۱۳۹۴ اردیبهشت ۱, سه‌شنبه

قسمت یازدهم: تحلیلی از عملکرد رهبری در امور اداری اهلسنت بلوچستان



بنام الله مقتدر
قسمت یازدهم:
تحلیلی از عملکرد رهبری در امور اداری اهلسنت بلوچستان
خدایا چنان کن سر انجام کار/ تو خشنود باشی و ما رستگار


         همه ملت ها وطن دارند و بلوچ یک ملت است و نام وطنش بلوچستان است. تنها ملت هائی در این دنیا خوشحال و سعادتمند هستند که وطن شان در اختیار خود شان است و هیچ اجنبی حق فعالیت خود سرانه در وطن آنها ندارد.  در دنیائی که شیطان پرستان طمعکار و فزون طلب برای افزودن بر اقتدار خود بطور منظم برنامه تجاوز بر سر زمین ملت های دیگر را دارند ملتها باید حواس شان جمع باشد و با مقاومت فداکارانه  اجازه تسلط بر خود را به این متجاوزین ندهند.  در این رابطه مشاهده شده است  که  ملت های با رهبری ضعیف همیشه  مورد تجاوز قرار گرفته و مغلوب دشمن  شده اند بطوری که  دشمن توانسته است  با تسلط بر سر زمین آنها  بر تمامی مقدرات آن ملت  ها مسلط شود.  دشمن پس از تسلط  بر سر زمین یک ملت  مغلوب  طوری عمل کرده است  که ترس و وحشت را تا اعماق وجود فرد فرد ملت مغلوب فرو بنشاند  و با این روش  توان دفاعی را از آنان بگیرد و این وضعی است که ما امروز در بلوچستان شاهد آن هستیم.  تمام افراد این ملت  بعلاوه  رهبر و یا رهبران آنها  در ترس مطلق زندگی میکنند و هیچ توانی برای مقابله ندارند  و عافیت خود را در خوش خدمتی به دشمن می بینند و در این خوش خدمتی همه  با یکدیگر به رقابت می پردازند و هرکسی که میزان خدمتش به دشمن بیشتر  باشد  اندکی بر رفاهش افزوده میشود و این میشود یک زندگی محکومانه و ذلت آمیز که هم اکنون ملت بلوچ گرفتار آنست.

          همه این وضع ذلت بار در این ملت بر میکردد به عمل کرد رهبران جامعه و بیانگر این حقیقت است رهبران با حفظ عنوان رهبری کار رهبرانه خود را بدرستی انجام نداده اند و در نتیجه این غفلت وحدت ملت در هم شکسته  و از هم متفرق شده است و دشمن با ترفند ها و حیله های گوناگون و فریب کارانه  و با اجرای سیاست تفرقه بینداز و حکومت کن ملت مان  را به جان هم انداخته و دشمن یکدیگر کرده است و حد اکثر استفاده را دارد از این وضع میکند تا برنامه نابودی کامل این ملت را به نتیجه برساند. در دروانی که دشمن مشغول ایجاد تفرقه و در هم شکستن وحدت ملت بلوچ و بهره برداری از این وضع  بوده است رهبر و یا رهبران جامعه ما مشغول چه کاری بوده اند!؟ چه برنامه ظاهر یا پنهائی برای مقابله با این برنامه های تخریبی دشمن داشته اند و سبب اصلی پیشرفت دشمن در اجرای برنامه های ضد بشری اش با این ملت را رهبران ما در چه میدانند ؟ چه کسی میتواند تردید کند که همه اینها بر میگردد به عملکرد رهبر که در انجام امور رهبری غفلت بیش از حد داشته است و در این غفلت هیچ گونه اثری از خیانت دیده نمیشود بلکه این غفلت  فقط بخاطر فقدان دانش لازم برای رهبری یک ملت بوده است و نه خیانت او به ملت. چون رهبر و یا رهبران ما  فقط در یک بُعد از کار رهبری عمل کرده اند و آن بُعد مذهبی است که باز هم اشکالات و نواقصی در آن دیده میشود. بهر حال  بر گذشته ها که گذشته است صلوات از این به بعد چه باید کرد که این ملت بطور کلی نابود نشود و موفق به احیای هویت ملی و مذهبی خود و موفق به در دست گرفتن مقدرات و سر نوشت خود بشود و مثل بقیه ملت های موفق در سر زمینش در عافیت و عزت و امنیت زندگی کند و دست این متجاوز زورگو و بی منطق را  از سر خود کوتاه نماید. چطور؟

