميشه نفعي را كه از سوي صياد و يا دشمن ميآيد بايد به درستي بر رسي نمايند تا به طمع آن و بي خبر از ضرر هلاك كننده اي كه در پشت آن نفع ظاهري قرار دارد دست و پاي شان در دام صياد گره نخورد . پس با اين حساب براي نجات يك جامعه محكوم ابتدا تشخيص دوست حقيقي از دشمن حقيقي خيلي مهم و ضروري است و در غير اين صورت نه تنها توده هاي مردم و عوام الناس بلكه خود مدعيان رهبري در مسير هدف سر در گم شده و دير يا زود در دام همرنگ محيط صيادان خواهند افتاد و نه تنها كه موفق به نجات جامعه محكوم خود نه خواهند شد بلكه دانسته يا ندانسته طوري عمل خواهند كرد كه تسلط دشمن بر انها به تدریج هر چه بيشتر و محكم تر شود.

          اقوام محكوم در دنيا تعداد شان به دهه ها ميرسد ولي محكوم ترين همه آنها بدون كمترين ترديدي قوم بلوچ است و بارز ترين دليل این ادعا اينست كه اين قوم علاوه بر نكات ضعف فراوان ديگرش،  در اين دنياي پيشرفته ارتباطات هنوز چهار تا روزنامه، مجله و ماهنامه براي بيان مشكلات قومي و منطقه اي خود ندارد و اگر در تمام دنيا قومي تا به اين درجه عقب مانده وجود داشته باشد آن فقط همين قوم بلوچ از همه جا رانده ومانده است و علتش را هم بايد در نقش رهبران و سرپرستان نا اهل اين قوم جستجو كرد كه عقل شان هرگز به اين چيزها نرسيده و يا اينكه مايل به انعكاس و روشن شدن حقايق جامعه خود در يك آئينه قوم نما نبوده اند تا مبادا زندگي ممتاز و نامعقول خودشان زير سئوال رفته و در آئينه يك روزنامه كه انعكاس دهنده اعمال و كردار و چهره هر آنكسي است كه با مسايل جامعه بنحوي سروكار دارد زير بحث و انتقاد بيايد وآرامش شان را بهم زند.

          اقوامي كه امروز در دنيا پيشرفت كرده به عزت اجتماعي و خودكفائي كامل يا نسبي و رفاه و خوشحالي و خودمختاري قومي و آزادي هاي اساسي رسيده اند همه آنهائي هستند كه داراي رهبران آگاه و فداكار و زحمتكش و پايبند به هدايات هشدار دهنده وجدان بيدارشان بوده اند و تحت هيچ شرايطي حقوق اجتماعي قوم خود را بخاطر منافع شخصي با دشمنان طماع و چپاولگر و فريبكار معامله نكرده اند فلذا اقوام پيشرفته جهان اين بي نيازي وعزت اجتماعي و خود سروري را مديون وجدان بيدار همين گونه فرزندان صالح و آگاه و مقاوم خود در مقابل مشكلات فلج كننده و توطئه هاي گوناگون دشمنان مختلف داخلي و خارجي هستند . يك نهاد رهبري سالم و مبارز و ورزيده از مهمترين ضروريات يك جامعه است تا آن جامعه بتواند با موفقيت بسوي هدف تعيين شده اش حركت كند. رهبر مثل راننده است كه هرچه آگاه تر و مصصم تر به پيمودن راه و ورزيده تر و وارد تر بكارش باشد راهش را مطمئن تر طي خواهد كرد و زودتر به مقصد خواهد رسيد.  ولي اگر كسي مصر باشد كه رانندگي كند و رانندگي هم بلد نباشد و عافيت طلبي اش هم به او اجازه ندهد كه چشمش را بر فراز و نشيبها و پيچ هاي تندي كه در مسيرش هستند بيدار و مراقب نگهدارد معلوم است كه مسافران ماشين چنين راننده اي به چه سرنوشتي دچار خواهند شد.

          جوامعي كه هنوز به آن مقدار از حقوق ابتدائي خود كه دردنياي پيشرفته خيلي وقت پيش به آن رسيده اند هنوز نرسيده اند علت اصلي آن اينست كه اين جوامع از داشتن رهبران سالم و صاحب وجدان بيدار و يا مطلع از علوم سياسي اجتماعي مفيد محروم بوده اند.  اگر طرز زندگي رهبران اينگونه جوامع عقب مانده و محكوم را بي پرده و بدون ملاحظه كاري مورد  تجزيه و تحليل قرار دهيم اين نتيجه بدست خواهد آمد كه سرپرستان و رهبران اينگونه جوامع يا انسانهائي كاملا خودخواه و بي وجدان و عاري از صلاحيت رهبري بوده و ذره اي هم نسبت به جامعه خود احساس دلسوزي نداشته اند و تمام سعي شان اين بوده است كه به هرترتيب ممكن قوم شان را از نظر روحي و اقتصادي تضعيف كرده و زير سلطه مطلقه خود نگه دارند تا برتري خود را با همين شيوه نا معقول برقرار نگه دارند مانند سرداران قوم بلوچ كه هميشه نقش سرپرستي و رهبري جامعه در گذشته با آنها بوده است و جامعه اي مفلوج و نكبت زده و محروم از همه چيز را به نسل جديد تحويل داده اند و اگر  نگوئيم كه اين خيانتي بزرگ بوده است ولي حتما خواهيم گفت كه غفلتي بزرگ بوده است و تاريخ پايمال شده و داغدار قوم بلوچ شايد هرگز كوتاهي هاي چنين رهبراني را فراموش نكند.

يا اينكه میگوئیم  بعضي از رهبران قوم ما انسان هائي كاملا نا آگاه و غافل از توطئه ها و بي خبراز تحولاتي بوده اند كه در جامعه شان در جريان بوده است و ميشود گفت كه اينها نه به قصد خيانت به ملت خود و یا به خاطر خود خواهی برای جمع مال و ثروت بلكه بخاطر ساده دلي بيش از حد و لا علمي از توطئه هاي داخلي و بين المللي و دلخوش بودن به وضع ممتاز و احترام آميز موجود خود غافل و بي برنامه و بي هدف نشسته و با تسامح پاك دلانه خود اجازه داده اند كه همسايگان زرنگ و فزون طلب و مكار از طريق فريب و با شيوه اي بظاهر احترام آميز به آساني وارد محيط زيست خدادادي آنها شده و سلطه تجاوز كارانه و ظالمانه خود را آهسته آهسته و بتدريح با روشي خزشي و غير محسوس مستحكم نموده اند تا آنجا كه امروز بر سياه و سفيد و همه چيز آنها وملت شان مسلط گشته اند مانند عملکرد کوتاه نگرانه  و نقش ساده انگارانه بعضي از علماء و سرداران ما به خاطر کم دانشی و فقدان خبره سياسي اجتماعي  که در رهبري قوم ما داشته اند وگرنه اين قوم بي دليل اين همه مفلوج و اسير عده اي اجنبي بي تقوا نشده است.

          امروز در همه جاي دنيا روشنفكران متعهد و دردمندان حقيقي همه اقوام محكوم، همان اقوامي كه هنوز به حقوق اساسي و انساني خود نرسيده اند مشغول مبارزه جدي براي بدست آوردن عزت قومي و اجتماعي خود و كوتاه كردن دست هاي متجاوز بيگانگان از گريبان قوم خود هستند و اين تنها قوم بلوچ است كه هنوز قادر به درك مظلوميت خود و رساندن اين پيام به ديگر مردم جهان نشده و بطور جدي براي مقابله با برنامه هاي تبه كارانه دشمن بپا نخاسته است و دليلش هم اينست كه ميدان مبارزه هنوز هم در دست كساني است كه بنام رهبري مشغول كارشكني و بهره برداري فرصت طلبانه از نتيجه زحمات شبانه روزي مبارزان حقيقي و تحت تعقيب قوم خود که مجبورند بطور مخفيانه زندگی کنند هستند و تا اين وضع ادامه دارد اين قوم محكوم قادر به درست كردن يك سكوي سياسي محكم و معتبر براي كنترل صحنه داخلي و بين المللي براي حل و فصل مسايل و امور خود نخواهد شد و رهبران ناعاقبت انديش چون مسئله سير نگه داشتن شكم و عزت شخصی شان فعلا بيش از هر چيز ديگري برای آنها اهمیت دارد اين حقيقت را به آساني قبول نخواهند كرد كه صلاحيت رهبري یک ملت به تمام معنی مظلوم را ندارند و بخاطر همين حفظ وضع موجود يعني گرفتن وخوردن و ارضا نمودن ميل خود بزرگي و هوس حفظ رهبري بي برنامه خود ترجیح میدهند نقش چوب لاي چرخ را براي مبارزين حقيقي جامعه خود بازي كنند و نگذارند که  افراد واجد شرايط و مطلع در امور سیاسی-اجتماعی  در این جامعه راکد  ایجاد حرکت و تحول کنند  تا  در مسير ترقي و پیشرفت اساسی به حرکت درآید چون در اين صورت بعضي از رهبران بي برنامه موقعيت ممتاز شان به خطر می افتد.  سخن كوتاه بايد گفت كه این رویه و نقشی که دارند ایفاء مکنند بسیار مخرب و خطرناك براي اين قوم مظلوم است، قومي كه نياز شديد بحركت دارد و چه خوبست همه آنهائي كه در اين دايره قرارميگيرند روش خود را تصحيح نمايند و به بينند كه اگر واقعا جراتش را ندارند و نمي توانند كاري مؤثر در سطح رهبري كه مستلزم پذيرفتن يك زندگي سخت و پر خطر و پر تحرك و پر ماجراست بكنند حد اقل بی طرف به نشینند و مزاحم آنهائي كه مي توانند اين كار پر خطر و مشکل  را به عهده بگیرند نشوند تا از منظر آیندگان انسان هائي نه خائن و خودخواه بلكه صاحب صداقت و فضيلت بحساب آيند، تاریخ و نسل های آینده  شان  از آنان به نیکی یاد کنند.

          جامعه مظلوم بلوچ هنوز در ابتدائي ترين مراحل حركت خود بسوي نجات است و بهمين خاطر است كه در میان انواع دسیسه ها و ترفند ها هرچه بيشتر زور ميزند كمتر به جلو ميرود لذا لازم است که همه اقشار اين قوم وضع خود را بررسي كنند و به  بينند كه هر كدام شان تا كنون چه مقدار از امكانات مادي و معنوي خود را براي بجلو راندن چرخ متوقف قوم خود بكار گرفته اند.

          مشكل جدي ديگري كه حركت  این ملت را بجلو كند كرده است مخالفت بعضي از طلاب علوم دینی و علمای فعلی ما با این حركت ملی است و این همه به خاطر کمبود دانش در این زمینه است. چون ما هر وقت كه حرف از مسئله قوم و مظلوميت اش زده ايم بلا فاصله خود را مواجه با مخالفت و انتقاد بعضي از علماي مان يافته ايم با اين اظهارشان كه اينكار مان مخالف با اسلام است. اينها ميگوبند چون اسلام يك دين جهاني است اجازه  فعاليت هاي قومي را نميدهد و قوميت در اسلام ازبيخ محكوم است پس كار شما هم كه يك فعاليت قومي است محكوم ميباشد.  ما اين گفته آنها را قبول داريم كه اسلام يك دين جهاني است و مرزهايش از مرزهاي يك قوم فراتر ميرود ولي آنها حرف شان را فقط در هوا ول ميكنند و نحوه پياده كردن حرف شان را بر روي زمين بلد نيستند و نمي توانند براي ديگران توضيح دهند که اسلام چطور یک دین جهانی است و این تفکر در عمل چگونه پیاده می شود این دسته  فقط چيزي از جائي شنيده اند و طوطي وار و متعصبانه و متحجرانه آنر ا بیان میکنند و هنوز نميدانند كه اسلام چطور يك دين جهاني است و عملا چطور بايد در جهان پياده شود!؟  تعجب در اينجاست كه آنها هنوز اين را نمي دانند كه اسلام نه تنها با هيچ قومي دشمني خاصي نداشته و ندارد بلكه  مدافع حقوق و بهروزی همه اقوام موجود بر روي كره زمين است و به همه حق زندگي كردن با عزت و آزاد را می دهد و اجازه میدهد که  با تعامل اسلامی و احترام به موجودیت یکدیگر در ارتباطی عادلانه با یکدیگر زندگی کنند و به قوم بلوچ هم این اجازه را میدهد که از چنین حقی بر خوردار باشد. ولي متاسفانه بعضی از علماي مان باز هم چشم شان را بر روي اين حقيقت خیلی ملموس و آسان وقابل فهم مي بندند و ذهن شان را هرگز آماده قبول  این موضوع خیلی مهم  نمي كنند و باز ميگويند حرف همان است كه ما يكبار زده ايم و حقيقت هرچند كه براي مان آشكار شود ما حرف اول مان را عوض نمي كنيم چون فکر می کنند که قبول چنین حقیقتی برای شان كسر شأن داشته باشد.  ولي متوجه نيستند كه پذيرفتن حقيقت هرگز باعث كسر شأن كسي نمي شود و اين نه پذيرفتن حقيقت است كه شأن انسان را كم ميكند و همين طرز فكر بعضي از علمای مان يك مانع جدي بر سر راه نجات قوم محكوم و مظلوم بلوچ بوده و هست.  براي برداشتن اين مانع بزرگ و روشن كردن اين موضوع حساس و دست و پا گير لازم است به شرح و بسط اين قضيه از ديدگاه خود خداوند متعال كه خالق همه كائنات و انسان است به پردازم تا اين دسته از علماي گرامي مان متوجه حقيقت امر بشوند و ندانسته  دست از دشمني قوم خود بردارند و اين حقيقت را به پذيرند كه كار نجات يك قوم مظلوم و محكوم  نه تنها كه مخالف با اصول و فروع اسلام نيست بلكه عينا منطبق با احكام اسلام و اوامر الهی است و براي اثبات اين موضوع بنده از خود قرآن كمك ميگيرم آنجا كه خداوند متعال در قرآن مجيد ميفرمايد: "  يا ايها الناس انا خلقناكم من ذكر و انثي و جعلناكم شعوبا و قبايل لتعارفوا ، ان اكرمكم عند الله اتقاكم ان الله عليم خبير ( صدق الله العظيم).  اين فرمان خداوند است و نه كسي ديگر پس بايد بدقت مورد توجه قرار گيرد و نه سطحی. ترجمه : اي مردم ما شما را از يك مرد و یک زن ( آدم و حوا) آفریدیم سپس بصورت اقوام و قبايل درآورديم تا يكديگر را بشناسيد و بهترين شما در نزد خداوند با تقوا ترين شماست، بدرستيكه خداوند (نسبت به اعمال انسانها) بي نهايت دانا و بي نهايت با خبر است.

 اگر بدرستي دقت كنيم خداوند با ارسال اين پیام  به  زمين در واقع كره زمين را بر اساس اقوام مرزبندي كرده است و اگر همين مرزبندي كره زمين كه توسط خداوند اعلام شده است رعايت مي شد و مرزبندي ظالمانه  جهان خواران بر اقوامی که خدا خلق کرده است تحمیل  نمي گشت همه مردم زمين يك زندگي آسوده و پر امن و بي دقدقه و خوشحال داشتند و اين همه جنگ و جدال و كشتارهاي خونين و خانمان برانداز توسط فرزندان آدم و حوا به وقوع نمي پيوست.  ولي بعضي از علماي قوم بلوچ با کمال تعجب  این مرزبندي خداوند را در اين آيه نمي بينند و فقط ترجمه سطحي آنرا نگاه مي كنند و مي گويند خداوند گفته است كه اي مردم ما شما را از يك مرد و زن آفريديم و بصورت اقوام و قبايل درآورديم كه فقط يكديگر را  بطور سطحی و زبانی بشناسيد و ديگر هيچ. توجه نمي كنند كه در رابطه با اين آيه كلمه تقوا هم آمده است و تاكيد شده است كه خداوند هرقومي را كه داراي تقواي بيشتري باشد در نزد خود مكرم تر ومحترم تر ميداند. در واقع خداوند در اين آيه كريمه فرموده است كه اين اقوام را من بوجود آورده و در سطح اين كره زمين پخش كرده ام تا همديگر را بشناسند.  ولي امر شناسائي زماني امكان پذير ميشود كه يك قوم موجوديتش محفوظ باشد تا قابل شناسائي شود و قومي  كه تحت برنامه هاي خاصي به وسيله يك قوم ديگر هویت خدادادی اش دارد محو مي گردد در آينده  چگونه شناسائی خواهد شد!؟ اصل موضوع قابل بحث همین جا و همين نکته است. همه حرف من اينست قومي كه با مشيت خداوند بوجود آمده است و بنا بر تاکید خداوند باید شناسائي شود نبايد با مشيت حكمرانان ستمگر و دیکتاتور و بي تقواي حكومت مركزي ايران طوري صدمه به بيند كه دیگر قابل شناسائي نباشد.  این رفتار شان بر خلاف این پیغام خداوند است و مشکل در اینستکه عالم ما کمی به عمق قضیه نمی رود تا درست متوجه این پیام الهی بشود.  براي فهم بيشتر موضوع لازم است كه كلمه "قوم" تعريف و معني شود، چون ما متوجه اين حقيقت تاسف برانگيز شده ايم كه اكثريتي از مردم ما هنوز معني "قوم" را بدرستي نمي دانند و به همين دليل هم رضايت به محكوميت خود داده و در سرزمين خدادادي و موطن خود از نعمت عزت و آزادي و سعادت محروم گشته اند.

 در جهان و عالم هستي هر چیز و هر موجود يك نام ويك تعريف و مشخصات خاص خود را دارد. بطور مثال وقتي كه مي گوئيم " مورچه "  بلافاصله موجود كوچك سياه رنگي در ذهن انسان ظاهر ميشود با پاهاي ريزي كه بدون وقفه در حال حركت و دور زدن به چپ و راست است وشايد به دنیال كسب رزق حلال است. اگر به خواهيم جزئيات بيشتري در مورد مورچه بدانيم خواهيم گفت كه خانه اش هم يك دالان يا سوراخی  دراز و پيچ در پيچ در زير زمين است و خواهيم گفت كه موجودي است اجتماعي و بسيار منظم و با دسيپلين و بي آزار و متمدن و خواهيم گفت كه اين موجود كوچك و اجتماعي براي حل مشكلات و مسايل مربوط به جامعه خود بدون ترس از ديگران گهگاهي اجتماعات بزرگ و با شكوهي بر پا ميكند و خواهيم گفت كه اين حشره پس از شور و مشورت و تصويب هر فيصله اي به وسيله سران جامعه اش، بكا يك آنها بدون تقلب و وقت كشي شروع به انجام وظايف محوله خود مي كنند و اگر جان شان هم در راه انجام وظيفه به خطر به يفتد از ايثار آن دريغ نمي كنند و خواهيم گفت كه توقع گرفتن لقب دروغين و مزورانه شهيد هم از كسي ندارند چون آسودگي وجدان و رضايت خداوند را براي خود كافي مي دانند. مثلا اين تعريف جامعي از " مورچه " بود. باز اگر نام "گاو" را بر زبان به ياوريم بلا فاصله يك موجود زمخت با جسمی چشم پر کن که چهار دست وپا و شكمي بزرگ و گردني كلفت و دو شاخ بر سر و دمي دراز در عقب دارد در ذهن انسان پديدار ميگردد كه معني گاو را ميدهد. اكر از كسي بپرسيم "اطاق" يعني چه؟  بدون شك جوابي نظير اين خواهد داد كه اطاق يك چهار ديواري است با يك سقف و يك درب و احتمالا چند تا پنجره كه غالبا محل سكونت و يا محل كار انسانهاست.  پس هر كلمه اي در دنيا از خود تعريفي دارد. حالا مي پرسيم كه "قوم" يعني چه؟  همه اقوام زنده و صاحب عزت دنيا معني اين كلمه را بطور كامل و با تمام جزئيات آن ميدانند و تنها مردم قومي كه تا كنون نسبت به معني اين كلمه بي توجه مانده و در باره آن به آگاهي كافي نرسيده اند مردم همين قوم ما هستند و دليلش هم اينست كه سلطه گران در رابطه با ادراك درست اين كلمه بسيار مهم و ضروري، تحت يك برنامه حساب شده و دراز مدت ذهن مردم اين قوم را شستشو داده و از توجه كردن به آن منحرف كرده اند تا اين كلمه و معني آن بطور كلي از ذهن مردم این قوم پاك شود و شده است تا جائي كه مشاهده مي كنيم  خيلي از افراد به ظاهر مهم قوم ما هم حتي حاضر نيستند گوش به حرفي بدهند كه در رابطه با قوم باشد و به همين دليل است كه امروزه همه افراد و آحاد قوم بلوچ در زادگاه و محيط زيست خدادادي خود صاحب هيچ حق و عزت و احترامي نيستند و فرد فرد آنها جرم نكرده در يك فضاي ترس و وحشت دائمي و مستمر بسر مي برند و در هر لحظه اي از عمر خود همچون طعمه اي چرب در دسترس دشمن طماع هستند و نمي دانند كه دشمن چرا اين همه نسبت به آنها حالت طلبكارانه بخود گرفته است و اينها تقصير شان چيست و چرا جرم نكرده هميشه تحت تعقيب و زهر چشم دشمن قرار دارند!؟ جواب همه اين چرا ها به اين حقيقت برمي گردد كه اينها هنوز معني و مفهوم كلمه " قوم " و اهميتي را كه اين كلمه در سرنوشت آنها دارد بدرستي نمي دانند و آنرا بسيار غير مسئولانه و به صورت طوطي وار بر زبان مي رانند و به همين خاطر از مواهب حیاتی و ارزنده اي كه در درون اين كلمه نهفته است بي خبر و بي بهره مانده اند. 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر