۱۳۹۳ تیر ۲۹, یکشنبه

تو پنداری که آزادی بلوچ!؟ - شعز از : محمد آرمیان







  

شعراز :  محمد آرمیان
بلوچ

تو پنداری که آزادی!؟

تو عُمری بندگی کردی و پنداری که آزادی
                                    از این بدبختی بهتر بود کز مادر نمیزادی

تو از نسل  یلانی  ای   بلوج  بد  روچ
                                    چرا  وامانده  ای  بدبخت  و     نا شادی

توانی تو کنی کاری که دهرت آفرین گوید
                                    زمین گیری چرا آخر زبون آفتاده بربادی

بزن  بر  طبل همت ،   خیز چون مردان
                              رهی نو آفرین، گرد وغباری کن در این وادی

چو شیران حمله کن هرسو قدم  نه
                                    بشوران مردمت را با نصیحت یا بفریادی

خدایت  یار  بادا ای بلوچ   ای مرد
                                    که از بهر نجات مردمت  کوبنده فولادی

همین امروز همت کن و پا مردانه در ره نه
                                  برای بوسه پایت باستقبال آید مرغ آزادی

بفردائی نه چندان دور بهار خوشگذار آید
                        چه خوش باشد در آن دوران که از من هم کنی یادی


این شعر بتاریخ 10/5/1992 میلادی سروده شده است.

۱۳۹۳ تیر ۲۸, شنبه

شعر بسیجی - شعر از: محمد آرمیان

بسیجی، ای عشایر
تو نمیدانی چه هستی
گویمت من پست پستی
در فریبی سختُ
بس مذموم هستی
زین سبب،
محکوم هستی
   *  *  *
تو مستی
تو پستی، ای بسیجی
در پی خودکامگی هستی
زحق بیگانه گشته
داده ای تن را به پستی
مست مستی
زین سبب،
محکوم هستی
    *  *  *
تو مستی ای بسیجی
مردکه پستی
خودت هرگز نمیدانی
کی هستی
دوست ظالم
دشمن مظلوم هستی
زین سبب،
محکوم هستی
   *  *  *
ای بسیجی
تو چقدر پستی
گجر را چوبدستی

برادر میکشی مستی
به مظلومان زبر دستی
نمیدانی چقدر بدنام هستی
ای بسیجی
زین سبب
محکوم هستی
  *  *  *
برادر ای بسیجی
تو بلوچی ای عشایر
تو نمیدانی
خودت را دشمنی !؟
تا کی چنین هستی
بیا بیرون ز نادانی و مستی
برادر را بده دستی
تو امید وطن هستی
چرا آخر اسیر دشمن پستی
ای بسیجی
زین سبب محکوم هستی
*  *





 این شعر بتاریخ 29/4/1993  میلادی  سروده شده است.

عشایر بین دو کشور را با هم مقایسه کنید. عشایر عراق را که دارند  در کشورشان بییان ظلم را بر می کنند  و عشایر ما را که اسلحه دشمن را در دست گرفته اند و به خاطر مزد بخور نمیری  مبارزین و مجاهدین ملت خود را می کشند.

۱۳۹۳ تیر ۲۵, چهارشنبه

شعر بلوچستان از : محمد آرمیان









شعراز :  محمد آرمیان بلوچ
 

بلوچستان، بلوچستان، بلوچستان
منم شرمنده  در پیشت بلوچستان

مرا با سحر و جادو خواب کردند  ترا خنجر زده بی تاب کردند
تو گشتی پاره پاره سخت بیچاره   ز دامانت همه  گشتند آواره

منم  فرزند  نادانت  بلوچستان
منم شرمنده در پایت بلوچستان

بسی خفتم نبودم هیچ احساس     نه جنبیدم نکردم هیچ  وسواس
ز حالت بوده ام هر وقت غافل    همه عمرم برفت بربادُ بی حاصل

منم  فرزند   نادانت  بلوچستان
منم شرمنده در پایت بلوچستان

فراوان رنج و سختی دیده ای مادر -  ز نادانی فرزندت غمین گردیده ای مادر
تو مجروحی زمن رنجیده ای مادر  -  ز نامردی فرزندت بخود پیچیده ای مادر

منم   فرزند  نادانت   بلوچستان
منم شرمنده در پایت بلوچستان

به  درد  بی حسابت آشنا گشتم   زحرف لا جو ابت  جابجا   گشتم
زخواب بس گران اکنون بپا گشتم  زبی حسَی و نا مردی جدا گشتم

منم   فرزند   نادانت  بلوچستان
منم شرمنده در پایت بلوچستان

 به قربانت همه خونم همه جانم     دگرمّردم ببین این تیرو پیکانم
تو امید   منی  و   پاره  جانم      و ایمن باش وبنگر عهد و پیمانم

منم  فرزند  نادانت    بلوچستان
منم شرمنده در پایت بلوچستان

دعایم  کن  خدایم   یار باشد      مرا  یاور  درین   پیکار  باشد
شهادت یا  که  آزادی  مادر      یا زدشمن سر مرا در کار باشد

منم  فرزند   نادانت   بلوچستان
منم شرمنده در پایت بلوچستان


این شعر در تاریخ 27/4/1993 میلادی در کراچی سروده شده است.

جلد کتاب " تخریب گورناگ "



جلد کتاب  "تخریب گورناگ"

۱۳۹۳ تیر ۲۲, یکشنبه

قسمت سیزدهم از کتاب " تخریب گورنگ " قسمت آخر- تالیف : محمد آرمیان

قسمت سیزدهم  کتاب
تخریب  گورناگ و قسمت آخر


چه بايد كرد؟

        مردم بلوچ براي رسيدن به عزت اجتماعي ، حقوق بنيادي و نهايتا به سعادت و خوشبختي چه بايد بكنند؟ براي پاسخ به اين سئوال مطالب ذيل عرضه ميشود :
          مردم سخت محروم و مظلوم و متشتت بلوچ براي اين كه به حقوق كامل ملي مذهبي شان برسند لازم است كه همه بر روي يك سكوي سياسي، منسجم و متحد شوند.  بدون اتحاد و هم آهنگي و هم سوئي مردم، ممكن نيست يك كار سياسي بزرگ كه نتايجي مثبت براي آنان بهمراه داشته باشد انجام گيرد.  چنين اتحادي هرگز شكل نه خواهد گرفت تا همه مردم نه دانند كه چه مي خواهند يا به خواهند!  فعلا چنين بنظر ميرسد كه هيچ كسي نمي داند كه براي به حركت درآوردن جامعه متوقف شده خود چه بخواهد و دست به چه اقداماتي بزند چون هيچ كس در فكر چنين چيزي نيست و همه به دنبال اهداف فردي هستند و هر حركتي كه مي كنند فقط در محور يكسري خواسته ها و منافع شخصي دور مي زند و غالبا همه در فكر اين هستند كه چطور و با چه زد و بند هائي به مقدار هرچه بيشتر پول برسند تا جائي كه بعضي ها براي رسيدن به پول دست به خيانت هم مي زنند، خيانت هائي بزرگ نظير جاسوسي و مخبري بر عليه خودي هاي مبارز و حتي ترور آنها كه بعد اين پول را تبديل به خانه، ماشين و غيره كنند و به ديگران نشان بدهند و به گويند كه مثلا موفق شده اند.  اين طرز فكري غلط و منفي و تباه كننده است كه براي فلج كردن يك جامعه كافي است. اذهان همه مردم بلوچ تقريبا به دور همين دايره منافع شخصي دور مي زند. همه هركار و اقدامي را فقط براي شخص خود و يا خانواده شان انجام مي دهند. اين روش خوبي براي درست كردن يك زندگي موفق نيست چون همين روش است كه امروز آدم بلوچ را در محيط زيستش منفرد و بدون پشتوانه حقوقي و ضمانت قانوني كرده است. اين روش زندگي انسجام جامعه را در هم مي شكند بطوري كه همدردي نه در كل جامعه بلكه در بين افراد يك خانواده هم  از بين مي رود تا جائي كه پدر با فرزند، برادر با برادر و پسر عموها و پسرخاله ها هم نمي توانند در صورت لزوم با يكديگر همدردي كنند و هم دردي ها فقط در رابطه با منافع شخصي و صد درصد خودخواهانه انجام مي پذيرد و نه بر اساس منافع جامعه و حس بشر دوستانه.  در چنين جامعه خودخواه و پول پرستي اگر كسي سرو وضعش خوب باشد و اميد نفعي از او برود با   فردی به خاطر منافع شخصي هم دردي و هم كاري صورت مي گيرد.  اگر در كسي اميد نفعي نباشد و او در بعضي شرايط  نياز شديد به همدردي و تعاون ديگران داشته باشد كسي با او همدردي و همكاري نمي كند و نتيجه اين مي شود كه در جامعه اي فقير نظير جامعه بلوچستان فقط تعداد كمي از آدم هاي پولدار و صاحب اميد با يكديگر هم دردي و هم كاري مي كنند و بقيه مردم جامعه از نعمت هم دردي يكديگر محروم گشته و به صورت انسان هائي متنفر، ناراضي و گريزان از يكديگر درميآيند و در نتيجه آن جامعه اي متشتت و متفرق از هم بوجود ميآيد كه اگر مردم چنين جامعه اي اين عيب بزرگ خود را يعني فقط  بفكر خود بودن را در خود از يين نه برند و بفكر اجتماعي شدن نيفتند هرگز به حقوق انساني، عدالت اجتماعي و عزت ملي نه خواهند رسيد.  براي بر طرف كردن اين عيب مهلك خودخواهي تنها يك راه وجود دارد و آن اينكه براي اين مردم بي برنامه و بي هدف يك برنامه استراتجيك ملي جهت رسيدن به خوشبختي داده شود و واحد هاي اجرائي اين برنامه متشكل از علماء و روشن فكران، معلمين و دانش پژوهان در مركز هر شهرستان و هر بخش و هر روستا تشكيل شود. همه اين برنامه كه هدفش ترقي و تعالي جامعه بي حركت و متوقف شده است بايد پروسه وار در يك مجراي قانوني حركت كند بدين معني كه هيچ يك از برنامه هاي مرحله اي در دست اقدام به هيچ عنوان مخفي و پنهان از نظارت نهادهاي اطلاعاتي و انتظامي حكومت نباشد بلكه هر تصميم پيش از اقدام روي كاغذ پياده شود و يك نسخه آن مثلا به فرمانداري و اداره اطلاعات ارسال گردد و چون هيچ موضوعي كه مخالف با قانون يا عدالت و يا امنيت ملي باشد در آن برنامه وجود ندارد امید است که  به مانعي برخورد نه کند  و اگر هم بكند از آن حتما عبور خواهد كرد و به راهش ادامه خواهد داد و اين به شرطي است كه يك حكومت دمكراتيك و مردمی بر سركار باشد چون در جامعه اي كه عدالت محترم شمرده مي شود حق با قانون و طرفداران آن خواهد بود و نه با عناصر ضد قانون و حاميان آن و اميد است كه با پيروزي اصلاح طلبان شرايط براي اجراي چنين برنامه هاي مترقيانه ای  فراهم شود.
          اگر براي به اجرا در آوردن يك چنين برنامه جامع ملي همه مردم آن جامعه نه تنها براي بذل  وقت و مال بلكه براي دادن جان هم آمادگي كامل پيدا كنند هيچ دليلي باقي نمي ماند كه مردم چنين جامعه اي به سعادت و عزت فردي و اجتماعي نه رسند و بسوي ترقي و تعالي جهش نه كنند. اگر اين برنامه جامعي كه در اينجا ارائه مي شود توسط مردم بلوچ با فداكاري و مخلصانه اجراء گردد و از روي سكوي نهضت عدالت، پرش بزرگ بسوي هدف يا روشن تر به گویم  بسوي خود گرداني انجام شود با نتايج مثبت و پرباري كه از آن بدست ميآيد همه تنگنا هاي مالي، فشارهاي روحي، نارضايتي ها، حسدها، كينه ها، نفرت ها و بگومگو هاي دشمنانه اي كه در زمان فقر و بي برنامگي زندگي تمام مردم جامعه را در هم پيچيده است به پايان خود خواهد رسيد و همه مردم آزادانه و طبق مبل خود سرگرم انجام كاري مفيد در يك برنامه جامع بسوي آينده اي بهتر و شكوفا خواهند شد. در اينصورت هيچ كسي وقتي نه خواهد داشت كه آن را صرف بگو مگوهاي بي فايده و تنفر انگيز كند چون همه اين عادات منفي رشد كرده در وجود انسان ها، زائيده فقر در يك جامعه بي برنامه است.
          پيشنهاد بنده اينست كه مردم محروم و ستم زده بلوچستان همه بدون كمترين ترديدي عدالت خواه بشوند يعني فقط عدالت به خواهند و نه چيز ديگر.  عدالت چيزي است كه هر انساني به آن نياز دارد و تمام مصايبي كه انسان امروزی  گرفتار آنست به خاطر بي عدالتي و فزون طلبي است. انسان هاي فزون طلب در هر جامعه اي موجود هستند كه هرگز به حق و سهم خود قانع نمي شوند و براي رسيدن به بيش از حق خود دست بهر كار ناروا و غير قانوني هم مي زنند و بدين ترتيب آسايش و امنيت جامعه را مختل مي نمايند.  مردم چامعه به منظور اجراي عدالت و سالم نگه داشتن محيط زيست خود لازم است در مقابل عناصر فزون طلب ايستادگي نمايند و بدون ملاحظه، رفتار غلط شان را به آنان توضيح دهند و سد راه فزون طلبي غير قانوني شان گردند و اين موضوع براي سالم نگه داشتن جامعه خيلي مهم و اقدام به آن امري ضروري است تا جائي كه از وظايف هر يك از افراد جامعه بشمار ميآيد چون تنها عوامل حكومت ظالم نيستند كه پا بر روي عدالت مي گذارند بلكه افرادي غيرحكومتي هم در پايمال كردن عدالت نقش به سزائي دارند. جلوي اينگونه افراد به هر ترتيب ممكن  بايد ايستاد و آنان را قانع به حق شان كرد. در ميدان سياست، عدالت خواهي تنها حربه برنده و پيش رونده اي است كه نمي شود به آن حمله كرد، ايراد گرفت و يا محكوم نمود. چون هر كسي كه مخالف عدالت خواهي شود خودش به عنوان يك ظالم شناخته خواهد شد كه مبارزه با چنين شخص ضد عدالتي خود شكل قانوني پيدا خواهد كرد و جريان ضد عدالت چه به وسيله فرد باشد ويا بوسيله يك سيستم، در برابر عدالت و عدالت خواهان محكوم به شكست خواهد شد. پس عدالت خواهي كار مبارزه را در صحنه سياست آسان تر خواهد كرد و نه تنها در سطح منطقه بلكه در سطح جهان هم انسان هاي با وجدان از يك جريان عدالت خواهانه حمايت خواهند كرد همان طوري كه تمام دنياي بيدار و با وجدان از نهضت عدالت خواهانه دكتر محمد خاتمي و دوم خرداد دارند حمايت جدي و آشكار مي كنند چون در عدالت خواهي هيچ ضرري متوجه انسان هاي ديگر نخواهد شد بلكه بوسيله آن جلو ضررهائي كه توسط جناح هاي فزون طلب و بي عدالت به جامعه وارد مي شود گرفته خواهد شد. پس ا جراي عدالت در جامعه كاري بسيار ضروري و براي هر انسان با وجداني يك فريضه به حساب ميآيد. اي مردم تحت ستم بلوچستان بيائيد خودخواهی و خود پرستی را کنا ر بگذاریم و عدالت خواه شويم و با اين موضع گيري درست سياسي، مشكلات جامعه خود را به حد اقل به رسانيم و بدون اينكه ضرري متوجه ديگران كنيم جلو ضرر را از سوي ديگران نسبت به خود به گيريم. با منافعي كه با اجراي عدالت حاصل مي شود بسنده كنيم و خوشبختي را در همين بدانيم چون اگر بحق خود و يا به عدالت بسنده نه كنیم مجبور خواهيم شد فزون طلبي كنيم و در اين صورت با به چنگ آوردن مقدار بيشتري از ثروت كه طبعا حق ديگران است سعادت ديگران را پايمال كرده ايم و اگر همين روش غارت گرانه ادامه پيدا كند ديگراني در جامعه پيدا مي شوند كه از ما زور بيشتري دارند و حقه بازي بيشتري بلد هستند در اين صورت حق ما به وسيله اينها پايمال ميگردد و در مجموع نتيجه اين مي شود كه مردم يك جامعه همه در حال تجاوز به حقوق يكديگر بوده و در پريشان كردن یکديگر كوششي مسابقه وار خواهند كرد و در چنين جامعه اي امكان انسجام و اتحاد از بين خواهد رفت و نهايتا جماعتي فزون طلب و زورگو بر كل جامعه مسلط می گردند و حقوق مليون ها نفر از توده هاي مردم را به راحتي بالا مي كشند و به اين كار خود آنقدر ادامه مي دهند كه در نتیجه آن  يك ملت، به تمام معنی فلج و خوار و بي مقدار مي گردد. همين حالت كشنده و زجرآوري كه سردمداران جناح خشونت و انحصار طلب با فزون طلبي هاي خود به تمام ملت ايران تحميل كرده اند و به اين آساني ها هم مثل اين كه حاضر به اجراي عدالت نيستند و بي پروا مي روند تا اين كشوررا تبديل بيك آتشفشان كنند و غافل از اين حقيقت هستند كه قانون عقوبت خدا اين آتشفشان را خيلي زود تبديل به گردبادي از آتش خواهد كرد و قبل از هر كسي ديگر خود اين خود خواهان زورگو  و هرآنچه را كه جمع كرده اند درهم پيچيده و هم چون خاشاكي در كام خود فروخواهد بلعيد.
          ملت بلوچ براي دفع ضرر از خود و جلب منافع شرعي و قانوني اش احتياج به قبول عدالت و اجراي عدالت در جامعه بلوچستان دارد تا براي رسيدن به تمام حقوق انساني خود آزادي هاي لازم را با گذشتن از مجراي قانون بدست آورد. وقتي كه ملت بلوچ به آزادي بيان و حق اظهار نظر رسيد از حكومت فقط عدالت به خواهد و نه چيز ديگر. و حكومت اصلاح طلب آينده اگر حقيقتا آن طوری که  می گوید  يك حكومت عادل و دموكراتيك باشد تمام آن مطالباتي را كه تحت عنوان عدالت قرار مي گيرند به مردم بلوچستان اعطاء خواهد نمود و بنده به جناب دكتر خاتمي و همه اصلاح طلبان و عدالت خواهاني كه در مجلس ششم جمع مي شوند پيشنهاد ذيل را عرضه مي دارم كه اگر با نظري باز و خداپسندانه به آن نگريسته شود تمام مصيبت ها و جنجال هاي داخلي ايران براي هميشه به پايان خود خواهد رسيد و اين نيك نامي نصيب اين جماعت طرفدار عدالت و نهضت دوم خرداد خواهد شد و در طول تمام حيات سياسي ايران كاري بي سابقه خواهد بود و اينست پيشنهاد:  
1)  هيچ شكي نيست كه اجراي عدالت در كشور مورد تقاضاي همه مردم ايران است و شكل عملي آن اينست كه مركز قبل از هر چيز ديگر مردم بلوچ، مردم آذري، مردم كرد، مردم تركمن و مردم عرب را در درون مرزهاي ايران به عنوان واحد هاي قومي به رسميت بشناسد چون خداوند كريم در قرآن مجيد و سازمان ملل متحد در مانيفست حقوق بشر خود اين امر را قبلا به رسميت شناخته اند و همين باقي مانده است كه از طرف حكومت مركزي ايران هم به رسميت شناخته شوند.

2) اجراي مفاد بند 1 تنها در صورتي شكل عملي به خود خواهد گرفت كه كشور بزرگ ايران مانند امريكا، كانادا،  آلمان و دهها كشور اروپائي ديگر به صورت فدرال و ايالتي اداره شود و بر اساس همين انديشه لازم است كه نه تنها مناطق اقليت قومي فوق الذكر بلكه معتقد به اين هستم كه همه استان هاي كشور نام ايالت بخود به گيرند مانند : ايالت تهران، ايالت آذربايجان، ايالت اصفهان، ايالت خراسان، ايالت كرمان، ايالت بلوچستان، ايالت هرمزگان، ايالت كردستان، ايالت خوزستان، ايالت تركمن صحرا و ايالت لرستان و غيره... و نام كشور هم از جمهوري اسلامي ايران به کشور ايالات متحده ايران ( United States of Iran )   تبديل گردد.

3) در كشور ايالات متحده ايران، غير از پول، پرچم و ارتش كه كنترل آنها از وظايف فدرال و مركز است ديگر تمام امور هر ايالت بر اساس آداب و رسوم و روايات تاريخي و فرهنگي كه منطبق با فطرت خود مردم آن ايالت است اداره گردد. براي اينكار هر ايالت يك مجلس ايالتي و يك كابينه ايالتي خواهد داشت كه اعضاي آن از مردم بومي همان ايالت انتخاب خواهند شد.
          حكومت هر ايالت خود گردان براي تامين سعادت و خوشبختي مردم در قلمرو خود به همه آن مواردي كه تحت عنوان عدالت قرار مي گيرند شكل قانوني خواهد داد كه در مورد ايالت بلوچستان بشرح ذيل خواهد بود:

الف) ايالت بلوچستان در صورت برخوردارشدن از مواهب عدالت از سوي مركز براي هميشه جزء لاينفكي از سرزمين بزرگ ايران است كه قلمرو آن در درون مرزهاي ايران تمام مناطق بلوچ نشين را شامل مي گردد . صيانت ارضي و يكپارچگي آن توسط خود مردم عدالت خواه بلوچستان تضمين ميگردد.

ب‌)  ملت بلوچ مانند ساير ملل ايران و جهان، داراي حقوقي مشروع است در حفظ اصالت، فرهنگ، زبان، لباس، خصوصيات اجتماعي، اخلاقي ، روايات تاريخي، سرزمين و ثروت هاي خدادادي خود و نيز درحق حاكميت بر كليه مقدرات سياسي اداري خود و  رد ذلت و محكوميت و غلامي و حق مبارزه مستمر با فقر و جهل و بيماري و عقب ماندگي.

ت‌)  مذهب نه تنها در ايالت خودمختار بلوچستان بلكه در تمام كشور بايد آزاد باشد تا پيروان هر مذهبي با آزادي كامل بهر شكلي كه اعتقاد دارند خدا را پرستش نمايند همان طوري كه خداوند در قرآن كريم فرموده است كه " لا اكراه في الدين" يعني در انتخاب دين هيچ جبري نيست. پس در اين مورد تقاضاي عدالت اينست كه همين حكم خداوند در تمام ايالات متحده ايران لازم الاجراء گردد تا مال و جان و وقت مردم ايران زمين در جنگ هاي بيهوده و غير ضروري مذهبي تلف نشود و مردم بلوچستان كه طبعا سني حنفي هستند برا اساس مذهب خود تحت هدايات علماي شان با آزادي كامل خدا را به ترتيبي عبادت كنند كه مذهب شان به آنان تعليم ميدهد و همين طور مذاهب ديگر در بين پيروان خود. تغيير مذهب تنها به وسيله اقناع عقل امكان پذير است ونه با جبر.


ث‌)  زبان يك عطيه الهي است كه براي شناسائي اقوام بهر قومي عنايت شده است تا تشخص قومي خود را برقرار نگه دارد. پس زبان بلوچي زبان رسمي ايالت خود مختار بلوچستان خواهد بود. توحيد و گسترش آن در سرتاسر بلوچستان و آماده كردن آن براي پذيرش نيازهاي روز، سرلوحه برنامه حكومت ايالت بلوچستان مي گردد.  زبان فارسي كما في السابق زبان الزامي و رسمي حكومت فدرال در سرتاسر كشور خواهد بود كه مكاتبات رسمي با مركز با همين زبان اجراء خواهد شد و زبان عربي هم براي پيروي از فرمان صريح الهي و فهم قرآن و سنت نبوي در ايالت بلوچستان الزامي خواهد بود.

ج‌)      در ايالت خودمختار بلوچستان صلاحيت هاي سه گانه: مقننه ، اجرائي و قضائي در دست توده مردم است و مجلس شوراي انتخابي به نيابت از طرف مردم حل وفصل اين سلطه را به عهده مي گيرد. توزيع مسئوليت هاي قضائي و اجرائي (روساي دادگاه ها، فرمانداران و بخشداران و مسئولين نيروي انتظامي و اطلاعاتی) از صلاحيت هاي اين مجلس است.


ح‌)   در ايالت خود مختاربلوچستان كلياتي كه مسئولان ايالت در زمينه حفظ و تكميل و بهبود جامعه مراعات ميكنند شامل : دين، عقل، ناموس و جان و مال مردم است و آنچه كه به سود افراد جامعه است و براي آنان بايد تامين گردد شامل: مسكن، پوشاك، آموزش ، بهداشت و ازدواج مي باشد. اما روابط اجتماعي ميان آحاد مردم بايد بر اساس امر به معروف و نهي از منكر و نيكي در رفتار و هم كاري و هم ياري در امور خير و حفظ ارزش هاي والاي انساني و عادات نيك و مبارزه با عادات جاهلي و غلط و درمان مشكلات اخلاقي استوار باشد.

خ‌)   خانواده:  خانواده  سالم سنگ بنيادين جامعه صالح را تشكيل ميدهد لذا در ايالت خودمختار بلوچستان بايد از خانواده و تحكيم روابط  ميان افراد آن حمايت شود و ازدواج و نيازمندي هاي آن تا ميزان پنجاه درصد به عهده حكومت خواهد بود.


د‌)   در ايالت خودمختار بلوچستان زن ومرد در كليه حقوق و واجبات قانوني و در كوشش براي سازندگي جامعه و هدايت آن مساوي هستند و تمايز بين آن دو كه بر مبناي شرعي استوار است ناشي از ويژگي هاي آفرينش و وظايف اجتماعي آنان است.

ذ‌)   مرحله كودكي از نظرآمادگي و سازندگي يك مرحله بسيار مهم بشمار رفته و مستلزم پرستاري توام با محبت، آموزش و پرورش صحيح و جلوگيري از عوامل سرگرداني و انحراف مي باشد. اين امر تاكيدا مورد توجه حكومت خودمختار ايالت بلوچستان خواهد بود.


ر‌)   آزادي يك حق همكاني بشمار ميرود و كليه افراد در زمينه تعبير و انديشه و ابراز عقايد و تاليف و انتشار و تشكيل دادن گروه هاي صنفي، كارگري و احزاب سياسي و انجمن زنان به شرط عدم تعارض با احكام دين مبين اسلام در بلوچستان خودمختار از آزادي كامل برخوردار خواهند بود.

ز‌)   دادرسي نيز حقي است همگاني و در رابطه با آن براي هيچ منصب و مقامي مصونيت وجود نداشته و در اجراي عدالت هيج گونه تمايزي ميان هم ميهنان به خاطر دين، رنگ پوست، طايفه، نژاد، مذهب و يا زبان وجود نخواهد داشت و همه از دادرسي يكسان و عادلانه برخوردار خواهند بود.


س‌) دانش حقي است همگاني و آگاهي بر علوم دين و علوم دنيا، طبق حديث نبوي بر كليه مسلمانان زن و مرد فرض عين ميباشد : "طلب العلم فريضة علي كل مسلم و مسلمة " لذا در بلوچستان خودمختار بي سوادي به طور كامل ريشه كن شده و مخصوصا به تعليم زنان سخت محروم و عقب مانده بلوچ توجه مضاعف مبذول گردد و به تمام مراحل تعليم و تربيت توجه كافي شود و نيز به تحقيقات علمي و هدايت استعدادها و بكار گيري قابليت ها و ايجاد دستگاه هاي مورد نياز در جميع زمينه هاي پژوهشي و تحقيقاتي.
ش‌) فعاليت در كليه زميئه هاي اقتصادي و انتفاعي و سرمايه گذاري از حقوق عمومي بشمار ميرود و در ايالت خودمختار بلوچستان تحت قوانين موضوعه ايالت بدون كمترين تبعيضي حق فعاليت خواهند داشت.

قبل از رسيدن به برنامه هاي داخلي ايالت خودمختار بلوچستان لازم است مردم بلوچ بر روي يك سكوي سياسي جمع شوند و اين خواسته كلي خود را به طور دسته جمعي و قاطع و بوسيله نمايندگان خود در مجلس پيش روي حكومت مركزي بگذارند  و براي به تصويب رساندن آن از هيچ فداكاري و كوشش قانوني فروگذار نكنند و نمايندگان خود را موظف به پيگيري مستمر آن نمايند. اين برنامه زماني موفق خواهد شد كه مردم شروع به آماده كردن يكديگر در درك اين برنامه سعادت آفرين كنند و در پيشبرد آن از هر گونه تفرقه و تشتت و خودخواهي و اختلاف راي پرهيز كرده و تبديل به انسان هائي عدالت خواه شوند و همه نه براي منافع شخصي بلكه براي اجراي عدالت و سعادت جامعه فعاليت و فداكاري نمايند.  براي پیشبرد این هدف  لازم است افراد آگاه و دلسوز و واجد شرايط در مركز شهرستان ها واحد هاي متعدد فعاليت سياسي خود را بطور آشكار و قانوني  تشكيل دهند. هر شهر را بر اساس بزرگي و گسترش آن منطقه بندي و واحد هاي نهضت عدالت را در هر منطقه تشكيل دهند و يك شماره روي آن بگذارند و مسئولان حكومت را هم در جريان بگذارند و در چهار چوب حقوق اساسي و مشروع و قانوني خود به فعاليت به پردازند. بدون ترديد موانعي از سوي عناصر ضد قانون و ضد حقوق بشر بر سر راه آنان ايجاد خواهد شد  ولي روزي مي رسد كه عناصر ضد قانون هم به پايان اقتدار خود خواهند رسيد و مقاومت بدون وقفه اين جماعت عدالت خواه و حامي حقوق بشر سرانجام به اهداف والا و بشر دوستانه خود خواهد رسيد و محيطي بهتر از اين كه هست براي زندگي كردن فراهم خواهد گرديد.  در اینجا موفقیت و سر بلندی ملت بلوچ و همه عدالت خواهان مملکت  را از خداوند متعال خواستارم. به پایان آمد این دفتر ولی مظلومیت ملت بلوچ هم چنان باقیست!   

پايان كتاب
     تخريب گورناگ

تاليف:

محمد آرميان ( معروف به عبدالواحد)

قسمت دوازدهم از کتاب " بخریب گورناگ " تالیف: محمد آرمیان

قسمت دوازدهم از کتاب:
تخریب گورناگ

ملا كمال

          گورناگ محل تولد حاجي ملا كمال خان است. روستاي كوچكي است در قلب كوههاي آهنوران واقع در بخش سرباز تابع شهرستان ايرانشهر(پهره). روستائي كه تا چندي پيش هيچ اهميتي نداشت و كمتر کسی با اسم آن آشنا بود. ولي اين روستاي گم نام به ناگاه در تاريخ دوازدهم آبانماه 1378 خورشيدي مطابق با سوم نوامبر سال 1999 ميلادي تبديل بيك روستاي قهرمان شد و در روز بعد اسمش از اكثر راديوهاي داخلي و بين المللي به گوش جهانيان رسيد. در همين تاريخ بود كه مردم آشنا به حق و حقوق انساني خود در گورناگ براي اولين بار در تاريخ مبارزات حق طلبانه مردم بلوچستان به سركردگي ملا كمال اقدامي چشمگير از خود نشان دادند و فصلي جديد در تاريخ حق طلبي قوم بلوچ گشودند. حدود چهل و پنج نفر از ورزيده ترين كماندوهاي چكمه پوش و ضد عدالت رژيم را كه به بهانه مبارزه با مواد مخدر به اين روستا يورش برده بودند همه با يك اقدام تدافعي قهرمانانه از سوی اين مردم مصمم به حفظ عزت و کرامت انساني خود از پاي درآمده و به انجام بد فرجام خود رسيدند. ولي بعد چه شد؟ روز بعد تخريب روستای گورناگ بوسيله سردمداران خشونت به تلافي از يك شكست مفتضحانه كه خود مسبب آن بودند به وقوع پيوست. نيروي انتظامي به دستور اطلاعات استان به يورشي ابلهانه و مغرورانه به مردمي ساكت و آرام و بي آزار و پايبند به تمام اصول اخلاقي و انساني  دست زد که  جرم شان تنها بر قرار كردن صلح و امنيت در منطقه خود بود و عدم همكاري با دستگاه اطلاعات براي مخبري و جاسوسي. كاري ناروا و غير انساني كه اداره ضد امنیت  در همه جاي بلوچستان دست به ترويج آن زده  است و خيلي از مردم ناآگاه را به وسيله تهديد يا تطميع به اينكار نجس و کثیف جاسوسي بر عليه يكديگر مشغول كرده است كه مردم شریف  و آگاه گورناگ در دام اين فريب نيفتاده و شرف قومي خود را بخاطر عزت كاذب فردي زير پا نگذاشته اند و همين باعث عصبانيت اداره اطلاعات و طرح يك توطئه بر عليه اين مردم و در نتيجه تخريب گورناگ گرديده است. درست است كه خانه و زندگي اين مردم پاي بند به اصول اخلاقي و انساني توسط مامورين جناح خودكامه و تبهكار حكومت با بيرحمي و بي دردي كامل با خاك يكسان شد ولي مقام و شرف انساني اين مردم مقاوم و اصول گرا يك شبه به عروج خود رسيد. آنها در اين امتحان بزرگ، آزمايش مردانگي خود را دادند و براي هميشه تبديل به مردمي قهرمان و خوشنام شدند، مردمي كه براي حفظ غيرت و مقام انساني خود به دستگاه ظلم با كمال شجاعت و مردانگي جواب سربالا داده و نه تنها كه در مقابل اوامر بي جا و توقعات غير قانوني و ظالمانه اش سر خم نكرده و بله قربان نه گفتند بلكه با جرات تمام به آنها گفتند كه ما شرف داريم و نمي توانيم جاسوسي مردم محروم و مظلوم خودمان را براي شما بكنيم.  جاسوسي و دلالي كردن كار ما نيست برويد و ديگراني را پيدا كنيد كه ارزش شرف را نمي دانند و شكم را بر شرف ترجيح ميدهند. اين مقاومت مردانه مردم گورناگ در مقابل دستگاه ظلم و زير بار نرفتن براي انجام چنين كاري خلاف و نا مردمي آنان را در سطحي قهرمانانه و ممتاز قرار داد. اينها در " نه "  گفتن به رژيم پيشتاز شده و رسمي نو نهادند، رسمي با شكوه و عزت آفرين، رسم شيرمردان تاريخ ساز. اما بايد ديد كه همه اين افتخار آفريني هاي گورناگ خود بخود شكل گرفته است يا اينكه براي رسيدن به اين درجه از آگاهي و قبول فداكاري كوشش هم بكار رفته است؟ و اين طبعا معلوم است كه هيچ چيز مهم و با ارزشي بدون كوشش و بذل جهد بدست نمي آيد و هيچ آهني بدون تحمل گرماي آتش و كوفته شدن تبديل به خنجري برنده نمي گردد و مردم گورناگ هم بدون ياد گرفتن درس شجاعت و مردانگي از مردی پای بند انسانیت همچون ملا كمال خان خود بخود به اين درجه از آگاهي و فداكاري و شجاعت نرسيده اند. بقول شاعر كه ميگويد:

هيچكس از پيش خود چيزي نشد
هيچ  آهن   خنجر  تيزي  نشد
هيچ  حلوائي   نشد   استاد كار
تا كه شاگرد شكر ريزي  نشد

          در گورناگ كوششي مكرر و مستمر در جريان بوده است تا مردم آنجا را پاي بند بعضي از اصول والاي انساني كرده است و حقيقت اينست كه كوششي به اين سبك در جاهاي ديگر بلوچستان يا اصلا نشده و يا كمتر شده است. سرپرست گورناگ شخصي است بنام حاجي ملا كمال خان كه مختصرا به " ملا كمال " معروف است. و اين در آن منطقه ميشود گفت كه انساني استثنائي است. انساني است كاملا ساده و بي ريا و بدون ظاهر سازي هاي متداول و پرداختن به سرو شكل ظاهري خود.  انساني صادق است، دروغ نمي گويد، وعده خلافي نمي كند  و بدون ادعا و منم منم بطور بي وقفه فكر و كار ميكند. در عين سادگي ظاهري حواسش به آنچه كه در اطرافش ميگذرد كاملا جمع است و برخوردار از جبلتي كاملا انساني مي باشد و با اينكه درس زيادي نخوانده است ولي انساني كاملا آگاه است و مهمتر از همه اينكه آدمي دلسوز و دردمند و مسئول و موظف نسبت به مسايل انساني خويش است. اين شخص خودخواهي را در درون خود كشته و جامعه خواهي را پيشه خويش ساخته بهمين جهت تبديل به انساني ممتاز شده است. ملا كمال كه امروز در محيط كوچك خود در نقشي سرپرستانه عمل ميكند در سال 1334 خورشيدي در روستاي گورناگ، روستائي كاملا گم نام و در يك خانواده شريف و محترم به دنيا آمده است و هيچ كسي گمان نمي كرده است كه اين كودك دهاتي در سن 45 سالگي به اسم و رسمي بزرگ برسد و همه مردم بلوچستان او را بشناسند.  ملا كمال در منطقه كوهستاني خود در متحد كردن مردم كرداري بزرگ از خود نشان داده است.  ايشان بزرگترين نقطه ضعف جامعه بلوچ را كه باعث تباهي و بربادي اين قوم شده است قبل از هركسي ديگر كشف كرده و براي از بين بردن اين عيب بزرگ و برباد كننده تنها به فكر كردن اكتفاء نكرده بلكه شب و روز كار هم كرده است تا اين عيب بزرگ را از ميان قومش بردارد.  ايشان با درايت خاص خود اين موضوع را مدت هاست كشف كرده است كه چون مردم بلوچ فقير و گرفتار مشكلات مادي هستند هميشه بر سر مسايل كوچك با هم جنگ و دعوا مي كنند و پس از آن سر و كارشان به پاسگاه و دادگاه و اطلاعات مي افتد تا دعواي خود را فيصله نمايند. اما او ديده است كه مشكل مردم نه تنها كه در اين ادارات بطور عادلانه حل و فصل نمي شود بلكه غالبا پيچيده تر هم مي گردد و متوجه اين حقيقت ناگوار هم بوده است كه اينها اكثرا مجبور مي شوند گاوشان را به فروشند و صرف رفت و آمد و رشوه کنند  تا موفق شوند مرغ شان را از طريق دادگاه پس به گيرند. ملا كمال متوجه اين بدبختي بزرگ مردم بلوچستان بوده است چون او مي گويد كه با همين سيستم قضائي نا عادلانه در بلوچستان كه سياست هاي استراتژيك دولت براي در زنجير نگه داشتن مردم بلوچ است امروز هشتاد در صد مردم طبق پرونده هائي كه در دادگاه ها موجود است عملا زنداني و آدم های محکوم به زندان هستند و آزادي شان با ضمانت صورت گرفته است و بدين ترتيب دولت هشتاد درصد مردم بلوچستان را ضامن يكديگر كرده است تا هيچ كسي بخاطرلحاظ داری از حرمت ضامن خود نه تواند قدمي خلاف برنامه هاي ظالمانه دولت بردارد. ملا كمال به خاطر اينكه مردم بلوچ گرفتار اين زنجيرهاي نامرئي و ظالمانه اين حكومت ضد مردمي نشوند دست به كاري بزرگ و فدا كارانه زده و در صورت به روز اختلاف و جنگ و دعوا بين مردم، خود بدون گرفتن حقوق يا مزدي از طرفين، به مصالحه و رفع اختلاف آنان پرداخته و با يك چنين اقدامي انساني و خدا پسندانه مردم منطقه خود را تا حد زیادی مصون از مصايب غير ضروري و محفوظ از تيغ جلادان حكومت غارتگر ضد مردم نگه داشته است. ملا كمال در انجام اين كار مهم آنقدر حساس و جدي و پاي بند بوده است كه گوئي كار اصلي و وظيفه اش همين بوده و هيچ كار ديگري نداشته است. اگر در اين كار ايشان بدرستي دقت كنيم مي بينيم كه اين بزرگترين كار مفيدي است كه يك نفر آگاه مي تواند در حق مردم محروم و محكوم خود انجام دهد.  او با اين كار خود عملا باعث نجات صدها بلكه هزاران نفر از مردم منطقه خود از افتادن در دام پاسگاه و دادگاه بوده است و به همين خاطر هم به عزتي بزرگ رسيده و همه مردم منطقه به او با ديده احترام مي نگرند و به حرفش گوش ميدهند. مردم تمام مناطق آهوران، سرباز و ايرانشهر نه با ريا بلكه از صميم قلب او را به حيث يك مصلح جامعه و سرپرست حقيقي مردم خود مي بينند و فوق العاده احترام ميگذارند. اداره اطلاعات كه هرگز حاضر نيست فردي را در يك جامعه محكوم شده تا به اين اندازه محبوب و مورد احترام مردم و صاحب عزت ببيند دست به يك توطئه سخت ناجوانمردانه و شرم آور ميزند و براي دستگيري اين رهبر صلح انديش جامعه بلوچ بعنوان اينكه يك قاچاقچي مواد مخدر است با يك نيروي بزرگ نظامي به محل سكونتش روستاي گورناگ حمله ميكند ولي همه اين متجاوزين بطور ناباورانه اي در اين تجاوز آشكار و حمله توطئه گرانه خود هلاك مي شوند و پس از اين رسوائي بزرگ، اطلاعات رژيم ميآيد تمام روستاي گورناگ را با بولدوزر تخريب مينمايد و با اين كار ابلهانه رسوائي را براي خود و نيكنامي و شهرت جهاني را نصيب ملا كمال  و مردم قهرمان گورناگ ميكند چون اين بهانه و توطئه شان كه به يك مركز مواد مخدر حمله كرده اند بلافاصله افشاء ميشود و اصل حقيقت آشكار مي گردد.  پس از تخريب گورناگ و دربدر كردن ملاكمال و مردمش از آنجا صدها نفر از مردم اطراف اين منطقه كوهستاني خود را به ملا كمال خان مي رسانند و آمادگي شان را براي تلافي تخريب روستاي گورناگ و راه انداختن يك جنگ مسلحانه چريكي اعلام مي كنند ولي او از آنان تشكر كرده و جواب شان ميدهد كه او آدم صلح و آشتي است و نه آدم جنگ.  اگر حكومت خود باز هم او را تعقيب كرده و جنگ ديگري به او تحميل كند كه بطور قاطع و جدي از خود و مردمش دفاع خواهد كرد ولي خود او تا آنجائي كه امكان دارد دست به جنگ نمي زند و معتقد به اينست كه در جنگ حتما تعدادي از انسانهاي بيگناه كشته مي شوند و او چنين چيزي نمي خواهد چون براي انسان و خونش احترام قايل است. به همين دليل مردم بلوچستان امروز ملا كمال را انساني آگاه و روشنفكر و مبارز و حامي حقوق بشر و به خصوص حامي حقوق مظلوم ترين بشر روي زمين يعني انسان بلوچ ميداند كه امروز در درون مرزهاي ايران توسط فارس ها و زابلي هاي مسلط بر سرنوشتش با او مثل حيوان رفتار ميشود و حتي از حيوان هم بدتر و ملا كمال به فكر نجات مردمش از اين وضعيت غيرانساني است.

          پس از تخريب گورناگ در يك ديدار با ملا كمال خان روي مسايل منطقه و وضعيت پيش آمده با هم حرف زديم.  از ملا كمال پرسيدم كه دولت خانه و زندگي همه را در گورناگ خراب و تمام مناطق اطراف  كوهستاني را بمباران و مين گذاري كرد و فعلا  شما همه دربدر هستيد حالا مي خواهيد چه کار كنيد؟ گفت هيچي نشسته ايم و نظر بسوي خداوند بزرگ و كارساز داريم هرچه او به خواهد همان مي شود.  گفتم همين طور ساكت مي نشينيد و نگاه تان را بطرف آسمان مي دوزيد و منتظر لشكر خدا و فرشتگان آسمان مي مانيد تا بيايند و مسئله شما را حل كنند؟ خنديد و گفت نه ما ضمن اينكه نظر به كمك خداوند داريم ولي بيكار هم نخواهيم نشست و مسئله را از راه هاي قانوني و مسالمت آميز پيگيري خواهيم كرد. بعضي از علماء برايم پيغام فرستاده اند كه به مردم بگويم كه دست به نا امن كرده منطقه و جاده ها نزنند و با سر كار آمدن نماينده هاي اصلاح طلب و طرفدار عدالت اجتماعي در مجلس ششم اين مسئله بطور قانوني حل خواهد شد و همه خسارات وارده به مردم دربدر شده گورناگ داده خواهد شد.  البته من مي دانم كه اين يك وعده توخالي است و تا به عمل برسد وقت مي برد و حدود دويست خانوار از مردم ما نه سر پناهي براي اطراق دارند و نه غذائي براي خوردن. اينها انسان هستند احتياج به غذا دارند مار نيستند كه خاك به خورند.  اين مسئله اي است كه احتياج به حل فوري دارد و تا درست شدن خانه ها در جاي اصلي شان، استانداري بايد براي اين مردم دربدر شده فكر چادر و غذا به كند وگرنه من مجبور مي شوم به سازمان ملل متحد مراجعه به كنم و براي اين مردم سرپناه و غذائي بدست آورم، در غير اين صورت منطقه با حوادث پيش بيني نشده اي روبرو خواهد شد چون شكم گرسنه صدها بچه احتياج به غذا خواهد داشت و تنها با لالائي و وعداه هاي من و يا علماي ما سير نمي شود و اداره اطلاعات هنوز هم دارد مردم منطقه را تعقيب و تهديد و زنداني و شكنجه ميكند كه يا از فاميل هاي من هستند و يا كه با من هم دردي و هم كاري دارند. تا اداره اطلاعات اين روش بگير و به بند و تعقيب و تهديد و حركت هاي غير انساني اش را ترك نكند و با همين روش جان مردم را بلب به رساند هيچ شكي نيست كه نا رضايتي مردم به سرعت بالا و بالاتر خواهد رفت و كل منطقه را متشنج خواهد كرد و اين ديگر تقصيرش به گردن من نه خواهد بود و از من هم نه خواهند كه كنترلش كنم چون از توان من خارج خواهد شد. اينها تا حالا كارشان را با ديكتاتوري و زورگوئي و قلدري پيش برده اند و فكر مي كنند كه با همين روش سركوب گرانه تا قيامت مي توانند مملكت را اداره كنند. اين فكر غلطي است اگر واقعا مي خواهند بر مردم حكومت كنند مي بايد رفتار و سياست هاي ديكتاتوري خود را عوض كنند و با احترام و محبت با مردم رفتار كنند و به مردم بيكار بلوچ كار بدهند، حق اظهار نظر و آزادي بيان بدهند، آزادي مذهب بدهند، غذا و پوشاك و مسكن بدهند نه اينكه مسكن هائي را كه مردم در طول پنجاه سال با زحمت هاي شبانه روزي خود درست كرده اند بيايند خراب كنند كه زور دارند اين نمي شود. اينها اگر مملكت را در امن و امان مي خواهند بايد عدالت را رعايت كنند و تمام حقوقي را كه سازمان ملل متحد براي مردم و ملتها تعيين كرده است به ما مردم بلوچ بدهند و بگذارند كه ما هم مثل انسان هاي ديگر با عزت و احترام زندگي كنيم. آن وقت همه جرو بحث ها و نفرت ها خود بخود تمام مي شود و اگر بگويند كه نه ما به شما هيچ حقي نمي دهيم و شما بدون كمترين حقي همين خفت و خواري و بدبختي را قبول كنيد و ساكت و خاموش و بي سر و صدا باشيد، اين نمي شود. از چنين زندگي محكوم و حقيرانه اي همان مرگ با عزت بهتر است.  من كاري به ديگران ندارم ولي خودم اين طور مي خواهم، مي خواهم با عزت زندگي كنم و با عزت به ميرم. اينها حرف هاي ملا كمال خان است، حرف هائي منطقي، پر معني و هدفدار. حرف هائي كه مي تواند روشني بخش راه مردم بلوچ بسوي خوشبختي و نجات باشد و اينكه مردم تا چه اندازه مي توانند خود را با اين حرف هاي سرنوشت ساز تطبيق دهند چيزي است كه آينده آن را نشان خواهد داد. خصلت مهم و قابل توجه ديگري كه در اين شخص هست اينست كه او اهل منطق است و اگر متوجه اشتباه خود بشود آن را قبول ميكند و براي به كرسي نشاندن حرف خود اصلا اصرار و پا فشاري نمي كند و اين خصلتي بسيار با ارزش است كه او را از رفتن به راههاي غلط و نا درست باز مي دارد و در عين حال آدمي شجاع و نه ترس است و در جائي كه لازم باشد اين خصلتش را بدون ترديد بكار مي گيرد  مزاجش با زورگوئي و قلدري اصلا سازگار نيست. اين شخص با بكار گرفتن همين خصلت هاي بزرگ انساني اش توانسته است بر مردم محيط خود تاثير مثبت و رهبرانه ای داشته باشد و علاوه بر همه اين ها انساني فراخ دل و سخاوت مند است و خانه اش يك روز هم بدون مهمان نيست و مهمانانش هم همه آنهائي هستند كه به او قلبا مهرومحبت ورزيده و ارادت خالصانه اي دارند و براي ابراز ارادت حقيقي پيش او مي روند و نه به عنوان مگسان گرد شيريني. او اين نصيحت مشفقانه و برادرانه را غالبا بهر كسي مي كند كه از جنگ و دعوا و اختلافات جزئي به پرهيزند و اگر دعوائي هم پيش آمد حتما آنرا با كدخدامنشي حل كنند و خود را اسير دست دزدان اداره نشين و قانون بدست نه كنند.

          گمان فراوان مي رود كه همه علماي آگاه و دلسوز و روشن فكران صاحب هدف جامعه بلوچ، براي بدست آوردن يك سكوي سياسي متحد با اعتماد كامل به ملا كمال نمايندگي خواهند داد تا با همت و فراغتي كه براي اينكار دارد مسايل سياسي ملي و مذهبي منطقه آنان را تا رسيدن به هدف پي گيري نمايند.

*********

قسمت یازدهم از کتاب " تخریب گورناگ " - تالیف: محمد آرمیان


قسمت یازدهم از کتاب:
تخریب گورناگ




از ماست كه بر ماست

          اين يك حقيقت واضح است كه تدابير خصمانه دشمن به تنهائي ملت بلوچ را تا بدين حد فلح و بد بخت و بی عزت و عقب مانده  نكرده است بلكه هشتاد درصد بدبختي و محكوميتي كه مردم بلوچ امروز دچار آن هستند نتيجه روش غلط و موضع گيري هاي نادرستي است كه تعداد زيادي از اين مردم در طبقات مختلف اين جامعه در پيش گرفته اند.  خودخئاهي يك بيماري عام و اپيدميك در مردم بلوچ است. تقریبا همه از بالا تا پائين از چوپان و عمله و فعله گرفته تا عالم دين وسردار و روشنفكر و تاجر اکثرا  گرفتار اين بيماري مهلك و خطرناك رواني هستند.  همين بيماري است كه افراد اين جامعه را منفرد و متفرق از هم و متشتت نگه داشته است.  همين بيماري خودپرستانه و برباد كننده است كه از گرايش آدم بلوچ به حقيقت جلوگيري ميكند بهمين خاطر است كه بلوچ كمتر و يا  خيلي دير جذب حقيقت و مواضع حق پرستانه ميشود. اگر حقيقت را متوجه بشود از پذيرفتن آن به علت لجبازي  خوداري ميكند و از همين جاست كه به خود و جامعه اش ضربه اي سخت و منهدم كنند زده است.

          ملت بلوچ بخاطر ندانم كاري هائي كه داشته است امروز از همه طرف در محاصره توطئه هاي گوناگون است ولي براي نجات از اين توطئه ها هنوز آماده عمل و فداكاري نیست و همه اش بفكر ارضاي خواهشات حقير فردي و رسيدگي به امور يك متر ونيم قد خودش مي باشد كه خوش به پوشد، خوش به نوشد، خوش بخورد، خوش بخوابد و در عالم خواب خوش بگذراند و كاري به مسايل جامعه و اجتماعي خود ندارد. " من " همه چيزم خوب و لوكس باشد ديگران همه به جهنم. "من" عزت و احترام داشته باشم بقيه به درك!  فقط مرا نه گيرند و سين جين نكنند ديگران به من چه!  امروز تقريبا هر فردي در جامعه بلوچ با چنين طرز فكري زندگي ميكند.  امروز نزديك به شش مليون بلوچ در درون مرزهاي ايران ( با در نظرگرفتن استان های  هرمزگان و کرمان و گرگان ) زندگي ميكنند ولي با طرزفكر خودخواهانه و تباه كننده اي كه دارند شش مليون يك نفر اند و نه يك جعيت شش مليوني!  در يك روستا كه دويست خانوار در آن زندگي مي كنند و جمعيتي نزديك به هزار نفر دارد در آنجا اگر كسي از بي عدالتي ها اعتراض كند و حرف حقي بر زبان بياورد و از حقوق عمومي جامعه حرف بزند مخبرين محلي اين موضوع را به اداره اطلاعات و يا نيروي انتظامي محل گزارش ميكنند و پس از آن بلا فاصله دو نفر كارمند اطلاعات و يا نيروي انتظامي ميآيند و اين شخص را كه فقط حرف از عدالت زده است و جرم ديگري مرتكب نشده است از وسط اين هزار نفر مي گيرند و مي برند و هر بلائي كه به خواهند سرش درمي آورند و بقيه اهل روستا مثل گوسفندان بي زبان اين صحنه را فقط تماشا مي كنند و صداي يك نفر هم درنمي آيد كه چرا اين آدم را گرفتيد و برديد و به زندان انداختيد و شكنجه و تهديدش كرديد و به پرسند که جرمش چي بوده است؟  تمام مردم روستاهاي اطراف هم به فاصله يكروز از دستگيري بي دليل اين شخص با خبر مي شوند ولي هيچكسي به دنبال اين موضوع نمي رود و آن را مربوط بخود نمي داند و اين را هم نمي داند كه امروز او را گرفته اند و ما هيچ اقدام و دفاعي نه كرده ايم فردا نوبت خود ما مي شود آنوقت هيچكسي براي دفاع از ما هم نخواهد آمد.  اين يك وضعيت تباه كنند و مرگبار براي يك ملت است.  هيچ كسي اين را مربوط به خود نمي داند كه به پرسد اين آدم جرمش چه بوده است كه به اين همه مشكل و مصيبت دچارش كرده اند. يعني گوسفند مآبي مطلق!  تا حالا به گوسفند چه حقي رسيده است كه به آدم گوسفند مآب برسد!؟  اين جامعه ما، اين ملت ما پر از عيب و اشكال و ضعف و خيانت است.  اگر بدبخت است بيش ترين مسبب اين بدبختي ها خودش مي باشد چون عيب هاي خودش را نمي بيند و اگر به بيند برطرف نمي كند.  آن آدم به اصطلاح معتمدی كه كلت اداره اطلاعات را با كمال افتخار به كمرش مي بندد و ماهي چند بار به منظور اثبات سرسپردگي خود به این اداره رفته و حاضري ميدهد و تمام اخبار مربوط به محيط زيست و دور و برش  را به اطلاع آن داره ميرساند نه تنها كه احساس هيچ خيانتي در خود نمي كند بلكه خودش را آدمی خيلي پاك و فهميده و مهم و قوم دوست هم تصور ميكند و گمان دا رد كه با وصل بودن به اداره اطلاعات گاهي ميتواند مشكل آنهائي را كه در دام اطلاعات و يا نيروهاي سركوبگر ديگر مي افتند با سفارش خود حل كند ولي اين تصور او تصوري كاملا علط و نا آگاهانه است چون او در رابطه با اداره اطلاعات خيلي از قضاياي حياتي و بنيادين اجتماعي محيط زيستش  را بدون اين كه خود بداند كه چكار دارد ميكند از بيخ خراب ميكند به اين دل خوشي كه روزي شايد سفارشي در مسايل جزئي از او قبول شود و آنگاه به مردم به گويد درست است كه من با اداره اطلاعات همكاري دارم ولي اين همكاري من براي درست كردن كار ديگران است و مثال مي زند كه به بينيد فلاني و فلاني و آن چند نفر ديگر را من با دخالت و سفارش خود از مصيبت خلاص كرده ام وگرنه به زندان مي رفتند و با چنين توجيه غلطي خود را آدمي مهم و زرنگ و قوم دوست هم مي داند حال آنكه شكل صحيح اين توجيه دقيقا برعكس آنست كه اين باصطلاح آقاي قوم دوست از خود ميكند چون با اطلاع رساني همين گونه افراد خود خواه و نا آگاه است كه اداره اطلاعات دست به خراب كاري هاي زيادي مي زند و دسترسي به اطلاعاتي پيدا ميكند كه بدون همكاري آین نادان های زرنگ قوم ما قادر نخواهد بود و اين فهميده هاي نفهم اين كار را برايش مفت انجام ميدهند به اين اميد كه روزي سفارش كسي را بكنند كه با يك بشكه گازوئيل يا بنزين سر مرز دستگير شده و به دادگاه رفته يا در دست نیروی انتظامی و یا سپاه  اسيرو تحت تهديد است. اينست كه هيچ كس خيانت خود را نمي بيند و اگر هم به بيند در ذهن خود آنرا بصورت خدمت مي بيند. آري راست گفته اند که هيچ كسي از بوي چندش آور خودش بدش نمي آيد هر چند كه باعث آزار دیگران باشد.
           
          یکی نمونه از خودخواهی ها آن بابائي است كه گمان كردم كه پس از تبليغات ساليان متوالي من به آگاهي رسيده است و حالا چند نفري بر نهضت حق طلبان بلوچ اضافه شده  اند و برنامه هاي مبارزه به شيوه بهتري پيش خواهد رفت ولي پس از مدتي كوتاه چنين ثابت شد كه گمان بنده نسبت به این دو برادر هم خانواده خودم خیلی غلط بوده است چون اینها به آگاهي نرسيده بودند  كه هيچ بلكه تازه از خودخواهي كوچك به خودخواهي بزرگ رسيده بود ند چون نتوانست خود را با جمع پيش كسوتان مبارزه تطبيق دهند.  او چنين پس از مدتی بعد از اینکه جنگ اعصاب بزرگی برای ما درست کردند به این فکر افتادند كه چرا در جمع كار كنند و با امکانات کم مجاهدی زندگی کنند  و بطور مستقل برای خود کار نکنند كه هم نان مال خودشان باشد و هم نام.   اینهائی که برای مبارزه نیامده بودند و برای نام و نان آمده بودند چه زود خود را فهميده تر از پيش كسوتان در مبارزه یافتند و در ذهن شان این طور محاسبه كردند كه تا پيش كسوتان متوجه موضوع بشوند آنها كل اوضاع را در اختيار خود خواهند گرفت و آنوقت به پيش كسوتان خواهند گفت كه كار اينست كه ما كرده ایم و موفقيت اينست كه ما بدست آورده ایم نه شما. شما پیش کسوتان بدبخت هنوز آه در بساط تان نیست که با ناله سودا کنید بیائید به بینید زندگی ما را،  هکتار ها زمین و خانه های متعدد ما را، ماشین های ما را و نوکر و چاکر های ما را که چطور دست به سینه ایستاده و به ما واجه واجه می گویند! آری از این قبیل مجاهدین قلابی چند نمونه هم داشته ایم که بر زبان نان جهاد را داشته اند و در دل رسیدن به نام و نان را.

یکی از همین دو برادر که با انجام کارهای خلاف به پول رسیده بود با طعنه به من گفت که كدام اهل مبارزه و اهل موفقيت هستيد شما ها که سي سال است زور مي زنيد ولی هنوز نان براي خوردن نداريد و من زرنگ تازه از راه رسيده را به بيیند كه چه زود مليونر شدم. چه زود نامدار شدم و چه زود صاحب دنگ و فنگ و آفتابه لگن گشتم.  بيائيد دم و دستگاه مرا تماشا كنید. اين بابای تشنه نام و نان که خود را بنام یک مبارز و مجاهد جا زده بود و نوار پخش میکرد پس از سوار شدن بر يك چنين طرز فكر جاه طلبانه بي اساسي با اين كه هنوز با الفباء اين راه به درستي آشنا نشده بود بالاخره بطور پنهاني و با شيوه اي بسيار بي چشم رويانه از جمع پيش كسوتان اين راه رهائي بحش كناره گرفت و يك سپاه شش نفره براي رسول الله و خودش درست كرد كه هرچه زودتر به نان و نام برسد ولي چنين نشد و نميشود و هرگز نه خواهد شد چون در هر كاري وقتي كه خودخواهي جاي اصول را بگيرد نتيجه قطعی ناكامي خواهد بود هرچند كه كسي خود را زرنگ و مصمم هم ببيند و همين هم برايش ثابت شد و در آينده باز هم ثابت تر ميشود چون این دو برادر مقدمتا در نتيجه حركت هاي خودسرانه وغير معقول و غير ضروري شان چهار نفر از ورزيده ترين افراد به آگاهي كافي رسيده و حقیقتا مجاهد و مبارز را بخاطر همين انگيزه كسب نام و نان در همان شش ماه اول بكشتن دادند و ضمن اين كه خود شان را از خط مبارزه  بطور كلي منزوي كردند  افكار عمومي ناظر بر صحنه سياست را هم نسبت به نهضت اصيل انقلابي در بلوچستان براي مدتي متزلزل نمودند  و چون از خود برنامه اي عمل وقابل پياده شدن نداشتند  و تمام محتويات ذهن شان  مجموعه اي از تصوراتي بود كه فقط ميتوانست بصورت حرف در هوا پراكنده شود و در ميدان عمل اصلا  قابل تطبيق نبود نتيجه اين شد كه سرخورده شدند  و بخاطر حمايتي مختصر از جهت خاصي مجبور به تغيير مسلك  خود شدند و از حنفی تبدیل به سلفی شدن  و حالا كارشان  اين شده است كه بنام دلخوش كنك تحقيق و بيرون آمدن از تقليد شب و روز کارشان  زير و رو کردن کتاب هائی است تا بلکه  احاديثي را بدست آورند كه بطلان مذهب حنفي را به اثبات برساند و تمام وقت شان سر اين جر و بحث صرف مي شود كه دستها را روي ناف به بنديم افضلتر است يا روي سينه، آمين را بالجهر به گوئيم بهتر است يا بالسّر، رفع يدين به كنيم ثوابش بيشتر است يا نه كنيم. كاري كاملا غيرضروري، بيهوده و وقت كش و بي فايده و در مجموع مضر و ایجاد اختلاف در سواد اعظم مسلمین يعني هيچ و پوچ و وقت كشي برای عملی خیلی غیر ضروری در جامعه ای مثل بلوچستان.  فهماندن چنين آدمي كه دچار خودخواهي شديد شده هم چندان كار آساني نیست. تا  اين آدم بيايد و متوجه شود كه به بي راهه افتاده و ضربه اي سخت به نهضت اصيل و نجات بخش جامعه مظلوم خود زده است احتياج به عمري دوباره پيدا ميكند كه براي شان ميسر نخواهد بود و اين مولابخش درخشان بود كه چنين به بيراهه رفت. چند مورد دیگر هم هست که بنام مبارزه و جهاد وارد صحنه شده و پس از مدتی با جمع کردن سرمایه و پرداختن به امور شخصی ناپدید شده و رفته اند و همه کسان دیگری که در آینده بنام جهاد و مبارزه می آیند و از جمع جدا شده و پیش کستوتان مبارزه را رها میکنند و به تنهائی به جمع مال و ثروت می پردازند به زودی آشکار شده و بد نام و نابود خواهند شد و باز به این نتیجه می رسیم: از ماست كه برماست. خداوند افراد اين ملت را از بي راهه رفتن های این چنینی و خود پرستانه محفوظ بدارد، آمين.
          حرف آن عالمي يادم ميآيد كه خود را يك مجاهد تصور ميكند و به شخص ديگري كه همراه ما نشسته بود پيشنهاد داد كه بيا براي چهل روز به چچين برويم و در آنجا جهاد كنيم. من از شنيدن اين حرفش سخت ناراحت و دکوراژه  شدم و به او گفتم كه بی خودي حرف گنده گنده  نه زن. تو كه از دست چهارتا زابلي و بيرجندي و مشهدی در زادگاه خودت كه پا بر گرده ات نهاده اند طوری كه نفس هم نمي تواني بكشي ديگر چرا به چچين برای جهاد ميروي! اگر راست ميگي همين جا كاري كن كه قوم خودت خيلي بیشتر نیاز به کمک و نجات دارد و چچين ها به اندازه خودشان هستند و با قدرت دارند جهاد می کنند. گفت كه ما قوميت نمي كنيم مسئله ما مسئله اسلام است و براي اسلام بايد جنگيد. ناداني اش آتش بجگرم زد. دلم مي خواست گلونش را آنقدر بفشارم تا خفه شود كه بنام یک عالم دين با این طرز فکرش باعث خفه شدن بيشتر اين قوم بد بخت و درمانده  خود نشود. اين آدم با اين كه درس خوانده و مولوي شده ولي هنوز اسلام را نه فهميده و آن چنان تعبير خودكشانه اي از اسلام مي كند كه گوئي هدفش از تحصيل علوم اسلامي این بوده است که قومش را نابود کند. اين طور احساس ميشود كه كلمه بلوچ در نزد بعضي از علماي ما كلمه اي نجس است و به محض شنيدن اين كلمه حالشان بهم مي خورد و بلا فاصله حساسيت خود را نشان مي دهند تا به اصطلاح محبت خود را به اسلام ثابت كرده باشند وعين اينست كه اينها آيه و حديثي را با چشم خود شان ديده باشند كه كلمه "بلوچ" بطور اخص در آن ذكر شده و اسلام مخالفت خود را با این قوم اعلام كرده است و در آن تصريح شده است كه هركسي كه براي نجات اين قوم فعاليت كند انساني است گناهكار است که از دین اسلام خارج شده و جهنمي است. با اين دسته از افراد قوم مان چكار بايد كرد كه به تظاهر اسلام دوستي ضد قوم خود شده اند و باز مي بينيم كه از ماست كه بر ماست. خدايا خسته شدم از دیدن این همه  دشمن دانا و نادان در قوم خود مان.

"يك سر و خيلي آرزو دل به چه مدعا دهم
تن  همه  داغ  گشت  پنبه  كجا  كجا  نهم"

          از كدام درد بي درمان بنالم خدایا  و پنبه  بر كدامين زخم بگذارم که تن و روان هر دو زخمي و داغ داغ شده است.

          باز وقتي كه مي بينیم عده اي از بلوچ ها هم در تظاهرات ضد خودي كه رژيم برای انحراف  افکار عموی به راه انداخته  است شركت كرده و بر عليه خودي ها شعار مي دهند دل آدم سخت بدرد مي آيد. در يك تظاهرات ضد خودي، همان تظاهراتي كه پس از تخريب گورناگ اداره اطلاعات رژیم  در تمام شهرستان هاي استان به راه انداخت تا همه در  این تظاهرات شعار بدهند : مرگ بر ملا كمال و مرگ بر امريكا!  تعداد زيادي از بلوچ هاي نا آگاه و فريب خورده هم با کمال تاسف شركت كرده بودند. اگر زابلي ها و فارس ها در اين تظاهرات شركت كرده و بر عليه ملا كمال شجاع و دلير كه دليري اش را نه در حرف بلكه در عمل هم نشان داد و پوزه مغرور کماندو های رژیم را که  به خانه و روستایش حمله کردند  بدون كمترين ترديدي به خاك ماليد اکر شعار مرگ بر ملا کمال مي دهند اقدام شان براي هركسي قابل فهم است چون آنها به خاطر غارت كردن مال مردم بلوچ از طرف حكومت آزادي كامل دارند و از اين بابت نفع فراوان برده و صاحب مليون ها ثروت شده اند و با چنين كارهائي مي خواهند هر گونه مقاومت را در مردم بلوچ از بين به برند تا به توانند به اين چپاول گري هاي خود حتي الامكان ادامه دهند ولي اي بلوچ نادان تو ديگر چرا در این تظاهرات ضد خودی  شركت كردي و همآهنگ با دشمنان طمعكار خود، همان هائي كه همه چيزت را غارت كرده و به يغما برده اند مرگ بر ملا كمال گفتي!؟ ملا كمال امروز بخاطر دفاع از حقوق تو بلوچ سرکوب  شده به اين همه مصيبت و دربدري آفتاده است. ملا كمال كي هست كه تو همدست با زابلي ها بر عليهش شعار ميدهي  ای بلوچ بي خبر از همه جا و بيگانه گشته از خود. ای  بلوچ  مگر تو اين را نمي داني كه ملا كمال يك قاچاقچي مواد مخدر نبوده و نيست بلكه در شرايط فعلي شخصيتي بزرگ و فداكار در صحنه سياست بلوچستان مظلوم است و از خود كرداري قابل ستايش نشان داده است كه در تمام تاريخ معاصر بلوچستان بي سابقه بوده است. ملا كمال قهرمان بخاطر دفاع از حقوق تو بلوچ نادان و نا آگاه كه در سرزمين پدري و زادگاهت به اندازه يك حيوان هم حق و عزت نداري به پا خاسته و با مشتي دد منش درگير شده و هم چون خاري خلنده در چشم دشمنان تو بوده است آيا شايسته است تو بلوچ بر عليه چنين انساني فداكار و مدافع حقوق ملي و مذهبي خود شعار بدهي و همراه با دشمنان خود مرگ بر ملا كمال بگوئي!  اگر به این تظاهرات حکومتی نمی رفتی و شعار ضد خودی نمي دادي فكر ميكني چه ميشد؟ بخدا هيچي بلكه عزت و اهميتت بيشتر ميشد.  حالا كه شعار داده اي باز هم يقه ات را مي گيرند كه بيا مخبري و جاسوسي هم بكن. رهایت نمی کنند مرتبا از تو می خواهند که به نفع شان شعار به دهی.  براي شان يك پادوي بي اجر و مزد هميشگي هم باشی.  ای بلوچ چشم و گوشت را باز کن  تو بايد بداني كه يك جناح خودسر در این رژيم هيچ نوع حق طلبي را از هيچ كسي قبول نمي كند. نه از كرد، نه از آذري، نه از تركمن و نه از عرب و نه حتي از خود فارس هاي اصلاح طلب و طرفدار عدالت اجتماعي پس آنها حق طلبي حاجي ملا كمال را چطور قبول و تحمل مي كنند. رژيم با بوق و كرنا و راديو و تلويزيون خود در مغز همه شما فرو كرد كه ملا كمال يك قاچاقچي مواد مخدر است تا شما باور كنيد و در صورت حمله  به او هيچ طرفداري و حمايتي از او نكنيد. آنها شما را فريب دادند. آنها با همين فريب كاري و انحرافي كه در افكار عمومي بوجود آورده بودند مي دانستند كه مردم برای گرفتن یک قاچاق چی هیچ مقاومتي نه خواهند كرد با همین تفکر بود که  اقدام به دستگيري ملا كمال كردند تا او را بگيرند و اعدام كنند به همين منظور با نيروئي ویژه  و متخصص جنگهاي كوهستاني به محل اقامتش گورناگ يورش بردند و شرایطی ظالمانه  بر او و مردم روستایش تحميل کردند در این جریان تنها كاري كه او  كرد از موجوديت و صيانت ذات خود دفاع كرد و بس همه می دانند که او اهل جنگ و دعوا نیست و بتمام معنی انساني نیکو کار، مصلح و طلح طلب است.  كار اصلي و بنيادي او صلح دادن مردم بوده است و اصلا معتقد به حمله و تجاوز به حريم ديگران نيست به همین خاطر که این یک  دفاع مقدس بود خداوند پوزه اين مهاجمین مغرور را بدست همين مظلومين قهرمان بخاك ماليد.  کارگزاران ظالم رژيم پس از اين شكست افتضاح آميز روز بعد امدند و دست به تخريب گورناك زدند و ملا كمال را همراه با تمام مردم دلير و غيرتمند اين روستا بوسيله هليكوپتر و بمباران هوائی از خانه و كاشانه شان دربدر نمودند. در مجموع قبول اين همه مشقت و دربدري حقيقتا بخاطر دفاع از حقوق تمام ملت تحت ستم بلوچ بوده است و نه تنها حقوق مردم گورناگ و يا حقوق شخص خودش و نه بخاطر قاچاق مواد مخدر. ای بلوچ! تو اگر انسان دانا و آگاهي مي بودي در چنين شرايطي همه مال و جان و زندگي ات را باید  فداي انساني مبارز مثل حاجي ملا كمال ميكردي ولي حالا كه هنوز بي خبر از تمام توطئه هاي دشمن هستي و از حقايق تلخي كه براي نابودي كامل تو و نسلهايت بطور پنهاني در دست اجراست بي خبري، داري در صف دشمنان حركت ميكني و شعار بر عليه يكي از قهرمانان ملي قوم خود ميدهي ای بلوچ ساده دل و خوشباور!  فرق بين دوست و دشمن را آخر تو كي تشخيص ميدهي!؟  زمان زيادي از محكوميتت گذشته است تو حالا بايد همه چيز را بداني و چه باعث شده است كه هنوز هم بر عليه دوست و خودي و به نفع دشمن بيگانه و غارتگر شعار ميدهي؟ حق اين بود كه بلوچ ها در چنين موقع به خصوصي كه مستمسك بزرگي بدست شان آمده است نه تنها كه در تظاهرات ضد خودي شركت نمي كردند بلكه همه در شكل يك تظاهرات آرام مي رفتند در فرمانداري جمع مي شدند و شعار ميدادند كه مرگ بر زابلي خر و فارس خودسر، مرگ بر ظلم و زنده باد عدالت، زنده باد ملا كمال قهرمان و عدالتخواه، زنده باد دموكراسي و زنده خاتمي طرفدار عدالت،  و در همان جا قطعنامه اي بر عليه حمله كنندگان به ملا كمال و تخريب گورناگ صادر مي كردند و مجازات مسببين را از فرماندار و استاندار و دولت  خواستار می شدند و تقاضاي تمام خسارت هاي وارد شده را هم ميكردند و ثابت مي كردند كه انسان هائي آگاه و با شعور و بالغ در سياست هستند و ديگر ظلم و استبداد و ديكتاتوري را در هيچ يك از اشكالش در جامعه خودقبول نمي كنند. ولي چه كنيم باز هم از ماست كه برماست.

          باز آن علمائي كه بخاطر ترس و يا اندكي تطميع در جلسه اي بزرگ به مديريت اداره اطلاعات شركت مي كنند و براي راضي نگه داشتن همين دستگاه ظلم اقدام دفاعي ملا كمال خان را محكوم ميكنند ايا اينها با اين اقدام شان هيچ كم و كسر و عيب و نقص و خيانتي در خود نمي بينند؟ نه ،  چون هيچ كسي از بوي خود ناراحت نمي شود و خيانت در خود را  نمي بينند و باز مي بينيم كه از ماست كه برماست.

          همه ميدانند كه در بلوچستان هيچ قانوني به نفع مردم بومي نافذ نيست و مسئولين خودسر جناح خشونت طلب مردم را به بهانه هاي مختلف مي گيرند و اذيت و جريمه و سركيسه مي كنند و اگر كسي به اين رفتارهاي ناروا و غير انساني اينها اعتراض كند با او مثل حيوان رفتار ميشود، مثل يك خر!  در چنين حالتي كه اين مردم قرار گرفته اند حق اين بود كه از غفلت و خودخواهي و خودبيني درمي آمدند و بفكر مبارزه و چاره كار مي افتادند ولي مي بينيم كه نه ، عده اي هنوز هم سخت غافل هستند و همه اش به فكر خود پرستی و غرق در خواهشات بي ارزش مي باشند. نظير تهيه لباس گران قيمت با خرج زياد حال آنكه لباس اگر تميز نگه داشته شود ارزان قيمتش هم هيچ عيبي ندارد. ساعت گران قيمت به رنگ طلا، انگستر طلا براي نشان دادن به ديگران و غيره تا با لوكس كردن سرو وضع ظاهري خود تظاهر به موفقيت و خوشبختي كنند، چقدر غفلت و چقدر فرو رفته در حماقت! كسي كه در جامعه اش هنوز هيچ قانوني نافذ نيست و با او هنوز مثل خر رفتار ميشود چه نيازي به اين طور خودنمائي و نمايش زرق وبرق دارد!  يك خر اگر پالانش زري دوزي و شيك و خوشگل شود يا بند افسارش از زنجير طلا ساخته شود ايا در خر بودن و محكوميتش فرق خواهد كرد!؟ يك انسان محكوم مال و ثروتش را بايد در كارهاي رهائي بخش و راه هائي خرج كند كه هرچه زودتر از محكوميت خارج شود و به مقام انساني خويش نايل آيد و در اين صورت هيچ اشكالي نيست كه برای دیدن وقت  بجاي ساعت پنصد هزار توماني يك ساعت پنج هزار توماني به دستش به بندد و بقيه اضافي را در اختيار مبارزين قومش بگذارد تا بتوانند كار مبارزه را هرچه بيشتر و بهتر به پيش به برند و آزادي و عزت اجتماعي هرچه زودتر نصيب شان گردد.  تجار قوم ما بدليل نا آگاهي از محكوميت اجتماعي خود اكثر درآمد شان بي دليل و مفت خدا به جيب دشمنان قوم سرازير است و پول شان را با افتخار و خوشي كامل به مامورين حكومت نظير رئيس دادگاه ، اطلاعات ، سپاه، فرماندار و بخشدار و حتي يك سرباز ساده و معمولي نيروي انتظامي هم ميدهند تا آنان را با خود دوست كنند و اين يك ندانم كاري خيلي بزرگ است. بخاطر بي توجهي همين قشر جامعه بوده است كه كار مبارزه خيلي كند و با مشكلات زياد و آهسته پيش رفته است و مشاهده شده است كه مبارزين فداكار و از جان گذشته ملت در حالت اضطراري و شرايط سخت از سرمايه داران قوم خود طلب مساعدت كرده اند نه تنها كه كمكي نكرده اند بلكه آنان را بشكل گداهائي ديده اند و رفتاري در حد يك گدا با آنها داشته اند كه در هيچ قوم ديگري چنين نيست و اين جاي تاسف و تالم فراوان دارد.  تجار و سرمايه داران قوم بلوچ بايد اين روش خود را به نفع بهروزي جامعه و سعادت نسل هاي آينده خود هرچه زودتر تغيير دهند و مبارزين قوم خود را در ميادین پرزحمت مبارزه تنها نگذارند و اگر آنها همت كنند و روش مثبتي در پيش گيرند خيلي زود به سرمايه هاي بزرگتر و مطمئن تري خواهند رسيد كه داراي پشتوانه قانوني خواهد بود . غفلت اين جماعت از قوم ما هم ضربه سختي بر پیشرفت مبارزه  وارد كرده است و مي بينيم كه باز از ماست كه برماست.

          علماي كرام ما وارثان نبي و امين ملت هستند بهمين خاطر مسئوليت آنها در تحرك بخشيدن  اين جامعه متوقف شده و به حرکت در آوردن مردم دلسرد و بي تفاوت  به سوي نجات، نجات مذهبي، نجات فرهنگي، نجات سياسي اجتماعي  و رسيدن به همه آن حقوق انساني و آزادي هاي اساسي كه يك انسان براي رسيدن به خوشبختي نيازمند آن آنست از وظايف آنهاست و در اين زمينه چه خوب است که كرداري چشمگير از خود نشان دهند تا اين ملت تحت ستم هرچه زودتر نجات يابد و خداوند از آنان راضي گردد. ما خبر داريم كه بعضي از اين امناء ملت از امكانات فراواني از محل همكاري و تعاون مردم برخوردار بوده اند ولي مشاهده شده است كه به وقت ضرورت و در شرايط سخت به ياري مبارزين مشخص وخانواده هاي شان نه شتافته و آنها را در برهوت پرخار و زار مبارزه تنها رها كرده اند و يك چنين بي توجهي از وارثان نبي اكرم (ص) متوقع نبوده و نبايد باشد. چون اگر اين طبقه ممتاز و مسئول جامعه به جاي توجه كردن به مسايل اجتماعي و مبارزاتي فقط متوجه امور شخصي خود باشند و بار خانوادگي خود را آنقدر سنگين كنند كه جز به خود نه توانند به ديگراني كه در حال مبارزه هستند برسند اين كارشان بر خلاف روش رسول الله (ص)  خواهد بود كه طبعا امري خطرناك و فلج كنند برای این امت اسلامی است كه اگر به موقع به اين وضعيت توجه نگردد اين ملت مظلوم مواجه با مصائب عديده و غير قابل جبراني خواهد شد. و مي بينيم كه باز هم از ماست كه برماست.

          باز به ياد آن سرداراني مي افتم كه در اوايل انقلاب به خاطر وابستگي زياد و سرسپردگي كامل شان به رژيم شاه فراري شده و در آنسوي مرز به نام مبارزه با رژيم خميني از اينجا و آنجا پول فراواني دريافت كردند ولي نه تنها كه مبارزه اي نكردند و هيچ حرفي از مظلوميت مردم بلوچ نزدند به محض قطع كمكها با تامين گرفتن از رژيم جمهوري باصطلاح اسلامي كه رژيمي به مراتب ديكتاتورتر از رژيم شاه  است به ايران برگشتند و به خدمت اين رژيم ضد مردمي درآمدند و در سركوب مبارزين قوم خود دارند همكاري ميكنند. و مي بينيم كه باز هم از ماست كه برماست.

***********