          مشکل اصلی ملت و رهبری ما  ترسی بیهوده ای است  است که دشمن با کشتن و زندانی کردن تعدادی از مردم مان در دلشان ایجاد کرده است و با  استفاده از این روش توان هر گونه عملی را از آنان گرفته است. پس علت اصلی نا توانی ملت ما  در دفاع از حقوق خود همین  ترس  است  که  سر تا پای وجود آنها را فرا گرفته است که باید  از میان برداشته شود  تا  توان عمل کردن در برنامه های رهائی بخش را  حاصل نماید.  یک  شخص و یا یک ملت ترسو نا گزیر است که  در ذلت زندگی کند و همیشه  منتظر رحم و کرم دشمن باشد و اگر دشمن کرم اندکی از خود نشان میدهد فقط برای سوء استفاده  از این افراد ترسو است  و گرنه هیچ رحم و کرمی در کارش نیست. پس برای  نجات از این وضع ذلت آمیزی که به وجود آمده است   تنها  چاره کار کنار گذاشتن ترس و اختیار کردن  راه و رسم  زندگی شجاعانه  است  و ترویج شجاعت در مردم  کار رهبر و یا رهبران جامعه است. به محض اینکه این ترس هلاک کننده  از دل و دماغ  رهبر و یا  رهبران ما بیرون آید و شجاعت جای آن را بگیرد همه معادلات غیر متعادلی که دشمن در جامعه ما بوجود آورده است  بهم خواهد خورد.  این رفتار  شجاعانه ملت  است که  رهبر را در وضع بهتری  قرار میدهد  تا  با قوت قلب  و  توان  بیشتری  برای تامین حقوق ملتش با دشمن به مذاکره به پردازد  و منفعلانه عمل نکند.  پس قدم اول برای رهائی  از این وضع ذلت آمیز بیرون ریختن ترس و جایگزین کردن آن با شجاعت است.

           همه بدانند که ترسوهای روز گار هیچوقت صاحب حق نبوده اند و همه زندگی  شان در ذلت و سر بزیری  گذشته است.  تنها شجاعان هستند که در دنیا  با عزت و سر بلند زندگی کرده  و می کنند. در حقیقت  این  تر س از مرگ است که  دل بستگان به این دنیای دون و از دست رفتنی  را زبون و نا توان کرده است ولی بدانیم که  هیچکسی پیش از وقت تعیین شده از سوی خالق نمی میرد  و مشاهده شده است که بزدل های زبون هم گاهی پیش از شجاعان مرده و برای همیشه نا کام و دست خالی از این دنیا رفته اند.  پس بیائید برای باقیمانده عمر مان  شجاع شویم و ترس و بزدلی را کنار بگذاریم و این کاری است که راه اندازی آن بعهده  رهبر و یا رهبران جامعه است و رهبران جامعه ما همان هائی هستند که مدارس دینی دارند و انبوهی از فرزندان ملت در اختیار آنان قرار دارد که میتوانند  از آنها انسان های شجاع و فداکاری  بسازند.  دین اسلام دین شجاعت است و این عالم دین است که باید  شجاعت را  در  اطرافیان  خود ترویج  و تعمیم  نماید.

          ما بهمه اعلام میکنیم که حضرت شیخ الاسلام مولانا عبدالحمید حفظه الله بدون هیچ تردیدی  رهبر ما و رهبر همه ملت بلوچ و تمامی اهلسنت ایران است  و ما بوجود ذیجود ایشان  افتخار میکنیم و شرایطی را که ایشان امروز  بخاطر غفلت دیرینه از امور رهبری  در آن قرار گرفته است کاملا درک میکنیم  و اینکه  ایشان  فعلا  مجبور است که گهگاهی مبارزین ملت خود را مصلحتا محکوم کند ما از ایشان هیچ گله ای نخواهیم داشت و برای موفقیت و پیروزی ایشان در کار رهبری این جامعه تحت ستم دعای خالصانه داریم  میکنیم و در اجرای فرمان ایشان هر وقت که لازم شود برای تقدیم جان خود آمادگی کامل داریم. الله مقتدر ایشان را برای رهبری ملت تحت ستم بلوچ  محفوظ و مقاوم بدارد آمین.

          این پست را  برای اینکه طولانی و خسته کننده نشود در همین جا متوقف میکنم  و بقیه حرف ها را که در رابطه با این مبحث است در پست آینده خواهم نوشت، ان شاء الله العزیز.
با تقدیم احترام بهمه،
محمد آرمیان

دبیر کل -  نهضت عدالت بلوچستان ایران

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر