بنام الله مقتدر
قسمت دوازدهم :
تحلیلی از عملکرد رهبری در امور اداری اهلسنت
بلوچستان
با
سلام و عرض ارادت بهمه دوستداران حق و حقیقت و عدالت دنباله این بحث را ادامه میدهیم. در قسمت یازدهم این مبحث
علت اصلی وضع اسفبار فعلی در ملت بلوچ را غفلت رهبر و یا رهبران در انجام امور
رهبری ارزیابی کردیم و گفتیم که رهبران جامعه ما همه فکر شان در چهار دیواری مدارس
دینی محصور بوده و هرگز به مسایل ملت در
خارج از این چهار دیواری توجهی نداشته اند. کلیه امور جامعه بحال خود رها
بوده و دشمن با خیال راحت و بدون مواجه
شدن با کمترین مانعی توانسته است در لایه های مختلف این جامعه نفوذ کند و در هر سو ریشه
بدواند. امروز شاهد هستیم که همه اقشار و طبقات این ملت بطور کامل در اختیار و
کنترل دشمن قرار گرفته اند و رهبران جامعه ما هیچ کنترلی بر مردم خود ندارند و این
سبب شده است که دشمن از توانائی های ملت ما حد اکثر استفاده را بنفع خود بکند و با
استفاده از افراد نا آگاه ملت ما همه برنامه های خود را به اجراء درآورد.
کار بسیار مهمی را که رهبران جامعه ما باید میکردند و نکرده اند چه بوده
است؟ در جواب این سئوال بدون کمترین تردیدی میشود گفت که رهبران ما هیچ توجهی
به اساس و روح دین آنطوری که در قرآن ذکر شده است نداشته اند بلکه فقط به ترویج ظواهری از دین پرداخته اند که مثلا
یک آدم دیندار باید یک مقدار ریش داشته باشد، لباس سفید تا حدی بلند داشته باشد،
کلاه سفیدی بر سر داشته باشد و تسبیحی در جیب داشته باشد و پنج وقت برای ادای نماز
به مسجد بیاید و در روزهای جمعه و غیر جمعه به مسجد و مدرسه دینی کمک مالی
کند و ثواب دارین حاصل نماید، بس دیگر هیچ.
این چیزی است که در مشاهده ماست و هیچ کسی نمی تواند آنرا انکار نماید و
همه آنچه را که دینداران ما انجام میدهند فقط ظواهری از دین است و نه خود دین. هدف
اصلی دین چیست؟ الله متعال دین اسلام را
فرستاد تا مردم به روش پیامبرش او را عبادت
کنند و علاوه بر آن به ریشه کن کردن ظلم و فساد در محیط زندگی خود به پردازند و عدالت را بر قرار کنند و سبب سلامت
و سعادت جامعه ای که در آن زندگی می کنند بشوند. ولی وقتی که جامعه ما پر
از آنواع فساد است و ظلم در آن بیداد میکند چرا مسلمینی که پنج وقت نماز را بطور
پا بندی میخوانند برای جلوی گیری از فساد
و ظلم در جامعه خود هیچ اقدامی نمی کنند!؟ چطور مسلمان هائی هستند اینها؟ این امر
بر میگردد به عملکرد رهبران دینی ما که فقط به ترویج ظواهری از دین پرداخته اند و
به روح دین و پرورش ایمان در مردم خود هیچ توجهی نکرده اند لذا این مردم جز ادای
پنج وقت نماز بی روح و دادن کمک مالی به مساجد و مدارس حاضر به انجام هیچ کار
دیگری نیستند و رسالت اسلام برای رسیدن به چنین نتیجه ای نبوده است؟ یکی از بنده
به پرسد که شما این حرف تان را بر چه اساسی میزنید و رهبری
را زیر سئوال می برید؟ جواب بنده این
خواهد بود که در همه شهرهای بلوچستان فروش مواد مخدر تحت سرپرستی نیروی انتظامی نظام
کاملا آزاد است و در هر شهر ساقی خانه های
متعددی بطور آزادانه مشغول فروش مواد مخدر
و پذیرائی از جوانان ما هستند تا آنها را معتاد و نابود کنند و
هم اکنون صد ها خانواده از متعاد شدن فرزندان جوان خود دارند رنج می برند و هیچ اقدامی از سوی رهبری جامعه ما
برای جلوگیری از این فساد خانمان سوزکه دیگر به
صورتی اپیدمیک در آمده است نمی گیرد و چرا
؟ برای اینکه بر روی ایمان مردم کار جدی
انجام نگرفته است و مردم ما فقط بنام مسلمان هستند و در عمل نیستند و ایمان شان
در پائین ترین حد خود قرار دارد که توان لازم را برای انجام هیچ کار مثبتی ندارند.
وظیفه اصلی یک مسلمان اینست که در مقابل فساد
آرام نگیرد و برای جلوگیری از آن باید به
تکاپو بیفتد و تا فساد ویرانگر مورد نظر از جامعه اش ریشه کن نشده است از پای نه نشیند.
ولی جامعه بظاهر اسلامی ما چنین جامعه ای نیست و همه یاد گرفته اند که کلاه شان را
محکم نگه دارند که باد نبرد و این نموداری از نوع رهبری در جامعه ماست که همه فقط
بفکر خود باشند و بقیه به دَرَک. تعلیم
نبی اکرم صل الله علیه وسلم به امتش این
بود که در جامعه اسلامی یک نفر برای تامین سعادت همه جامعه و همه مردم جامعه برای
تامین سعادت یک نفر زندگی کنند و چنین جامعه ای میشود یک جامعه اسلامی ولی ما
امروز بر عکس آنرا در جامعه خود می بینیم چون یک نفر برای ضربه زدن به همه و همه برای ضربه زدن به یک نفر دارند زندگی
میکنند و علتش اینست که رهبری ما خود ش را
گرفتار مشتی تشریفات ضد اسلامی و شاهانه کرده است و در نتیجه آن هم خودش عاجز و نا
توان از انجام وظایف اسلامی خویش است و هم ملتش. شاهد این هستیم که رهبری ما همه امور
ملتش را به دشمن سپرده و تمام فکر و حواسش به این است که نقشه و طرج مسجد چگونه باشد، دیوار های مسجد
چقدر محکم و ضخیم باشد و مناره های مسجد چقدر بلند و چشمگیرو با عظمت باشد و
این کاری است که رهبری ملت مان تمام صلاحیت،
وقت و پول و امکاناتش را صرف آن کرده است.
مردم ما فعلا به عبادت این مسجد با عظمت و سازنده آن مشغول هستند و نه به عبادت خالق با عظمت خود و نتیجه واضح و آشکار آن همین شده است که می بینیم
یک ملت مسلمان استقلال ، امنیت و کرامتش را از دست بدهد و
نوکر و ستایشگر دشمنی بشود که در عمل ضد
اسلام و ضد هویت خدادادی اوست.
چرا رهبران دینی ما در روز جمعه که همه مردم در مسجد حاضر هستند در سخنرانی
های خود از مردم نمی خواهند که برای جمع کردن بساط مواد مخدر از سطح شهر همه بدون
استثناء فردا روز شنبه در مقابل فرمانداری
جمع شوند و از فرماندار بخواهند که در مدت یک هفته همه مراکز فروش مواد مخدر را
جمع کند و گر نه خودش را عامل اصلی ترویج
این فساد خانمان سوز میدانند. این کار که
خلاف نظام نیست پس چه طلسمی در کار است که رهبران و مردم ما از اقدام به آن میترسند!؟ طلسم
واضح اینست که از ایمان خبری نیست و همه
فقط به ظاهر و به نام مسلمان هستیم. برای محکم کردن ایمان و بالا بردن سطح آن هیچ کاری از سوی رهبری مان
بطور جدی بر روی مردم صورت نگرفته است و
همین بی ایمانی و نداشتن توکل بر قدرت الهی سبب این همه ضعف و نا توانی شده است.
اگر بجای کلفت کردن و بالا بردن دیوار های
مساجد با صرف ملیارد ها تومان از بیت المال اگر ایمان مردم را فقط باندازه یک بند انگشت بلند و
محکم میکردیم همه این فساد هائی که زندگی مردم را تبدیل به جهنم کرده است بر چیده میشد و ملت مان تحت کنترل رهبران جامعه
خود قرار میگرفت و در این صورت همه توطئه های ظاهری و پنهانی دشمن را در نطفه نابود میکرد
و نیروی ایمان آنها فرصت نمیداد که توطئه
های ویرانگر دشمن به مرحله اجراء برسد.
ما شاهد هستیم که امروز مردم ما در راهپیمائی هائی که دشمن راه
اندازی میکند و انتخاباتی که دشمن بر گزار می نماید شرکت می کنند. امروز مردم ما
بر علیه مبارزین خود برای دشمن مخبری و جاسوسی میکنند، امروز مردم ما بسیجی دشمن
میشوند و با در دست گرفتن تفنگ دشمن به
تعقیب و کشتن مبارزین ملت خود می پردازند چرا برای اینکه رهبران ما بر روی اینها
کار نکرده اند و اینها از حقیقت امر آگاه نیستند و راجع به حقوق خود چیزی نمی
دادند بهمین دلیل به ضرر خود و به نفع دشمن کار میکنند. پس این حقیقت ناگوار را متوجه می شویم که رهبران
جامعه ما در طول زندگی خود در چهار دیواری مدارس خود محصور بوده اند و تمام فکر
شان به رنگ و روغن زدن و زیبا کردن در و
دیوار مساجد و مدارس صرف شده است و ملت
شان همین طور بلا تکلیف و سر خود و رها بوده است
و دشمن حد اکثر استفاده را از این وضع کرده و رهبری مردم مان را بدست خود گرفته و همه کارها و برنامه های شوم و ضد بشری اش را بوسیله مردم خود ما انجام میدهد و این بیانگر این حقیقت است که
رهبران جامعه ما هیچ کار رهبرانه ای تا کنون انجام نداده اند و نتیجه همین شده است
که می بینیم. بخاطر همین غفلت دیرینه و حال رهبران جامعه ما دشمن توانسته است
افراد ملت ما را تبدیل به جاسوس ومخبر و کار گزار خود بکند. دشمن حالا در همه مدارس دینی، در همه مساجد، در همه ادارات،
در همه
محله های شهر و حتی در همه خانه ها و در همه روستاها و حتی مناطق دور دست کوهستانی جاسوس و مخبر و هوادار دارد. چرا مردم ما بر علیه ملت خود برای دشمن جاسوسی میکنند برای
اینکه هیچ رهبری به آنان تفهیم نکرده است که جاسوسی بر علیه ملت خود کار بی نهایت زشتی است و مساوی با زنای با مادر می باشد. بهر
حال آنچه که نباید میشد دیگر شده است و از این پس باید تدابیری اندیشیده شود که
فرد فرد ملت ما از هر گونه همکاری با دشمن پرهیز کند و این کاری نیست که بشود آنرا یک روزه و یک ماهه به ثمر
رساند بلکه نیاز به فعالیت مستمر و همه جانبه دارد تا ملت هر چه زود تر به آگاهی کامل برسد و دیگر با دشمن همکاری نکند
و این کاری است که رهبران جامعه با بکار گرفتن تدابیر لازم باید به سر انجام برسانند.
بنده در این سخنان خود هیچ قصد انتقاد از کسی را بطور شخصی ندارم بلکه مسایلی را بطور عمومی دارم بیان میکنم که واقعیت دارد و سبب زبونی و ذلت و تباهی این ملت شده است. این
حقایق و واقعیت ها اگر بیان نشود و این غفلت مرگ زا همچنان ادامه پیدا کند ملت ما پس از مدتی بطور کامل نا بود خواهد شد. این کوشش مخلصانه و بی غرضی
است که بنده به آن پرداخته ام تا بلکه
با اییجاد تغییراتی در روند رهبری
جامعه مان ملت مان از نابودی نجات پیدا کند.
اگر توفیق الهی یاری کند دنباله این مبحث را در قسمت بعدی ادامه خواهم داد. تا آن وقت در
امان الهی باشید.
با تقدیم احترامات خالصانه،
محمد آرمیان
دبیر کل -
نهضت عدالت بلوچستان ایران