قسمت
دوم کتاب تحریب گورناگ
گورناگ
از زمان
هابيل و قابيل جنگ بين حق و باطل، ظالم و مظلوم و حاكم و محكوم در بين فرزندان آدم
و حوا شروع شده و در طول اين دهر دراز، كشمكش فرزندان آدم بر سر تفوق و ايجاد سلطه
بر يكديگر تا به امروز ادامه پيدا كرده است.
همه
ميدانند كه طبق اين حكم خدا : "كل نفس ذائقة الموت" زندگي در اين دنيا موقت است و هركسي خواهي
نخواهي طعم مرگ را خواهد چشيد چون به هر يك از فرزندان آدم و حوا مهلتي معين داده
شده است كه براي رسيدن به سعادت ابدي در اين دنيا كه مزرعه آخرت است دست به كار و كوشش
و فعاليت بزند و با اين فعاليتها و موضع گيري هائي كه در يكي از اين دو ميدان حق و
باطل ميكند سر انجام عمر يكباره خود را در دنياي خاكي اينجا تكميل كرده و سپس راهي
دنياي باقي و سراي جاودانه خواهد شد تا در آنجا حساب اعمالي را كه در اينجا انجام
داده است در پيشگاه عدالت مطلقه خداوند متعال پس داده و پس از آن در نتيجه اعمال
خود كرده به جنت يا جهنم برود بدون اينكه ذره اي به او اجحاف و زورگوئي شود چون در
آن روز موعود ترازوي انصاف نه در دست آيت الله خلخالي محتاج مقام است كه براي حفظ
آن پرواي ريختن خون كرد و تركمن را نكند و
نه در دست آيت الله محمد يزدي تشنه جاه و جلال و جناح پرست و فزون طلب بلكه در دست
آن ذات مقتدري است كه از حب و بغض و جناح بندي و فزون طلبي پاك و از هرچيزي بي
نياز است و بهمين دليل در آن روز به هيچ كسي به اندازه ذره اي هم ظلم نخواهد شد
طبق : " فمن يعمل مثقال ذرة خيرا يره و من يعمل مثقال ذرة شرا يره " (
سوره الزلزله – ايات 7 و 8 ) ، هركس كه به
جنت ميرود بخاطر اعمالي خواهد بود كه با ميل و اختيار خود در اين دنيا انجام داده
است و هركس كه به جهنم ميرود هم همينطور.
پس آنهائيكه غافل از آينده پس از مرگ خود بوده و گمان ميكنند كه در اين
دنيا بخاطر اينكه صاحب اختيارات زياد و قدرت مطلقه و ثروت بي حساب شده اند براي
هميشه مصون از پس دادن حساب خواهند بود و در نشه همين اطمينان كاذب آينده پس از
مرگ خود را فراموش كرده و در جستجوي خوشبختي و سعادت در اين دنيا دست به اعمال ظلم
آميزي ميزنند از آنجمله جمع مال بي حساب كه متعلق به توده ها و عامه مردم يك كشور
است. همين جماعت زر پرست و مال اندوز هركه
هستند بدانند كه ظالم ميباشند و در خساره مطلقه هستند و اگر پيش از مرگ توفيق توبه
حقيقي پيدا نكنند و اموال بزور و با با تزوير گرفته از ضعفاء را به آنان
برنگردانند بدانند كه بدون چون و چرا به جهنم خواهند رفت و جهنم چه جاي بدي خواهد
بود براي سكونت. اين جاه طلبان متمرد از حكم خدا كه با حمايت همين مردم امروز
ارباب اختيار شده اند سعادت را در جمع مال فراوان ندانند. حقوق ديگران را بي پروا
غارت و حيف ميل نكنند . همان ديگراني كه عضو همين جامعه هستند همان ديگراني كه
تنها جرم شان اينست كه در حق اين اربابان صا حب اختيار امروزي و خيابان گردان بي
اهميت ديروزي احسان كرده و آنها را به بالاترين قله جامعه و عزت رسانده اند بجاي
احسان ستم نكنند چون اين ضعفاء هم انسان هستند و حق دارند كه از يك زندگي مرفه و
آبرومند و با عزت برخوردار باشند و براي سير كردن شكم خود و زن و بچه شان مجبور به
تحمل سختي و مرارت بيش از حد نشوند ولي مي بينيم كه چنين نيست چون توده هاي مردم
كه محسنين اصلي اين صاحبان قدرت هستند امروز محتاج نان شب شده اند و زير چماق. چون در هر جا و هر لحظه مي بينيم كه عوامل خود
مختار و خيره سر همين حكومتگران زورمند با بي شرمي خاصي بجان و مال همين ضعفاي
جامعه خويش افتاده و پشت شان را زير بار فقر و افلاس خم كرده اند و تازه دوقورت
نيم شان هم بالاست و چيزي طلبكار هستند و كسي جلودارشان هم نيست هر چه بخواهند
ميكنند. اما اين جماعت زور گو به حكومت رسيده اگر اين روش ظالمانه و مردود را در تمام عمر خود ادامه دهند نه تنها كه هرگز
به سعادتي نخواهند رسيد بلكه عمر يكباره شان را مفت خواهند باخت و مالي را كه با
هزاران هنر و حيله از چنگ اين و آن در آورده اند در همين جا باقي خواهد ماند و
كمكي به آنها براي رسيدن به سعادت شان نخواهد كرد و آنچه كه در حقيقت براي شان
باقي خواهد ماند حسرتي خواهد بود هميشگي و رنچ آور به خاطر ظلم هائي كه در زمان
قدرت شان در حق همنوعان ضعيف تر از خود كرده اند و اين ضايعه بزرگ در زندگي پس از مرگ
شان هرگز قابل جبران نخواهد بود. اين دسته
از جيفه خواران متكبر و از خدا برگشته و به دستگاه ظلم پيوسته بدانند كه با سوء
استفاده از اختيارات و ارضاي هوسهاي فزون طلبانه خود جز عذاب وجدان و بيماري هاي
پر خرجي نظير سرطان مغز و سرطان خون در دنيا و خزيان ابدي آخرت كه بصورت عذاب اليم
جهنم خواهد بود چيز ديگري نصيب شان نخواهد شد و پشيماني در آنوقت ديگر سودي براي
شان نخواهد داشت و چه خوب است كه ارباب اختيار امروز همين امروز بفكر فرداي قيامت
شان باشند و دست به اعمالي نزنند كه بعدا قادر به جبران آن نشوند.
حرف از ظلم
و تخريب گورناگ بود. گورناگ روستائي است
در منطقه آهوران در پنجاه كيلومتري جنوب شهرستان ايرانشهر در مسير جاده سرباز به
اچابهار در استان سيستان و بلوچستان كه در جنوب شرق ايران و در جنوب قاره آسيا
قرار دارد اين روستا هنگاميكه توسط مامورين جمهوري اسلامي ايران تخريب شده داراي
تقريبا دويست خانوار جمعيت بوده كه زندگي اكثر مردم آن بوسيله اشتغال به دامداري،
زراعت و باغداري و خريد و فروش اتومبيل و تجارت خصوصي و تجارت عامه و مشاغل ديگري
نظير كارگري و غيره در امارات متحده عربي تامين شده است. مردم اين روستا بدليل اينكه
در گذشته بوسيله دامداري و نقل مكان از جائي بجاي ديگر زندگي شان همواره با دشواري
هائي همراه بوده است به زندگي سخت عادت كرده و در نتيجه انسانهائي فعال و زحمتكش و
سخت كوش از آب درآمده اند. عادت به سختي و خوي زحمتكشي باعث آن شده است كه اين
مردم حد اكثر وقت شان را صرف فعاليت هاي مثبت و سازنده كنند و از اتلاف وقت شان
حتي الامكان پرهيز نموده و با اين ترتيب بوده است كه سطح زندگي شان را نسبت به ديگر مردم در اطراف مناطق خود بالا
برده اند. مردم اين روستا با حرف شنوي و تاثير پذيري از مرد صالح و با تدبير و
نيكوكار و خير انديشي بنام ملا كمال صلاحزئي توانسته اند با همياري خود در روستاي
شان چهار باب مسجد و دو مدرسه ديني يكي دخترانه و ديگري پسرانه و يك شركت تعاوني
جهت تامين ارزاق عمومي و ديگر نيازمندي هاي روستا داير نمايند. حاجي ملا كمال خان
بفضل نيت نيك و فطرت سليم و صلح طلبش در منطقه خود موفق به ايفاي يك نقش بزرگ و
سرپرستانه بوده است. ايشان به اين آيه قرآن دقيقا عمل كرده است كه مسلمانان همه
برادر هستند پس هنگام نزاع و دعوا بين آنان صلح و آشتي بر قرار كنيد: " انما
المومنين اخوة فاصلحوا بين اخويكم" (
سورة الحجرات – آيه 10 ) و لذا او بمنظور عمل كردن بر همين آيه مباركه قرآن هميشه
خود را موظف كرده است كه بين افرادي كه سر مسايل مختلف به جنگ و دعوا پرداخته اند
بلا فاصله و بهر ترتيب ممكن صلح و آشتي بر قرار كرده و از ابتلاء به خسارتهاي جاني
و مالي پيش بيني نشده بعدي نجات داده است. حاجي ملا كمال بخاطر همين عمل صلح
دوستانه اش در تمامي بلوچستان معروفيت خاصي پيدا كرده است و همه مردم از تمامي
طبقات جامعه و بخصوص علماي دين و روشنفكران و تحصيل كرده ها به او به چشم احترام
نگاه ميكنند و او را يك مصلح اجتماعي و انساني خدا ترس و نيكوكار ميدانند.
اصلاحاتي كه ايشان در جامعه روستائي خود انجام داده است بزرگترين نتيجه آن اين
بوده است كه مردم اختلافات شان را از طريق كدخدا منشي و با ميانجيگري ايشان حل
كرده اند و از رفتن به پاسگاه و دادگاه و افتادن به دردسر هاي اداري پر پيچ و خم و
وقت گير و دادن رشوه و حق حساب كلان و افتادن در دام دلالان پولخور مرتبط با
ادارات دادگستري، حكام شرع و دادگاههاي
انقلاب نجات پيدا كرده و زندگي شان با آسودگي خاطر بيشتري گذشته است. اين مردم با اطاعت از حاجي ملا كمال صلاح زئي
بخاطر مسايل و اختلافات جزئي و كلي شان از افتادن در دام شيادان اداري و لاشخور
هاي قانون بدست محفوظ بوده اند. به فضل همين سياست اسلامي حاجي ملا كمال، مردم اين روستا و اطراف آن با يكديگر غالبا هيچ
اختلاف و خصومتي پيدا نكرده اند و بهمين خاطر هم مجبور نشده اند كه جاسوس و خبر
چين اين و يا آن اداره دولتي بشوند. و اين
فضاي سالم اجتماعي و خداترسي مردم باعث آن شده است كه اداره اطلاعات در اين منطقه
امن شده و بي جنجال هيچ مخبر و جاسوسي نداشته باشد كه از وضع آنان بطور بيست و
چهار ساعته با خبر شود و همين امر تنها علت اصلي در پشت ماجراي گورناگ و تخريب آن
بوده است. امروز سياست اداره اطلاعات رژيم اينست كه بي شرفهاي خودخواه و بي وجدان
و مشكل سازان جامعه را پر و بال ميدهد و مردم شريف و بي آزار و اهل صلح و صفا و
محترم را متهم به بدترين اتهامات نموده و زندگي آسوده شان را بهم ميريزد و نمونه
آن عملا كاري بود كه اطلاعات رژيم در گورناگ انجام داد و مردم شريف و ديندار آنجا
را خانه بدوش و دربدر كرد كه چرا با هم جنگ و دعوا نميكنند و چرا جاسوس و مخبر
اداره اطلاعات نمي شوند تا مسئولين فتنه گر و مشكل ساز اين اداره بر پشت و روح
روان شان هميشه سوار باشند و آنان را همواره به برادر كشي وادارند و آهسته آهسته
با بكار گرفتن شيوه هاي مختلف دين و ايمان و همين نان مختصر را هم از آنان گرفته
وبه غلامي و حلقه بگوشي مطلق مجبور نمايند. رژيم خانه و زندگي مردم گورناك را كه
نسبتا شريف ترين و پاك ترين و صالح ترين و فعال ترين مردم اين منطقه بودند خيلي
راحت و آسان در روز روشن و جلو چشم همگان با تيغ بولدوزر از پشت زمين برداشت كه
حاصل زحمات شبانه روزي بيش از نيم قرن اين
مردم بوده است و پس از اين فاجعه شرم آور كه در بلوچستان در نوع خود بينظير
است، رژيم مكار با وسايل و امكانات
تبليغاتي عريض و طويلش گوش دنيا را پر از اين دروغ كرد كه يك مركز مواد مخدر را
نابود كرده است و با اين اقدام فريبكارانه خود نه تنها كه ملامت و اعتراض سازمان
ملل متحد را از سر خود باز كرد بلكه با چنين اتهام مكارانه اي مردم دربدر شده
گورناگ را از حمايت و كمكهاي سازمان ملل كه در اينطور مواقع به مظلومين دربدر شده
در سطح جهان ميكند محروم نمود و تازه طبق اطلاع يك مليون و هشتصد هزار دلار وجه
نقد و هشتصد ادستگاه ماشين تويوتا لندكروزر هم از اين سازمان جهاني حمايت از حقوق
بشر به عنوان جايزه و كمك دريافت كرد كه در مقابل قاچاقچيان مواد مخدر مقاومتي
بزرگ از خود نشان داده و نيروهاي زيادي را فداي اين هدف مقدس نموده و به قول
خودشان اروپا و غرب را از تهاجم بزرگ مشتي سوداگران مرگ نجات داده است و با اجراي
چنين نمايشنامه اي سخيف رژيم جمهوري اسلامي ايران ركورد جهاني منافقت را در سال 2000 و در آغاز هزاره سوم تمدن بشري
در سطح جهان شكست و افتخار آن را از آن خود نمود.
چنين پيداست كه قد ظلم در كشور بظاهر اسلامي ايران اينك از آسمان هم فراتر
رفته است ولي قد منافقتش از آنهم بالاتر. حق و حقيقت در اين دهر دون ودر نظام
جمهوري اسلامي آن چنان پنهان و پامال كشته است كه انسان فكر ميكند كه دنيا ديگر به
آخر رسيده و همين فراد قيامت برپا ميشود ولي نه چنين نيست چون صبر خدا خيلي بيشتر
از اينهاست خيلي بيشتر. ما هرچيز را با صبر و حوسله محدود خود پيمايش ميكنيم در
حاليكه همه كاره اين عالم هستي خداست نه ما و او هرچه بخواهد ميكند. انسان عجول
است و براي رسيدن به عدالت و خوشبختي عجله دارد ولي خداوند از عجله و ضعفهاي ديگري
كه انسان دارد پاك است لذا خداوند حكيم در يك پروسه زماني معين ( اجل مسمي) با
حوصله مخصوص بخود ظالم و مظلوم هر دو را آنقدر در كوره آزمايش مي گرمايد كه جان
هردو بلب آيد و كسي را توان و مجال آن نباشد
كه چهره حقيقي و اصلي خود را از انظار مردم پنهان نگهدارد بطوريكه هم ظالم با تمام موارد ظلمش خوب مشخص و نمايان شود
ومظلوم هم با تمام موارد مظلوميتش تا آنجا كه هركسي به راحتي ظالم را ظالم و مظلوم
را مظلوم به بيند و نقاب منافقتها و تقدسهاي دروغين از چهره هاي زشت و مكروه و
فريبكار فرو افتد و در همين مقطع خاص است كه خدا از طرفي مظلوم را براي رفع ظلم از
سر خود بر عليه ظالم مشخص شده چه فرد باشد يا يك نظام، حكم جهاد و مبارزه ميدهد و
همزمان به ظالم هم حكم ميكند كه دست از ظلم و سلطه نادرست خود از توده مردم بكشد و
اجازه دهد كه محرومان جامعه به رفاه و آزادي هائي كه براي يك انسان لازم است
برسند. ولي تجربه چنين نشان داده است كه ظالم هرگز به آساني تسليم حكم خدا نشده و
هرگز با ميل خود دست از ظلم نكشيده و راه خودخواهي را آنقدر ادامه داده است تا با
حكم خدا و خشم توده هاي مظلوم و از جان گذشته از پاي درآمده است. در تاريح زندگي
انسان از آغاز تا به امروز سنت خداوند بر اين فيصله قطعي استوار بوده است كه هرگاه
ظلم ظالم از خطي كه خدا كشيده است فراتر رفت چوب نامرئي خدا خوديخود بحركت در آمده
و بشكلهاي مختلف بر سر ظالم فرود خواهد آمد و آن حتي بصورت مشت خالي مطلومان ستم
كشيده اي خواهد بود كه بر پيكر تانكهاي زرهي ظالم مغرور فرود خواهد آمد و هيچ
ترديدي نيست وقتي كه اراده قاهره خدا شامل حال مظلوم ميشود همين مشت بظاهر ضعيف
آدم مظلوم تانكهاي زرهي ظالم را بطور ناباورانه اي در جا مچاله كرده و زمين گير
ميكند و خشم مظلومان كه اراده خدا در پشت آن حركت ميكند ظالم را از اوج قدرت به
قعر ذلت فرو خواهد كشيد. نمونه هاي ابراز قدرت خدا را در طول تاريخ زندگي بشر زياد
ديده ايم كه يكي از آنها ماجراي فيلهاي ابرهه براي تخريب كعبة الله است كه درهم
شكستن جسم زمخت فيلهاي غول پيكر ابرهه و از پاي درآمدن آنان است كه با پرتاب
سنگريزه هائي كوچك از نوك پرنده هاي ضعيفي همچون ابابيل صورت گرفت و همانند بمب
خوشه اي و ناپالم عمل كرد. فيلهاي غول پيكر ابرهه با سنگريزه هاي كوچكي كه از
منقار پرنده هاي ضعيفي همچون ابابيل پرتاب ميشدند از پاي درآمدند. كي باور ميكند،
ولي باور كنيد كه چنين بوده است. چنين است
قدرت خدا باورش كنيد اي روزمندان غافل جمهوري اسلامي. در آن زمان فيلهاي عظيم
الجثه ابرهه با سنگريزه هاي ابابيل از پاي درامدند امروز نمونه ديگر آنرا در
گورناگ مي بينيم كه نيروي عظيمي از ورزيده ترين كوماندوهاي ابره زمان از بظاهر
ضعيف ترين و مظلومترين مردمي كه نه تنها هيچ آموزش نظامي و جنگي نداشته بلكه بدون
آماديگي قبلي و حتي در حاليكه غافلگير بوده اند از پاي در ميآيند و انسان مي بيند
كه چوب نامرئي خدا چگونه بر سر ظالمهائي فرود ميآيد كه پاي را از خط و نشان ترسيم
شده او فراتر مي نهند. ولي در آنجا مسئله تخريب خانه خدا بود و نه مسئله خانه هاي
منهدم شده مردم گورناگ و در چنين مواردي خداوند با صراحت فرموده است كه : "
ان الله لا يغير ما بقوم حتي يغييروا ما به انفسهم" يعني مردم هر قوم براي حفظ عزت و آزادگي و
تامين يك زندگي اجتماعي سالم و محفوظ از دستبرد انسانهاي بي تقوا و متجاوز و زورگو
خود بايد دست به كار شده و اقدام نمايند چون بدون اقدام خود آنها نه خداوند از
آسمان فرشته نازل ميكند و نه ابابيل و نه مردم اقوام ديگر را براي نجات شان خواهد
فرستاد.
مسئولين
امنيتي رژيم مامور خدمت در بلوچستان براي اينكه پا را از آخرين حد ظلم فراتر نهاده
بودند پس از آن افتضاح كه از سوي خدا و بدست مردم مظلوم و بي جهت مورد تهاجم قرار
گرفته نصيب شان شده بود اينان بازهم از چوب نامرئي خدا عبرت نگرفته و بخاطر ظلم بي
جايشان در حق مظلومان نه تنها در بارگاه مقتدرش سر توبه و سجود بر زمين ننهادند
بلكه در ادامه ظلم خيره سرانه خود باز هم لجاجت به خرج دادند تا بزعم خود در چشم مردم منطقه خود را قوي نشان
دهند لذا روز بعد با نيروي بيشتري آمدند تمام خانه و زندگي و درخت و باغ و مزارع و
ماشين و دام و مدارس و معابد اين مردم نيكو كار و خداجو را با خاك يكسان كردند و
براي اينكه اين جنايت بزرگ شان را كه نه در عصر حجر بلكه در قرن بيست ويكم از آنان
سرزده از افكار عمومي جستجوگر جهان پنهان نگهدارند و مورد ملامت جهانيان قرار نگيرند
آمدند تهمتي ناروا درست كردند كه اينها مردمي منحرف از قانون و قاچاقچي مواد مخدر
بوده اند. تهمتي بسيار ناجوانمردانه و بي اساس. اما مگر اينها نميدانند كه مردم را
فقط براي مدتي كوتاه ميشود فريب داد و نه براي هميشه و خدا را هرگز نميتوان براي
يك لحظه هم فريب داد! پس اينها با اين عمل شنيع خود ملامت و لعنت خدا را براي
هميشه در اعمال نامه خود ثبت كردند و حالا اين لعنت را چطور از خود دور خواهند كرد و باز در دراز مدت
وقتيكه پاي شان را از خط محدوده ظلم فراتر مينهند و از فرود آمدن چوب خدا براي
بارديگر بر سر خود چگونه جلوگيري خواهند كرد؟ در چنين وضعي كه ظالم تحت هيچ شرايطي
دست از ظلم برنميدارد فيصله خداوند اينست كه مظلوم با شيوه هاي مختلف با ظالم به
جنگ و گيرودار به پردازد و تحت هيچ شرايطي قبول ظلم نكند. از ترس ظالم ساكت و آرام
ننشيند و بهر ترتيب ممكن سعي نمايد تا از سر خود رفع ظلم كند وگرنه خود مظلوم هم
با ظالم به جهنم خواهد رفت. حكم مبارزه مظلوم با ظالم تا قيامت پا برجاست. در عرصه
زندگي اين دنيا چه كسي ظالم ميشود و چه كسي مظلوم عملي اختياري است. هر كسي اين
اختيار را دارد كه بازيگر كدام ميدان بشود. ميدان ظلم يا ميدان رفع ظلم يعني
اختيار دارد كه به جنت برود يا جهنم. هركسي نتيجه اعمال و فعاليتهاي خود را هم در
اين دنيا و هم در آن دنيا خواهد ديد. ظالمهاي ستمگر به جهنم ميروند و مظلومهاي تن
به ستم داده و مبارزه نكرده از ترس بهم خوردن عافيت شان هم همينطور. چون بدون عذري موجه ساكت و خاموش نشسته و بر
عليه ظلم ظالم قيام نكرده اند و عذري كه براي خود ساخته اند اين بوده است كه ظالم
قوي است و اگر ما دست و پا و زبان مان را
به حركت درآوريم عصباني ميشود و زندگي و عافيت مان را بهم ميريزد ولي اين عذر را خداوند قبول ندارد چون عافيت هيچكسي
از عافيت رسول خدا مهمتر نيست. او (ص) شمشير و زبان خود را بر عليه تمام جباران
زمان خود بكار گرفت و پرواي عافيت خويش را نكرد چون نيك ميدانست اين دنيا جاي
عافيت نيست وجاي عافيت حقيقي در جنت است و در آخرت. پس فقط آن مظلومهاي مومن و مرد
و جراتمندي به جنت راه يافته و به عافيت حقيقي و ابدي خواهند رسيد كه از قدرت
ظاهري ظالم زمان خود نترسند و تنها با ترس از قدرت لايزال خداوند و توكل بر ذات
متعالش، هوسهاي زودگذر و عافيت طلبانه اين
دنياي دون را زير پا گرفته و بمقابله اي مردانه با ظالم حرف نشنو و بي منطق مي
پردازند. اين دسته از مبارزين راه عدالت و دموكراسي تا روزي كه زنده هستند سرفراز
و مردانه زندگي ميكنند و در همان لحظه اي كه از اين دنيا رخصت ميشوند مستقيما به
جنت رفته و در انجا تا بي انتهاي ابديت مهمان عزيز خالق مهمانواز و عزت دهنده
پاينده خود خواهند شد و چه سعادتي بالاتر از اينكه كسي با مقدار كمي فداكاري و
بكار گرفتن همت مردانه اش براي نجات محرومان و مظلومان جامعه كه خود نيز يكي از
آنهاست به فوز عظيم يعني پيروزي بزرگ و سعادت ابدي برسد. كسي كه زندگي اش را بخاطر
استقرار دموكراسي در ميدان مبارزه با ظلم و ديكتاتوري و بي عدالتي صرف ميكند از
نظر خدا انساني بزرگ است چون چنين شخصي نه تنها بفكر خود بلكه در غم و انديشه ديگر
محرومان و مظلومان بي يار وياور جامعه اش هم ميباشد و چنين شخصي بطور قطع و يقين
در اين دنيا به رضايت وجدان و در آن دنيا به پيروزي ابدي و سعادت دائمي خواهد
رسيد. همان سعادتي كه همه طالب آن هستند ولي براي رسيدن به آن اكثريتي از صراط
مستقيم منحرف شده و اين مسير را از بيراهه ميروند و بدين ترتيب نه تنها كه به
مطلوب نخواهند رسيد بلكه بر عكس به بدبختي مطلق رسيده و انتهاي راهشان به جهنم
موعود وسوزان كه زندان خدا براي تنبيه خودخواهان خيره سر است منتهي خواهد شد. پس
حذر اي بشر حذر! و بترس از انجام كارهاي غير انساني و ناروائي كه امروز بطور
روزمره داري ميكني!
در لابلاي
مطالبي كه در صفحات آينده اين كتاب از نظر خوانندگان عزيز خواهد گذشت چهره ظالم و
مظلوم با دلايل كافي روشن و نمايان خواهد شد و انگاه قضاوت با شما خواننده
انديشمند و ريزنگر خواهد بود كه در دادگاه خلق نشسته ايد و اگر شما نسبت به مسايل
و مشكلات عديده جامعه تان انساني بي تفاوت نباشيد در اينصورت عقل سليم و وجدان
بيدارتان شما را كمك خواهد كرد كه رائي درست قائم كرده و فيصله اي قاطع براي حمايت
از حق و عدالت و ريشه كن كردن ظلم و شقاوت از جامعه ناهمگون تان كه تبديل به جنگلي
بي قانون شده است صادرنمائيد تا باشد با همكاري دادگاه مردم كه شما هم عضوي از آن
هستيد انسان سردرگم و بلاتكليف و سخت پريشان بلوچ در بلوچستان امروز را به امنيت و
عزت فردي و اجتماعي رسانده و با اتخاذ چنين روشي زندگي شخصي تان را در جريان يك
چنين برنامه مفيد وانساني ارزشمند نمائيد و قبل از پايان عمرتان در اين دنياي فاني
و دون اين برنامه مفيد و خداپسندانه و اجتماعي تان را كه با زحمت مستمر و كار منظم
و بكمك وجدان سالم و بيدارتان در يك چهارچوب قانوني كاناليزه كرده و به راه
انداخته ايد به نسل بعد از خود منتقل نمائيد تا آنان نيز به پاس زحمات صادقانه
امروز شما از نعمت يك زندگي سالم و انساني و عادلانه و بي دغدغه و پر امنيت
برخوردار گشته و درحق تان بجاي لعنت دعاي خير و درود بفرستند و همين است آن راه
مستقيم زندگي كه خداوند حكيم در پيش پاي انسان نهاده تا با عبور از آن بسر منزل
سعادت ابدي برسد.
همه بخاطر
داشته باشيم كه گورناگ در تاريخ دوازدهم آبانماه سال1378 خورشيدي مطابق با سوم
نوامبر سال 1999 ميلادي با اتهامي بي اساس توسط گروه خاصي از مامورين رژيم جمهوري
اسلامي ايران تخريب شد. در اين جنايت
تاريخي بيش از هزار نفر از بچه و زن و مرد و پير و جوان دربدر و آواره گشتند. اين مردم دربدر شده كه تعدادي در كوه هاي اطراف
منطقه خود و تعدادي هم در نوار مرزي در بلوچستان تحت كنترل پاكستان آواره گشته اند
در دوران آوارگي خود نه چادر و سرپناهي دارند براي محفوظ ماندن از آزار آفتاب و
باد وباران و نه غذائي براي سد جوع و نه دلجوئي و حمايتي از سوي مردم داخل و خارج
كشور و نه حتي از سوي اداره مهاجرت سازمان ملل متحد. آن افراد نيك و آگاهي كه در كشور و در درون
رژيم داراي پستهاي مهم و موثري هستند و حرف از احترام به حقوق انسان ميزنند نظير
دكتر محمد خاتمي رئيس جمهور و معاونين و دستيارانش كه خود را طرفدار عدالت اجتماعي
و آزاديهاي اساسي معرفي ميكنند و اگر بخواهند در كم كردن رنج و مصايب اين مردم ميتوانند
نقش مثبت ايفا نمايند از حقيقت اين فاجعه شرم آور آنطور كه بوده بدرستي با خبر شده
اند يا نه و اگر شده اند آيا وجدان شان از اين قضيه متالم و متاثر شده است يا نه و
نهايتا اين سئوال همچنان منتظر جوابش ميماند كه بالاخره افراد با اثر ورسوخ كشور
تواناني شان را در امحاء آثار مصيبت بار مادي و معنوي اين جنايت ضد بشري و تسكين
آلام اين مردم بي پشت و پناه كي و چگونه بكار خواهند گرفت؟ و اين سئوال هم جواب ميطلبد كه بخاطر دفاع از
مذهب و حقوق انساني خود، همان حقوقي كه هم در اسلام و هم در منشور جهاني حقوق بشر
سازمان ملل متحد تائيد و تصديق شده اند بايد حق طلبان را از خانه و كاشانه شان
دربدر و آواره كرد؟ جواب اگر منفي است پس رژيم ايران تحت چه انگيزه اي يك چنين جرم
بزرگي را مرتكب شده است و يقه اش را براي ارتكاب به چنين جرمي چه كسي بايد بگيرد؟
هيج رژيمي در هيچ جاي دنيا دست به چنين جرم آشكاري نميزند و اگر بزند هم هرگز از
سوي جامعه بين المللي بدون ملامت ومجازات نمي ماند پس رژيم جمهوري اسلامي چطور جنين جراتي كرده است؟ آيا اين حدس
نميتواند درست باشد كه رژيم با علم به اينكه اينها مردمي عقب مانده و نا آشنا به
قوانين مدني و بين المللي و مخلوقاتي بي پشت و پناهند و صداي شان را نميتوانند
بجائي برسانند بي پروا دست به جنايتي چنين بزرگ زده است؟ آيا بنظر شما انگيزه رژيم
در پشت اين جنايت بزرگ قدرت نمائي و باز هم پا فشاري در سياستهاي ديكتاتوري دو دهه
قبلش در پايمال كردن حقوق ملي و مذهبي مردم بلوچ نبوده است تا با اينكارش مردم
بلوچ را از عدالتخواهي باز داشته و از ادامه راه رسيدن به حقوق اساسي و انساني خود
متوقف نمايد؟ و اگر نه پس شما خواننده بيطرف بفرمائيد كه انگيزه اين جنايت در
حقيقت چه بوده و در مقابل اين عمل انجام شده ناروا اگر عقل تان بجائي ميرسد بگوئيد
كه از مردم ظلمزده گورناگ تخريب شده بالاخره چگونه بايد رفع ظلم شود و رژيم چطور و
چگونه مورد انتقاد و ملامت قرار گيرد تا ديگر دست به چنين اعمال ضد بشري و رسوا
كننده اي كه نهايتا موجبات شكست خودش را هم فراهم ميكند نزند؟
عاملين اين
فاجعه در واقع اين عمل را به نيت نابودي گورناگ كه مركزي براي عدالتخواهي و حق
طلبي شده بود انجام دادند ولي آيا گورناگ با اين عمل تخريبكارانه و نا جوانمردانه
سردمداران ظلم، براي هميشه خواهد مرد؟ نه هرگز. گورناگ هرگز نمي ميرد. چون ظلمي كه
خصمانه به سرش آمده است وجدان دادگاه خلق را لرزانده و افكار عمومي را خوب تكان
داده و بحركت درآورده است پس گورناگ نه تنها كه نمي ميرد بلكه هرچه زنده تر و
قبراق تر خواهد شد. چون فاجعه گورناگ بر خلاف توقع پاسداران فقر و ظلمت و قاتلان
انصاف و عدالت و پايمال كنندگان شرف و انسانيت نه تنها كه تصميم عدالتخواهي اين
مردم را در نطفه خفه نكرد بلكه اين ماجرا تبديل به سر فصل نويني شد در تاريخ
مبارزات اين مردم سخت مظلوم ، مردمي هميشه توهين شده و تحقير گشته كه با قضيه
گورناگ اينك سر از خواب سنگين غفلت بلند كرده و چشم هاي هميشه بخواب رفته اش را
باز نموده و بفكري جدي فرو رفته است كه با اين نامردمي ها و شقاوت هاي چنگيزي در
عصر روشنائي و تمدن، از اين پس چگونه به حقش برسد و در اين آشفته بازار زندگي كه
از شرف و وجدان و ايمان و انسانيت در آن اصلا خبري نيست جز خويشتن خويش چه كسي را
دارد كه به دادش برسد! و بالاخره چه كند كه مثل انسان زيستن را اجازه داشته باشد و
چه كند كه جانش از بگيرو ببند هاي خودسرانه مامورين طلبكار اين رژيم مغرور و متكبر
خلاص گردد و هر چه زودتر مزه شيرين آزادي
و عدالت را در زادگاهش بچشد. همان جائي كه هم اكنون در اشغال مشتي بچه چموش مست و
قدرت بدست پست در آمده است؟ ملت تحت ستم بلوچ آرزومند رسيدن بعدالت است و اين آرزو
از حقوق اساسي و بنيادين هر انساني در سطح جهان است. بلوچ از اين پس بهر ترتيب ممكن بايد به اين
آرزويش برسد تا مثل انسانهاي ديگر روي سعادت را ببيند و براي رسيدن به اين آرزوي
انساني اگر امكانش از راههاي قانوني و مذاكره ميسر باشد ديگر راهي بهتر از آن
نخواهد بود چون اين ملت تحت تبعيض، فقط طالب عادلانه زيستن و روابط برادرانه با ديگر هموطنان خود در ايران بزرگ
است و نه چيزي ديگر. اما هموطنان فارس در بلوچستان تا به امروز چنين ثابت كرده اند
كه بر بلوچها قصد آقائي و تحكم دارند و نه قصد برادري و هموطني و از حركات يكا يك
مردم قوم فارس كه دل و دماغشان پر است از يك حس نژاد پرستانه تند و بودار! حسي كه
حكايت از برتري طلبي و تبعيض و تفاوت ميكند، حسي كه پر است از غرور نژاد پرستانه
مذموم. مردم بلوچ وقتيكه حالت ذهني اينها
را با رفتار سلطه گرانه و آقا منشانه شان در ارتباط با خود مي بينند از رسيدن
بحقوق انساني خويش سخت بيمناك ميشوند و اين ترس مستند زنگ خطر را در مغز شان بصدا
در ميآورد كه فارسها بخاطر پشت پناهي حكومت مذهبي و نژاد پرست خود و بخاطر دست
بالاتري كه از اين بابت دارند و بخاطر نداشتن تقوا به آساني حاضر به اتخاذ رفتاري
برادرانه با هموطنان بلوچ خود نشوند. مردم بلوچ در طول اين نيم قرن گذشته اين روش
نژادپرستانه و آقا منشانه را در عمل هم تجربه كرده و نه تنها خطر محكوميت ابدي
بلكه محو شدن از هويت خدادادي خويش را نيز با تمام وجود احساس كرده اند و در رابطه
با همين انديشه فرساينده، پنجاه سال گذشته را گوئي بر روي بندي راه رفته اند كه
گذشتن بسلامت از آن جز با ترفند كجدار و مريز ممكن نبوده است. ولي برادران نژاد
پرست فارس چه خوبست كه هر چه زودتر بخود
آيند و چشم شان را بدرستي باز كنند و دست بالاتر خدا را از ياد نبرند كه در
اينصورت به دردسري جدي خواهند افتاد چون آنها هم احتياج به خوشبختي دارند و
خوشبختي در قبضه مطلقه خداوند است و خداوند هم از همان آغاز آفرينش اين نظام هستي،
چنين فيصله كرده است كه اين خوشبختي را جز به رعايت عدالت به كسي نخواهد داد و تا
كنون نداده است.
براي اينكه
همه مردم ايران علي السويه خوشبخت بشوند و براي اينكه كشور پهناور ايران با
مليتهاي مختلفي به معني حقيقي كلمه و نه به معني تظاهر و تبليغاتي آن كشوري مترقي
و دموكراتيك و سعادتمند بشود و همه مردم آن به آزادي و خوشبختي برسند از همه مي
پرسم كه براي رسيدن به اين هدف ارزشمند براستي چه بايد كرد؟ اين سئوالي است كه هر
ايراني بخاطر سعادت خود و نسلهايش بايد جوابي منطقي برايش پيدا كند و براي بنده هم
كه يك ايراني هستم لازم است در اين باره فكر بكنم و مدتهاست كه بارها و بارها فكر كرده ام و تنها اين راه حل به ذهنم رسيده
است كه براي خوشبخت كردن مردم ايران زمين اولين گام اين خواهد بود كه همين حس
نژادپرستي حاد و خطرناك و برتر طلبي قوم فارس را كه هم از نظر خدا و اسلام و هم از
نظر تمام انسانهاي صاحب وجدان بيدار و دموكرات و هم از نظر منشور جهاني حقوق بشر
سازمان ملل متحد حسي غلط و محكوم است بايد با براه انداختن يك برنامه فرهنگي و
تبليغاتي گسترده در سرتاسر كشور توسط حكومت و يا سازمانها و تشكلهاي مستقل
سياسي اجتماعي، اين حس خطرناك و مذموم و
ضد انساني و تباه كننده را از ذهن فرد فرد مردم قوم فارس زايل و محو كنند و براي
پيشرفت و پيروزي اين پيشنهاد، بنده دخالت انديشمندان ماهر در حل مسايل انساني و
حقوقي را كه دلشان براي اين مملكت ومردمش ميسوزد لازم ميدانم تا يك راه حل عملي
مناسب و كوتاه را جهت حل اين مشكل بغرنج و حل طلب ارائه دهند كه اگر چنين كوششي
صورت نگيرد و اين معضل همچنان لاينحل بماند كشمكشهاي مذهبي و جنجالهاي قومي كه
بخاطر همين فكر نژاد پرستانه و سلطه گرانه قوم فارس تا كنون حل نشده باقي مانده
است روز بروز اوج بيشتري خواهد گرفت و در اين روند خطرناك مردم ايرانزمين همه چه
فارس و چه غير فارس روي خوشبختي و سعادت را تا قيام قيامت نخواهند ديد. حل همزمان
و منطقي ديگر مسايل گره خورده بين القومي در اين كشور چند مليتي همچنين بفوريت
لازم است تا ايران بتواند با دادن كمترين تلفات و حد اقل خسارت با حل دموكراتيك و
منطقي قضاياي قومي و مذهبي خود كه هميشه علت اصلي عقب ماندگي و بدبختي هايش بوده
است راه ترقي و تعالي را همچون ديگر كشورهاي پيشرفته جهان به روي خود باز نمايد و
مردمش را هر چه زودتر از درگيريهاي غير ضروري متعصبانه بين القومي نجات دهد.
پس از
اشاره به حقايقي كه در اين كتاب موجز بقصد حل مشكلاتي از اين نوع كه ايران از بيش
از نيم قرن با آن دست بگريبان است و حكومتگران اين كشور در ادوار مختلف نتوانسته
راه حل صحيحي براي خوشبخت كردن تمامي مردم كشور بيابند اميدوارم كه اينك آندسته از
مسئولان اهل منطق و دلسوز در نظام جمهوري اسلامي و ديگر انديشمندان طرفدار عدالت
اجتماعي و متخصصين حل مسايل سياسي ملي كه با شيوه هاي حكومتي پيشرفته در ساير نقاط
جهان آشنائي كافي و مفيد دارند دست بكار شده و با مورد عنايت قرار دادن حقايقي كه
همراه با نيك نيتي در اين كتاب ارائه داده شده است اين كشور را از بحرانهاي سنگيني
كه در سر راهش كمين كرده است نجات دهند. چنين خواهد شد اگر خدا بخواهد و مردم
ايران. ان الله من وراء القصد.
********
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر