۱۳۹۴ اردیبهشت ۹, چهارشنبه

قسمت دوازدهم : تحلیلی از عملکرد رهبری در امور اداری اهلسنت بلوچستان



بنام الله مقتدر
قسمت دوازدهم :
تحلیلی از عملکرد رهبری در امور اداری اهلسنت بلوچستان

       با  سلام و عرض ارادت بهمه  دوستداران حق و حقیقت و عدالت دنباله  این  بحث را ادامه میدهیم. در قسمت یازدهم این مبحث علت اصلی وضع اسفبار فعلی در ملت بلوچ را غفلت رهبر و یا رهبران در انجام امور رهبری ارزیابی کردیم و گفتیم که رهبران جامعه ما همه فکر شان در چهار دیواری مدارس دینی محصور بوده و هرگز  به مسایل ملت در خارج از این چهار دیواری توجهی نداشته اند. کلیه امور جامعه بحال خود رها بوده  و دشمن با خیال راحت و بدون مواجه شدن با کمترین مانعی توانسته است در لایه های مختلف این جامعه  نفوذ کند و در هر  سو  ریشه بدواند.  امروز شاهد هستیم که همه  اقشار و طبقات این ملت بطور کامل در اختیار و کنترل دشمن قرار گرفته اند و رهبران جامعه ما هیچ کنترلی بر مردم خود ندارند و این سبب شده است که دشمن از توانائی های ملت ما حد اکثر استفاده را بنفع خود بکند و با استفاده از افراد نا آگاه ملت ما همه برنامه های خود را به اجراء درآورد.

         کار بسیار مهمی را که رهبران جامعه ما باید میکردند و نکرده اند چه بوده است؟  در جواب این سئوال  بدون کمترین تردیدی میشود گفت که  رهبران ما هیچ  توجهی  به اساس و روح دین آنطوری که در قرآن ذکر شده است نداشته اند بلکه  فقط به ترویج ظواهری از دین پرداخته اند که مثلا یک آدم دیندار باید یک مقدار ریش داشته باشد، لباس سفید تا حدی بلند داشته باشد، کلاه سفیدی بر سر داشته باشد و تسبیحی در جیب داشته باشد و پنج وقت برای ادای نماز به مسجد بیاید و در روزهای جمعه و غیر جمعه به مسجد و مدرسه دینی کمک مالی کند  و ثواب دارین حاصل نماید،  بس دیگر هیچ.  این چیزی است که در مشاهده ماست و هیچ کسی نمی تواند آنرا انکار نماید و همه آنچه را که دینداران ما انجام میدهند فقط ظواهری از دین است و نه خود دین. هدف اصلی دین چیست؟ الله متعال دین اسلام  را فرستاد تا مردم  به روش پیامبرش او را عبادت کنند و علاوه بر آن به ریشه کن کردن ظلم و فساد در محیط زندگی خود  به پردازند و عدالت را بر قرار کنند  و سبب سلامت  و سعادت جامعه ای که در آن زندگی می کنند بشوند. ولی وقتی که جامعه ما پر از آنواع فساد است و ظلم در آن بیداد میکند چرا مسلمینی که پنج وقت نماز را بطور پا بندی  میخوانند برای جلوی گیری از فساد و ظلم در جامعه خود هیچ اقدامی نمی کنند!؟ چطور مسلمان هائی هستند اینها؟ این امر بر میگردد به عملکرد رهبران دینی ما که فقط به ترویج ظواهری از دین پرداخته اند و به روح دین و پرورش ایمان در مردم خود هیچ توجهی نکرده اند لذا این مردم جز ادای پنج وقت نماز بی روح و دادن کمک مالی به مساجد و مدارس حاضر به انجام هیچ کار دیگری نیستند و رسالت اسلام برای رسیدن به چنین نتیجه ای نبوده است؟ یکی از بنده به پرسد که   شما این حرف تان را بر چه اساسی میزنید و رهبری را زیر سئوال می برید؟  جواب بنده این خواهد بود که  در همه شهرهای بلوچستان  فروش مواد مخدر تحت سرپرستی نیروی انتظامی نظام  کاملا آزاد است و در هر شهر ساقی خانه های متعددی بطور آزادانه مشغول فروش  مواد مخدر و پذیرائی از جوانان ما هستند تا آنها را معتاد و نابود  کنند  و هم اکنون صد ها خانواده از متعاد شدن فرزندان جوان خود دارند  رنج می برند و هیچ اقدامی از سوی رهبری جامعه ما برای جلوگیری از این فساد خانمان سوزکه  دیگر  به  صورتی اپیدمیک در آمده است نمی گیرد و چرا ؟  برای اینکه بر روی ایمان مردم کار جدی انجام نگرفته است و مردم ما  فقط  بنام مسلمان هستند و در عمل نیستند و ایمان شان در پائین ترین حد خود قرار دارد که توان لازم را برای انجام هیچ کار مثبتی ندارند.  وظیفه اصلی یک مسلمان اینست که در مقابل فساد آرام نگیرد و برای جلوگیری از آن باید  به تکاپو بیفتد و تا  فساد ویرانگر مورد نظر  از جامعه اش ریشه کن نشده است از پای نه نشیند. ولی جامعه بظاهر اسلامی ما چنین جامعه ای نیست و همه یاد گرفته اند که کلاه شان را محکم نگه دارند که باد نبرد و این نموداری از نوع رهبری در جامعه ماست که همه فقط بفکر خود باشند و بقیه به دَرَک.  تعلیم نبی اکرم صل الله علیه وسلم به امتش  این بود که در جامعه اسلامی یک نفر برای تامین سعادت همه جامعه و همه مردم جامعه برای تامین سعادت یک نفر زندگی کنند و چنین جامعه ای میشود یک جامعه اسلامی ولی ما امروز بر عکس آنرا در جامعه خود می بینیم چون یک نفر برای ضربه زدن به همه  و همه برای ضربه زدن به یک نفر دارند زندگی میکنند و علتش اینست که  رهبری ما خود ش را گرفتار مشتی تشریفات ضد اسلامی و شاهانه کرده است و در نتیجه آن هم خودش عاجز و نا توان از انجام وظایف اسلامی خویش است و هم ملتش. شاهد این هستیم که رهبری ما همه امور ملتش را به دشمن سپرده و تمام فکر و حواسش به این است  که نقشه و طرج مسجد چگونه باشد، دیوار های مسجد چقدر محکم و ضخیم باشد و مناره های مسجد چقدر بلند و چشمگیرو با عظمت باشد و این  کاری است که رهبری ملت مان تمام  صلاحیت،  وقت و پول و امکاناتش را صرف آن کرده است.  مردم ما فعلا به عبادت این مسجد با عظمت و سازنده آن مشغول هستند  و نه به عبادت خالق با عظمت خود  و نتیجه واضح و آشکار آن همین شده است که می بینیم  یک ملت مسلمان استقلال ،  امنیت  و کرامتش را از دست  بدهد  و نوکر و ستایشگر دشمنی بشود که در عمل  ضد اسلام و ضد هویت خدادادی اوست.  

          چرا رهبران دینی ما در روز جمعه که همه مردم در مسجد حاضر هستند در سخنرانی های خود از مردم نمی خواهند که برای جمع کردن بساط مواد مخدر از سطح شهر همه بدون استثناء فردا روز شنبه  در مقابل فرمانداری جمع شوند و از فرماندار بخواهند که در مدت یک هفته همه مراکز فروش مواد مخدر را جمع کند  و گر نه خودش را عامل اصلی ترویج این فساد خانمان سوز میدانند.  این کار که خلاف نظام نیست پس چه طلسمی در کار است که  رهبران و مردم ما از اقدام به آن میترسند!؟ طلسم واضح اینست که  از ایمان خبری نیست و همه فقط به ظاهر و به نام  مسلمان هستیم.  برای محکم کردن ایمان و  بالا بردن سطح آن هیچ کاری از سوی رهبری مان بطور جدی بر روی مردم  صورت نگرفته است و همین بی ایمانی و نداشتن توکل بر قدرت الهی سبب این همه ضعف و نا توانی شده است. اگر بجای کلفت کردن و بالا بردن  دیوار های مساجد با صرف ملیارد ها تومان از بیت المال اگر  ایمان مردم را فقط باندازه یک بند انگشت بلند و محکم میکردیم همه این فساد هائی که زندگی مردم را تبدیل به جهنم کرده است  بر چیده میشد و ملت مان تحت کنترل رهبران جامعه خود قرار میگرفت  و در این صورت همه  توطئه  های ظاهری و پنهانی دشمن را در نطفه نابود میکرد و نیروی ایمان آنها  فرصت نمیداد که توطئه های ویرانگر دشمن  به مرحله اجراء برسد.

           ما شاهد هستیم که  امروز مردم ما در راهپیمائی هائی که دشمن راه اندازی میکند و انتخاباتی که دشمن بر گزار می نماید شرکت می کنند. امروز مردم ما بر علیه مبارزین خود برای دشمن مخبری و جاسوسی میکنند، امروز مردم ما بسیجی دشمن میشوند و با در دست گرفتن  تفنگ دشمن به تعقیب و کشتن مبارزین ملت خود می پردازند چرا برای اینکه رهبران ما بر روی اینها کار نکرده اند و اینها از حقیقت امر آگاه نیستند و راجع به حقوق خود چیزی نمی دادند بهمین دلیل به ضرر خود و به نفع دشمن کار میکنند.  پس این حقیقت ناگوار را متوجه می شویم که رهبران جامعه ما در طول زندگی خود در چهار دیواری مدارس خود محصور بوده اند و تمام فکر شان  به رنگ و روغن زدن و زیبا کردن در و دیوار مساجد و مدارس صرف شده است  و ملت شان همین طور بلا تکلیف و سر خود و رها  بوده است  و دشمن حد اکثر استفاده را از این وضع کرده  و رهبری مردم مان را بدست خود گرفته  و همه کارها و برنامه های شوم و ضد بشری اش  را بوسیله مردم خود  ما انجام میدهد و این بیانگر این حقیقت است که رهبران جامعه ما هیچ کار رهبرانه ای تا کنون انجام نداده اند و نتیجه همین شده است که می بینیم. بخاطر همین غفلت دیرینه و حال رهبران جامعه ما دشمن توانسته است افراد ملت ما را تبدیل به جاسوس ومخبر و کار گزار خود بکند.  دشمن حالا  در همه مدارس دینی، در همه مساجد، در همه ادارات،  در همه  محله های شهر و حتی در همه خانه ها و در همه  روستاها و حتی مناطق دور دست کوهستانی  جاسوس و مخبر و هوادار  دارد. چرا مردم ما  بر علیه ملت خود برای دشمن جاسوسی میکنند برای اینکه هیچ رهبری به آنان تفهیم  نکرده  است که جاسوسی بر علیه ملت خود کار بی نهایت  زشتی است و مساوی با زنای با مادر می باشد. بهر حال آنچه که نباید میشد دیگر شده است و از این پس باید تدابیری اندیشیده شود که فرد فرد ملت ما از هر گونه همکاری با دشمن پرهیز کند و این کاری  نیست که بشود آنرا یک روزه و یک ماهه به ثمر رساند بلکه نیاز به فعالیت مستمر و همه جانبه  دارد تا ملت هر چه زود تر  به آگاهی کامل برسد و دیگر با دشمن همکاری نکند و این کاری است که رهبران جامعه با بکار گرفتن تدابیر لازم باید  به سر انجام  برسانند.

         بنده در این سخنان خود هیچ قصد انتقاد از کسی را بطور شخصی ندارم  بلکه مسایلی را بطور عمومی دارم  بیان میکنم که واقعیت دارد و سبب  زبونی و ذلت و تباهی این ملت شده است. این حقایق و واقعیت ها اگر بیان نشود و این غفلت مرگ زا  همچنان ادامه پیدا کند  ملت ما پس از مدتی بطور کامل  نا بود خواهد شد. این کوشش مخلصانه و بی غرضی است که بنده  به آن پرداخته ام  تا بلکه  با اییجاد تغییراتی در روند رهبری  جامعه مان ملت مان از نابودی نجات پیدا کند.

          اگر توفیق الهی یاری کند دنباله این مبحث را  در قسمت بعدی ادامه خواهم داد. تا آن وقت در امان الهی باشید.
با تقدیم احترامات خالصانه،
محمد آرمیان

دبیر کل -  نهضت عدالت بلوچستان ایران 

۱۳۹۴ اردیبهشت ۱, سه‌شنبه

قسمت یازدهم: تحلیلی از عملکرد رهبری در امور اداری اهلسنت بلوچستان



بنام الله مقتدر
قسمت یازدهم:
تحلیلی از عملکرد رهبری در امور اداری اهلسنت بلوچستان
خدایا چنان کن سر انجام کار/ تو خشنود باشی و ما رستگار


         همه ملت ها وطن دارند و بلوچ یک ملت است و نام وطنش بلوچستان است. تنها ملت هائی در این دنیا خوشحال و سعادتمند هستند که وطن شان در اختیار خود شان است و هیچ اجنبی حق فعالیت خود سرانه در وطن آنها ندارد.  در دنیائی که شیطان پرستان طمعکار و فزون طلب برای افزودن بر اقتدار خود بطور منظم برنامه تجاوز بر سر زمین ملت های دیگر را دارند ملتها باید حواس شان جمع باشد و با مقاومت فداکارانه  اجازه تسلط بر خود را به این متجاوزین ندهند.  در این رابطه مشاهده شده است  که  ملت های با رهبری ضعیف همیشه  مورد تجاوز قرار گرفته و مغلوب دشمن  شده اند بطوری که  دشمن توانسته است  با تسلط بر سر زمین آنها  بر تمامی مقدرات آن ملت  ها مسلط شود.  دشمن پس از تسلط  بر سر زمین یک ملت  مغلوب  طوری عمل کرده است  که ترس و وحشت را تا اعماق وجود فرد فرد ملت مغلوب فرو بنشاند  و با این روش  توان دفاعی را از آنان بگیرد و این وضعی است که ما امروز در بلوچستان شاهد آن هستیم.  تمام افراد این ملت  بعلاوه  رهبر و یا رهبران آنها  در ترس مطلق زندگی میکنند و هیچ توانی برای مقابله ندارند  و عافیت خود را در خوش خدمتی به دشمن می بینند و در این خوش خدمتی همه  با یکدیگر به رقابت می پردازند و هرکسی که میزان خدمتش به دشمن بیشتر  باشد  اندکی بر رفاهش افزوده میشود و این میشود یک زندگی محکومانه و ذلت آمیز که هم اکنون ملت بلوچ گرفتار آنست.

          همه این وضع ذلت بار در این ملت بر میکردد به عمل کرد رهبران جامعه و بیانگر این حقیقت است رهبران با حفظ عنوان رهبری کار رهبرانه خود را بدرستی انجام نداده اند و در نتیجه این غفلت وحدت ملت در هم شکسته  و از هم متفرق شده است و دشمن با ترفند ها و حیله های گوناگون و فریب کارانه  و با اجرای سیاست تفرقه بینداز و حکومت کن ملت مان  را به جان هم انداخته و دشمن یکدیگر کرده است و حد اکثر استفاده را دارد از این وضع میکند تا برنامه نابودی کامل این ملت را به نتیجه برساند. در دروانی که دشمن مشغول ایجاد تفرقه و در هم شکستن وحدت ملت بلوچ و بهره برداری از این وضع  بوده است رهبر و یا رهبران جامعه ما مشغول چه کاری بوده اند!؟ چه برنامه ظاهر یا پنهائی برای مقابله با این برنامه های تخریبی دشمن داشته اند و سبب اصلی پیشرفت دشمن در اجرای برنامه های ضد بشری اش با این ملت را رهبران ما در چه میدانند ؟ چه کسی میتواند تردید کند که همه اینها بر میگردد به عملکرد رهبر که در انجام امور رهبری غفلت بیش از حد داشته است و در این غفلت هیچ گونه اثری از خیانت دیده نمیشود بلکه این غفلت  فقط بخاطر فقدان دانش لازم برای رهبری یک ملت بوده است و نه خیانت او به ملت. چون رهبر و یا رهبران ما  فقط در یک بُعد از کار رهبری عمل کرده اند و آن بُعد مذهبی است که باز هم اشکالات و نواقصی در آن دیده میشود. بهر حال  بر گذشته ها که گذشته است صلوات از این به بعد چه باید کرد که این ملت بطور کلی نابود نشود و موفق به احیای هویت ملی و مذهبی خود و موفق به در دست گرفتن مقدرات و سر نوشت خود بشود و مثل بقیه ملت های موفق در سر زمینش در عافیت و عزت و امنیت زندگی کند و دست این متجاوز زورگو و بی منطق را  از سر خود کوتاه نماید. چطور؟

          مشکل اصلی ملت و رهبری ما  ترسی بیهوده ای است  است که دشمن با کشتن و زندانی کردن تعدادی از مردم مان در دلشان ایجاد کرده است و با  استفاده از این روش توان هر گونه عملی را از آنان گرفته است. پس علت اصلی نا توانی ملت ما  در دفاع از حقوق خود همین  ترس  است  که  سر تا پای وجود آنها را فرا گرفته است که باید  از میان برداشته شود  تا  توان عمل کردن در برنامه های رهائی بخش را  حاصل نماید.  یک  شخص و یا یک ملت ترسو نا گزیر است که  در ذلت زندگی کند و همیشه  منتظر رحم و کرم دشمن باشد و اگر دشمن کرم اندکی از خود نشان میدهد فقط برای سوء استفاده  از این افراد ترسو است  و گرنه هیچ رحم و کرمی در کارش نیست. پس برای  نجات از این وضع ذلت آمیزی که به وجود آمده است   تنها  چاره کار کنار گذاشتن ترس و اختیار کردن  راه و رسم  زندگی شجاعانه  است  و ترویج شجاعت در مردم  کار رهبر و یا رهبران جامعه است. به محض اینکه این ترس هلاک کننده  از دل و دماغ  رهبر و یا  رهبران ما بیرون آید و شجاعت جای آن را بگیرد همه معادلات غیر متعادلی که دشمن در جامعه ما بوجود آورده است  بهم خواهد خورد.  این رفتار  شجاعانه ملت  است که  رهبر را در وضع بهتری  قرار میدهد  تا  با قوت قلب  و  توان  بیشتری  برای تامین حقوق ملتش با دشمن به مذاکره به پردازد  و منفعلانه عمل نکند.  پس قدم اول برای رهائی  از این وضع ذلت آمیز بیرون ریختن ترس و جایگزین کردن آن با شجاعت است.

           همه بدانند که ترسوهای روز گار هیچوقت صاحب حق نبوده اند و همه زندگی  شان در ذلت و سر بزیری  گذشته است.  تنها شجاعان هستند که در دنیا  با عزت و سر بلند زندگی کرده  و می کنند. در حقیقت  این  تر س از مرگ است که  دل بستگان به این دنیای دون و از دست رفتنی  را زبون و نا توان کرده است ولی بدانیم که  هیچکسی پیش از وقت تعیین شده از سوی خالق نمی میرد  و مشاهده شده است که بزدل های زبون هم گاهی پیش از شجاعان مرده و برای همیشه نا کام و دست خالی از این دنیا رفته اند.  پس بیائید برای باقیمانده عمر مان  شجاع شویم و ترس و بزدلی را کنار بگذاریم و این کاری است که راه اندازی آن بعهده  رهبر و یا رهبران جامعه است و رهبران جامعه ما همان هائی هستند که مدارس دینی دارند و انبوهی از فرزندان ملت در اختیار آنان قرار دارد که میتوانند  از آنها انسان های شجاع و فداکاری  بسازند.  دین اسلام دین شجاعت است و این عالم دین است که باید  شجاعت را  در  اطرافیان  خود ترویج  و تعمیم  نماید.

          ما بهمه اعلام میکنیم که حضرت شیخ الاسلام مولانا عبدالحمید حفظه الله بدون هیچ تردیدی  رهبر ما و رهبر همه ملت بلوچ و تمامی اهلسنت ایران است  و ما بوجود ذیجود ایشان  افتخار میکنیم و شرایطی را که ایشان امروز  بخاطر غفلت دیرینه از امور رهبری  در آن قرار گرفته است کاملا درک میکنیم  و اینکه  ایشان  فعلا  مجبور است که گهگاهی مبارزین ملت خود را مصلحتا محکوم کند ما از ایشان هیچ گله ای نخواهیم داشت و برای موفقیت و پیروزی ایشان در کار رهبری این جامعه تحت ستم دعای خالصانه داریم  میکنیم و در اجرای فرمان ایشان هر وقت که لازم شود برای تقدیم جان خود آمادگی کامل داریم. الله مقتدر ایشان را برای رهبری ملت تحت ستم بلوچ  محفوظ و مقاوم بدارد آمین.

          این پست را  برای اینکه طولانی و خسته کننده نشود در همین جا متوقف میکنم  و بقیه حرف ها را که در رابطه با این مبحث است در پست آینده خواهم نوشت، ان شاء الله العزیز.
با تقدیم احترام بهمه،
محمد آرمیان

دبیر کل -  نهضت عدالت بلوچستان ایران

۱۳۹۴ فروردین ۳۰, یکشنبه

قمسمت دهم: تحلیلی از عملکرد رهبری در امور اداری اهلسنت بلوچستان


بنام الله مقتدر
قمسمت دهم:
تحلیلی از عملکرد رهبری در امور اداری اهلسنت بلوچستان

          با سلام و تقدیم مراتب ادب و احترام به همه خوانندگان گرامی دنباله این مبحث را به ترتیب ذیل ادامه میدهم: در قسمت های قبلی این مبحث اشاره کردم که  بلوچ یک ملت است و بلوچستان سرزمین اوست.  همه ملت های پیشرفته جهان در آغاز و قبل از رسیدن به آزادی های اساسی و خودمختاری  در مقابل تجاوز و دخالت ملت های زورگوی اطراف خود ایستاده و گاهی مجبور به تحمل خسارت های بسیار سنگینی شده اند ولی اجازه نداده اند که یک ملت متجاوز دیگر بر سر نوشت آنان مسلط شود و بدین گونه  حق تعین سرنوشت را بدست خود گرفته اند و با حاکم کردن قانون در جامعه خود راه ترقی و تعالی را برای نسل های خود هموار کرده  و بتدریج با ترویج نظام شایسته سالاری  به سطحی  عالی  از ترقی و شکوفائی و خوشبختی رسیده اند و همه  این  پیشرفت های  مثبت و افتخار آفرین توسط  رهبران  شجاع و مخلص و فداکار  به ثمر رسیده است.  همه ملت های پیشرفته دارای رهبران  از خود گذشته و فداکار و وفا دار به خود  بوده اند بر عکس ملت های عقب مانده و ضعیف و تحت سلطه بیگانگان که دارای رهبرانی خودپرست و خائن و ضعیف و زبون و جیره خور بوده اند.  خوشبختی یا بد بختی ملت ها رابطه مستقیمی با عملکرد رهبران شان دارد. ما وقتی که ملت مان را اینهمه  مسلوب الحقوق ، تحت فشار و در جوی پر از حفقان و بطور کامل بدون دفاع می بنیم  نگاه مان بطور غیر ارادی متوجه عملکرد رهبران مان میشود که چه مقدار در کار رهبری خود مخلص و برای حفظ حقوق ملت شان چه مقدار جدی و فداکار بوده اند  یا  هستند؟؟  در جائی که مسئله مرگ و زندگی یک ملت مطرح است تعارف را باید کنار گذاشت  و علل بد بختی و واماندگی ملتی را که در تاریخ به شجاعت شهرت دارد بر رسی کرد  و مواردی را که سبب این وضع اسف انگیز شده است از میان برداشت تا راهی برای احیای مجدد این ملت بی صاحب پیدا شود. گذشته ها گذشته است و دیگر در دست نیست  و بر آنچه که اتفاق افتاده است صلوات بفرستیم و بوضع حال به پردازیم و روشی اختیار کنیم که جبران مافات گذشته بشود و در این صورت  خود را مجبور می بینیم که به سراغ رهبری فعلی جامعه مان برویم و به بینیم عملکردش چه مقدار به نفع و یا به ضرر ملت است تا به تعدیل آن به پردازیم و جلو ضرر را از هر جا که بگیریم به نفع خواهد بود.

          رهبر پذیرفته  شده فعلی جامعه مان حضرت شیخ الاسلام مولانا عبدالحمید است حفظه الله.  دعای ما اینست که الله متعال عمری طولانی به ایشان عطا بفرماید تا با اقدامات داهیانه و رفتار شجاعانه خود کشتی این ملت را که از همه سو مورد تهاجم امواج سهمگین قرار گرفته  از تلاطم این امواج به سلامت عبور داده و به ساحل نجات و عافیت برساند و این جز به همتی بلند، و توکلی کامل بر قدرت و نصرت الله مقتدر امکان  پذیر نخواهد بود. شیخ الاسلام گرامی بدانند که رهبری یک جامعه یک مسئولیت خیلی سنگین است که اگر بخواهد متعهدانه به آن عمل کند لازم میشود که  در فرصت این چند روز و یا چند سال ایام عمر از عافیت و آرامش و احترامات کاذب که گرفتار آن شده است  چشم بپوشد تا در آن دنیای جاویدان به آرامش و عافیت و احترامی حقیقی و  نا محدود برسد و اگر خدائی نکرده  از پس این مسئولیت بر نیایند و همه توانش را حتی الوسع بکار نگیرد نتیجه بر عکس آن را هم نباید از نظر دور داشت.  انسان ها  از آنجمله رهبران بصورت فردی  همه می میرند و فقط ملت ها باقی میمانند.  خوشحالی یا بد حالی این ملت ها بستگی به عملکرد رهبران شان خواهد داشت و لذا ما بعنوان یک ملت نظرمان بر عملکرد رهبر بسیار محترم و گرامی مان است و خود را موظف میدانیم تا با دادن مشورت های مفید در خدمت ایشان باشیم و در انجام مسئولیت سنگین رهبری با ایشان همکاری کنیم  تا موفق و خوشنام از گذرگاه  این زندگی کوتاه عبور نماید و این ملت تحت ستم بخاطر فداکاری های ارزنده ایشان  نسل اندر نسل برایش دعای خیر نماید و چنان نشود که بر عکس آن اتفاق افتد.

          آنچه را که قابل ذکر است و متوجه آن هستیم اینست که  رهبر گرامیقدر مان این تصور را که رهبر یک ملت است در ذهن خود نداشته است  و بهمین دلیل تمام همّ و غمّش صرف یک چهار دیوار بنام مسجد مکی شده است  و در خارچ از این چهار دیواری  هیچ تدابیر رهبرانه  دیگری که  برای بهسازی جامعه  و حفظ حقوق خدادادی و کرامت ملت بلوچ که ایشان عنوان رهبری آنرا دارد متاسفانه دیده  نشده است و بهمین دلیل واضح  است که این سرزمین بی صاحب پر از گرگ های خونخواری شده است که زندگی را بر این ملت حرام کرده اند و هر طور که دل شان میخواهد به این ملت می تازند می گیرند و می بندند و شکنجه و اعدام و ترور میکنند و هیچ مانعی بر سر راه خود نمی بینند و در چنین وضعیتی است که عملکرد رهبر زیر سئوال میرود. وقتی که این جرائم و اتفاقات ناگوار از سوی قومی دیگر بر قوم بلوچ در سر زمین خودش بطور مستمر در جریان است رهبر برای جلوگیری از آن چه تدابیری را در برنامه رهبری خود دارد که اصلا  بر منظر عام نمی آید  و این ملت متفرق از هم  نمیدانند که چه بکنند و این مشکلات تحقیر آمیز و عزت شکن  را چگونه از سر خود دفع نمایند!؟  ملت تحت ستم بلوچ خواستار اینست که رهبر شان  از این رهبری تشریفاتی و بی برنامه  که این رژیم حیله گر و مکار به منظور اتلاف وقت  برای ایشان درست کرده است دست بردارد و با  برنامه ای واضح و جدی در راستای رفع ظلم از سر ملت و بازسازی  کرامت لگدمال شده و بر قراری عدالت در سر زمین این  ملت با توکل به الله مقتدر بطور مسالمت آمیز ولی جدی و قوی  وارد عمل شود و اگر دستگاه حاکم مطالبات ایشان را نه پذیرفت  و مصّر بر ادامه همین مظالم که منتهی به نابودی ملت بلوچ میشود شدند برای جلو گیری آن دست به تدابیر دیگری بزنند و غافل و منفعل و نا امید نه نشینند چون فرصت از دست میرود و آنها برنامه های ضد بشری و ضد بلوچ را به اکمال خواهند رساند  و آنگاه  واویلا و زدن بر سر خود هیچ فایده ای نخواهد داشت پس از همین حالا باید با آنها گلاویز شد و تاریخ نشان داده است که مدد و نصرت الله با مظلومین مجاهد و مقاوم است.

          این پُست دارد طولانی میشود در همینجا تمام میکنم و دنباله این مبحث را اگر عمرم کفاف داد  در پست بعدی ادامه خواهم داد، ان شاء الله.

         خوانندگان گرامی شایسته ترین احتراماتم را باری دیگر به پذیرید.
محمد آرمیان

دبیر کل -  نهضت عدالت بلوچستان ایران 

۱۳۹۴ فروردین ۲۹, شنبه

قسمت نهم : تحلیلی از عملکرد رهبری در امور اداری اهلسنت بلوچستان



بنام الله مقتدر
قسمت نهم:
تحلیلی از عملکرد رهبری در امور اداری اهلسنت بلوچستان

           با  عرض سلام  و تقدیم مراتب ادب و احترام  خالصانه   به محضر رهبر گرامیقدر مان حضرت شیخ الاسلام مولانا عبدالحمید حفظه الله و دیگر رهبران دینی و تمام حامیان حق و عدالت،  دنباله مبحث عملکرد رهبری در نظام اداری اهلسنت در بلوچستان را ادامه میدهم و از الله مقتدر و متعال خواستارم آنچه را که بنفع ملت بلوچ و اهلسنت ایران و رهبران ملت تحت ستم بلوچ در بلوچستان مظلوم است بر ذهنم جاری بفرماید تا در اینجا مطرح کنم به این نیت  که سبب تغییری مثبت در روند عملکرد رهبری و نجات ملت مسلمان  بلوچ از این وضع بسیار ذلت آمیز و اسف انگیز گردد.

         سعی بنده  در این مبحث بر  این است که حتی الامکان  از ملاحظه کاری غیر ضروری و خود سانسوری به پرهیزم و هر آنچه را که به نفع ملت گفتنی است در اینجا بگویم  چون بطور جدی  مسئله حیات و ممات  ملت  ما مطرح است و بهمین دلیل باید همه جوانب این قضیه  بطور شفاف و صریح بیان گردد  تا ملتی را که بخاطر غفلت دیرینه و حال رهبران خود  به  دهانه مرگ  رسیده است از مرگ حتمی نجات دهیم و این ممکن نخواهد بود اگر همه مان برای یک تغییر جدی و پر هزینه آماده  نشویم و باز همه این تغییر در گرو عملکرد رهبرعزیز مان است که با چه نوع  تدابیری  این امر حیاتی خیلی مهم را تدبیر و رهبری کند.

          بلوچ یک ملت است و بلوچستان یک سر زمین است که بطورطبیعی زیستگاه  این ملت بوده و هست  و بگواهی تاریخ بیش از پنجهزار سال است که آباء و اجداد  این ملت در این سرزمین زندگی کرده اند که در فراز و نشیب تاریخ در مقابل تجاوز دشمنان عملکرد بسیار شجاعانه ای از خود به یادگار گذاشته اند  و اکنون باید بر رسی شود که چه عواملی مسبب این همه  زبونی و ناتوانی و سر بزیری این ملت شجاع شده است که دین و سر زمینش، عزت و کرامت و امنیتش دستخوش  تطاول مزدوران و عوامل یک حکومت ضد عدالت  شده است و هیچ اقدام مثبت و موثری از سوی رهبری این جامعه مشاهده نمیشود تا جلوی این خودسری های زورگویانه گرفته شود و عدالت و امنیت در این سرزمین بر قرار گردد.

          وقتی که عوامل ضعف  کنونی این ملت را ردیابی میکنیم  علت اصلی آن را  در عملکرد رهبران این ملت در این هشتاد سال گذشته  می بینیم.  سرداران که روسای طوایف و  رهبران سیاسی زیر مجموع های خود به حساب می آمده اند می بینیم که  بطور دربست مطیع و حلقه بگوش حکومت مرکزی بوده اند و نه تنها هیچ کاری برای بالندگی و سر بلندی مردم شان نکرده اند بلکه  بخاطر درست کردن یک زندگی مرفه و متکبرانه برای خود  جز خیانت به مردم شان هیچ نقطه مثبتی در کارنامه شان دیده نمی شود . این جماعت متکبر بخاطر عیش و عافیت خود بی پروا از خیانت در حق ملت خود بوده اند و حلقه بگوشی دشمن را افتخار بزرگی برای خود می دانسته اند و با نمایش این حلقه بگوشی ونمایش اقتدار حکومت اجنبی  مردم خود را در رعب و وحشت نگه داشته اند تا کسی جرات سر جنباندن نداشته باشد و اینها در غارت کردن مردم زیر دست خود خودمختار و بدون مزاحم باشند.  این رهزنان که عنوان سرداری و رهبری جامعه خود را داشته اند با  استفاده از حمایت دولت از یک طرف و با همکاری طبقه  مفت خور دیگری بنام  امیر در اطراف خود که لقب کدخدائی کداخدائی داشته اند از طرف دیگر،  با رفتاری قهرآمیز و ضد انسانی  مردم  را  تبدیل به نوکران  خود کرده و از آنان بهره کشی ظالمانه کرده اند  و به هیچ کسی اجازه سربلند کردن نداده اند تا بدین وسیله  حمایت و جیره حکومت مرکزی شان قطع نشود. این جماعت طبق ضرب المثل معروف : " هم از توبره خورده اند و هم از آخور"  و بدون کمترین تردیدی عاملین  اصلی  سر کوب و عقب ماندگی مردم خود بوده اند و بجز از کارنامه ای  خیلی  سیاه چیز دیگری در پرونده شان دیده نمی شود که موجب افتخار و قابل ذکر باشد  و متاسفانه می بینیم که فرزندان همین جماعت مفت خور و متکبر امروز هم با همان شیوه پدارن خود بطور دربست در خدمت همین رژیم ضد بلوچ  قرار دارند و مشغول کار جاسوسی و مخبری و هموار کردن راه  دشمن  بر علیه ملت خود هستند  تا بدین گونه عنوان سرداری  شان  را حفظ کنند ولی نمیدانند که شرایط  خیلی  تغییر کرده  و آن شرایط سابق نیست  و بخش عظیمی ازاین ملت تحت ستم اینک به آگاهی های لازم  رسیده و مشغول مبارزه  با عوامل ظلم هستند و اگر اینها ساده لوحانه به همین روش خائنانه خود ادامه دهند دیری نخواهد گذشت که در زیر قدم های کوبنده مبارزین جان بر کف این ملت به پا خاسته له لورده و نابود خواهند شد و این حقیقتی است که نمونه آنرا بتکرار درگذر تاریخ می بینیم  و بهتر است که اینها  از هم اکنون تغییر مثبتی در زندگی خود بوجود آورند و اگر جرات پیوستن به مبارزین را ندارند حد اقل دست از این روش خائنانه  بردارند و جاده صاف کن دشمن نباشند.  همین مقدار برای نشان دادن عملکرد رهبران سیاسی ملت بلوچ کافی است که جز خیانت مطلق چیز دیگری در کارنامه شان دیده نمی شود  که ما به آن اشاره کنیم  و به افتخار شان  شعاری بدهیم و کفی بزنیم و اینها  باید  خیلی  شکرگزار باشند که ما با ذکر  نام  و مشخصات فردی به زیر و رو کردن کارنامه شان  نه پرداخته  و فقط به نگاهی کلی بر عملکرد این جماعت به اصطلاح رهبران سیاسی خود  بسنده کرده ایم  تا حفظ آبرو شده باشد. پس در بُعد رهبران سیاسی جامعه مان  حرفی بیشتری نیست که بزنیم و ملت بلوچ پس از رسیدن به آگاهی های لازم  این جماعت را بعنوان دشمنان اصلی خود خواهند دانست و بدون تردید  در تاریخ پر از ظلم  خود به  ثبت خواهند رساند.

           این پست را برای اینکه طولانی نشود در همین جا تمام میکنم و در پست های آینده به  عملکرد رهبری فعلی جامعه مان خواهیم پرداخت تا مشارکت فعالی برای ایجاد یک تغیر مثبت داشته باشیم و به  رضای الهی برسیم. در قرآن و در احادیث متعددی آمده است  آنهائی که از خوشی های زندگی خود صرف نظر می کنند  و به نجات فرودستان بی دفاع جامعه خود می پردازند به رضای الهی خواهند رسید  و ما در فرصت  این زندگی کوتاه مان به دنبال همین هدف هستیم و بس که به رضای الهی برسیم،

خوانندگان گرامی، احترامات خالصانه ام را باری دیگر تقدیم حضورتان میکنم امید میدارم که به پذیرید.
محمد آرمیان

دبیر کل -  نهضت عدالت بلوچستان ایران

۱۳۹۴ فروردین ۲۸, جمعه

قسمت هشتم : تحلیلی از عملکرد رهبری در امور اداری اهلسنت بلوچستان



بنام الله مقتدر
قسمت هشتم:
تحلیلی از عملکرد رهبری در امور اداری اهلسنت بلوچستان

        با عرض سلام بهمه دوستداران حق و عدالت، دنباله مبحث عملکرد رهبری  اهلسنت  را در بلوچستان ایران پی میگیریم. در هفت قسمت گذشته متوجه  سه نقص و ضعف خیلی مهم در عملکرد رهبری ملت بلوچ در بلوچستان ایران شدیم :

 الف) غفلت از اهمیت هویت خدادادی
  ب)  شرکت کردن بدون قید و شرط در انتخابات حکومت مرکزی و تقویت سلطه آن بر خود
 پ)  اجرای امور بدون در نظر گرفتن  الاهم فالاهم آن

          یکی از وظایف رهبری جامعه  آماده و متحد نگه داشتن مردم خود در اجرای برنامه های عام المنفعه است تا مردم بطور مستمر تحت کنترل دستگاه رهبری خود  قرار بگیرند  و مجال منحرف شدن به سمت های دیگر را پیدا نکنند،  به عبارت دیگر یک نیروی غیر خودی توان جذب آنها را در پیشبرد برنامه های خود نداشته باشد.  به این امر بسیار مهم  توجه لازم نشده است و می بینیم که  اکثریتی از مردم ما ندانسته  با دشمن خود همصدا و هم نوا هستند و بر ضد منافع ملی خود  با دشمن همکاری دارند  و همین بی توجهی و سهل انگاری سبب تضعیف خود رهبر و تشتت در جامعه شده است.

        در شرایطی که یک ملت هنوز آزادی های اساسی خود را بدست نیاورده  و تحت سلطه ملتی دیگر با رفتار دشمنانه قرار دارد لازم میشود که رهبر ملت تحت سلطه مردمش را به ساده زیستی تشویق نماید تا در زیر بار یک زندگی تجملاتی فلج و زمین گیر نشوند و هر لحظه که نیاز به مقابله  با یک برنامه دشمن باشد بدون هیچ عذری بلا درنگ  وارد مبارزه شوند و از این بابت خود رهبر باید الگو باشد و مردم از زندگی ساده  و آماده به مبارزه  او تقلید کنند ولی می بینیم که به این امر خیلی مهم اصلا توجه نشده است  چون زندگی خود رهبر بیش از حد تشریفاتی  و تجملاتی شده  است و این  در شرایطی است که مردم ما هیچ پشتوانه قانونی  برای حفظ صیانت خود ندارند و با اندک بهانه دشمن تمام زندگی شان مصادره میشود و یا طبق میل یک مامور خودسر دشمن افراد ملت مان خیلی راحت به گلوله بسته می شوند و صدائی هم در نمی آید در چنین شرایطی رهبر باید  زندگی تشریفاتی  و تجملاتی را برای خود حرام بداند.   قبل از رسیدن به آزادی های اساسی مردم ما چرا باید  گرفتار و معتاد یک زندگی تجملاتی شده باشند که متعلق به ملت های آزاده و خودمختار است  و همین نوع  زندگی عافیت طلبانه است که  مردم مان  را بطور کامل محتاط و بزدل و ناتوان کرده است و این هم یک غفلت بزرگ است که به خاطر عدم توجه رهبر به آن  در جامعه رشد کرده و سبب تضعیف این ملت شده است.  این یک حقیقت است که یک ملت عافیت طلب هرگز به خودسروری نخواهد رسید و مجبور به ادامه یک زندگی غلامانه و چاپلوسانه و مداحانه خواهد شد که در شان ملت بلوچ نیست، ملتی که  تاریخ  شجاعتش را ستوده است و حالا این ملت شجاع  در طول تاریخ  به چه دلیل اکنون باید  اینهمه وامانده و ناتوان و ستایشگر دشمن خویش باشد تا  او  را با چاپلوسی از خود  راضی نگهدارد که  با درست کردن بهانه ای توی سرش نزند!؟   هیهات من الذله ...

           یک  رهبر حقیقی در یک ملت تحت سلطه  حد اقل باید صد نفر از جوانان دلیر و جان برکف خود را که هر لحظه آماده تقدیم جان خود باشند در اطراف خود داشته  باشد تا  بتواند از حقوق ملتش با قدرت دفاع نماید.  ولی می بینیم که  در برنامه های تشریفاتی رهبرمان  کسانیکه ایشان را همراهی میکنند همه افراد  چاق و چله  با لباسهای گرانقیمت اطو کرده  و عطر و ادکلن زده و اتومبیل های مدل بالا هستند  که فقط برای پلو خوری و سیاهی لشکر و درست کردن یک ابهت کاذب رهبر را همراهی میکنند  و اغلب فرصت طلبانی بیش نیستند تا از موقعیت رهبر بنفع خود سوء استفاده ای بکنند و پر واضح است که این جماعت  عافیت طلب  در وقت ضرورت با درست کردن بهانه ای غیب شان میزند. چرا نظام  رهبری یک ملت بشدت  تحت ستم گرفتار چنین وضع تشریفاتی بی فایده و پر خرجی شده باشد!؟ علتش اینست تفکری که درد ملت در آن دیده شود و رهبر نگران معضلات و گرفتاری های ملت خود باشد هنوز در برنامه های روزمره  ایشان مشاهده نمی شود و این سبب شده است  که  مصرف در آمد های بیت المال که برای بهروزی ملت است به ترتیب الاهم فالاهم انجام نگیرد و بطور عمده همین عملکرد  سبب تعضیف رهبر مان  و ملتش شده است که امری نگران کننده است.

          ما همه ساله شاهد یک جشن با شکوه و پر خرج بنام جشن ختم بخاری در بلوچستان هستیم که مبلغی نزدیک به یک ملیارد تومان از محل بیت المال در برگزاری این جشن ها مصرف میشود آیا برگزاری چنین جشن پر خرجی در یک جامعه بتمام معنی تحت ستم لازم است و یا  جواز شرعی دارد!؟ آخر در کجای قرآن و یا احادیث رسول اکرم برای بر گزاری چنین جشن هائی  اشاره ای شده است که فرزندان امت مسلمه پس از اتمام روخوانی کتابی بنام " صحیح بخاری " اقدام به برپائی یک چنین جشن پر خرجی  بنام جشن  ختم بخاری کنند. این یک رسم جدید و بدعت محض است که در طول زندگی سلف صالح سابقه ای ندارد و جزء هیچ یک از عبادات نیست و تنها تشریفات با شکوهی است که نظیرش را فقط  شاهان متکبر برای نشان دادن ابهت خود برگزار کرده اند و چنین تشریفاتی در زندگی انبیاء مشاهده نمیشود. همین برنامه های غیر ضروری و بی فایده است که سبب تضعیف  رهبر گرامیقدر مان شده است و خود را مجبور می بیند که برای راضی نگهداشتن دشمن اقدامات مجاهدانه و قهرمانانه ملت خود را که پشتیبانان حقیقی او هستند محکوم کند و خود را تحت سرزنش وجدان قرار دهد.

        این پُست را برای اینکه طولانی و خسته کننده نشود در همینجا تمام میکنم و تا پست بعدی همه خوانندگان گرامی را به الله مقتدر می سپارم تا بر توکل بر ذات مقتدرش آماده تغییری مثبت شوند  و با توکل به قدرت نا محدود خالق  به رهبر گرامی مان اطمینان دهیم که تا آخرین نفس در کنار او خواهیم بود و تنهایش نخواهیم گذاشت تا این تغییر لازم را که منتج به نجات و سربلندی ملت مسلمان بلوچ خواهد شد  رهبری بفرمایند. ان الله لا یغیر ما بقوم حتی یغییروا ما بانفسهم. صدق الله العظیم.
طبق معمول پذیرای احترامات خالصانه ام باشید،
ممحمد آرمیان

دبیر کل -  نهضت عدالت بلوچستان ایران

۱۳۹۴ فروردین ۲۷, پنجشنبه

قسمت هفتم : تحلیلی از عملکرد رهبری در نظام اداری اهلسنت بلوچستان


بنام الله مقتدر
قسمت هفتم:
تحلیلی از عملکرد رهبری در نظام اداری اهلسنت بلوچستان

         با عرض سلام  و تقدیم مراتب ادب و احترام به ساحت بسیار محترم حضرت شیخ الاسلام مولانا عبدالحمید حفظه الله رهبر گرامیقدر، ملت شریف و تحت ستم بلوچ و همه  حامیان حق و عدالت،  دنباله این مبحث حساس را ادامه میدهم و از الله مقتدر و هدایتگر مسئلت دارم آنچه را که حق است و بنفع ملت تحت ستم بلوچ که بخشی از امت مسلمه در سطح جهان است بر ذهنم جاری بفرماید تا در اینجا بیان کنم تا موجب تغییراتی شود که به اقتدار رهبری این جامعه  و احیای عدالت در این منطقه از کشور عزیزمان که نامش بلوچستان است به انجامد:

        در قسمت گذشته این مبحث یکی از کارهای رهبری که که باید مورد توجه قرار میگرفت و بعنوان یک حربه دفاعی بسیار موثر  برای حفظ حقوق ملت خود از آن استفاده میشد مسئله انتخابات ریاست جمهوری  و مجلس بود که با شرکت  پر شور خود در آن  به حکومتهائی  مشروعیت بخشیدند که همه برنامه های شان  ضد منافع ملت بلوچ بوده است  و رهبری جامعه بلوچ از این قضیه بسیار مهم نتوانسته است با شرکت نکردن در این انتخابات  بهره برداری لازم را به نفع ملتش بکند و امتیازات لازم را برای بر قراری عدالت در جامعه اش از آنان بگیرد و نتیجه این غفلت  همین وضع بغرنجی شده است که برای خود رهبر و ملتش بوجود امده است که در نتیجه آن  ایادی این نظام زورگو  در بلوچستان چنان خودسر و خودمختار و سلیقه ای عمل میکنند که گوئی این جامعه اصلا رهبری ندارد.  پس یکی از حربه های بسیار قوی و مسالمت آمیز برای حفظ حقوق خود  بایکوت کردن انتخابات  رهبری، ریاست جمهوری و مجلس است که از سوی رهبران جامعه بلوچ از این پس  با جدیت کامل می باید  به اجراء درآید در غیر این صورت آش همین و کاسه همین خواهد بود و رهبران جامعه ما در انجام وظایف رهبری خود در آینده  عاجز تر و نا توان تر خواهند شد.
         دیگر اینکه  کنترل دقیق در آمد های مربوط به بیت المال که متعلق به  ملت است امری لازم است تا  در جاهائی که برای جامعه مفید تر است  بر اساس اهمیت امور مصرف گردد و این یکی از مسئولیت های بسیار مهم و سنگین  رهبر در یک  جامعه اسلامی است که متاسفانه در جامعه ما  به  روشی مثبت  و مفید به آن عمل نشده است. این حرف یعنی چه  و چه دلیلی برای اثبات آن در دست است؟  دلیل واضحش وضعی است که جامعه ما امروز گرفتار آنست  و آن اینکه  رهبران ما خود را مجبور می بینند که چشم بر خیلی از مظالم این حکومت  ظالم به بندند و رفتار منفعلانه ای در برابر آن داشته باشد و نه تنها که هیچ اعتراضی بر علیه جنایاتی که توسط مامورین خود سر این نظام میشود نمی کنند می بینیم که  گاها به ستایش این حکومت ظالم هم می پردازند و نه تنها این  بلکه خیلی عجیب تر اینکه  بر علیه  حامیان حقیقی خود رای منفی صادر می کنند و رفتار مجاهدانه و فداکارانه  آنان را به شدت محکوم می نمایند و این وضع بسیار آزار دهنده ای است که می دانیم رهبران ما در آن قرار گرفته  اند و هیچ شکی نیست که از این وضع رنج هم می برند.  اگر درآمد های بیت المال در جای درست و ضروری مصرف میشد این وضع پیش نمی آمد و رهبران  ما  با  پشتیبانی  مبارزین و جوانان فداکار ملت خود رفتار ضد انسانی و ضد اسلامی عوامل خودسر این حکومت را کنترل و متوقف  می کردند  و اجازه نمی دادند که چنین رفتار های تحقیر آمیز و ظالمانه ای بطور روتینی و روزمره  در حق ملت شان بشود.

          رهبران دینی جامعه ما به جز از کمکهای مردمی که همه به سوی مساجد و مدارس دینی و آنها سرازیر بوده  است بخاطر غفلت هائی که  در امر رهبری خود داشته اند نتوانسته اند منابع مالی موثر دیگری برای کنترل امور جامعه خود به وجود آورند و این ضعفی است که در کار شان بطور نمایان دیده میشود.  اما آنچه را که از کمک های مردمی بدست شان رسیده است  این  سئوال را به میان می آورد که آیا  با رعایت  الاهم فالاهم  به مصرف رسیده  است یا نه؟ جواب منفی است چون کارهائی که باید بعدا و در آخر انجام میگرفت با صرف هزینه های هنگفت  آول انجام داده اند و کارهائی که باید از اول انجام می گرفت چون مورد توجه نبوده است اصلا انجام نگرفته است  و این سبب تضعیف رهبران ما و جامعه شان شده است.  بهمین دلیل واضح است که رهبران ما  حالا خود را  مجبور می بینند  که خیلی منفعلانه و بیش از حد محتاطانه با  دستگاه ظلم  رفتار کنند و به این امر که جامعه شان زیر مشت و لگد و توهین و تحقیر مشتی اراذل  و اوباش خودسر و خودمختار و ضد بشر قرار گرفته است کاری ندارند و این ظلم و زورگوئی را که در حق ملت شان  به اوج خود رسیده است مجبور هستند گاهی ستایش هم بکنند  و این وضع آزار دهنده ای است که برای خود و ملت شان به وجود آورده اند و معلوم نیست این وضع  تا  کی ادامه پیدا می کند؟ اما می دانیم که چاره جوئی برای تغییر این وضع کار رهبر و رهبران جامعه ما است و برای نجات لازم است که ترک روش های قبلی کنند.
            در پُست های آینده مصارف غیر ضروری بیت المال را که سبب تضعیف رهبر و یا رهبران دینی  ملت بلوچ شده است بیان خواهم کرد و امیدوارم که موجب دلخوری کسی نشود  چون هدف دیگری جز نجات از این وضع ذلت بار در کار  نیست و همه اش هم فقط بخاطر کسب رضای الهی است و لا غیر.
          تا اینجا متوجه سه فاکت مهم  که سبب تضعیف رهبری جامعه بلوچ شده است شده ایم: 1-  غفلت از اهمیت هویت خدادادی و ترویج نکردن آن در میان مردم خود .  2-  رای دادن بدون قید و شرط  و تائید  مشروعیت  حکومت هائی که  جز اجحاف و ظلم  و تجاوز به حقوق ملت بلوچ هیچ برنامه  دیگری نداشته اند .  3-  مصرف  بیت المال  در جاهای غیر ضروری و غیر مفید. خیلی واضح است که تکرار این نواقص توسط  رهبری جامعه مان در آینده  سبب نابودی این ملت خواهد شد و دین و سرزمین ملت مسلمان بلوچ با این گونه رهبری منفعلانه  از دستش خواهد رفت.
        تا  قسط بعدی این مبحث،  همه شما را ضمن ادای احترام مجدد به الله  می سپارم.  سالم و عدالت خواه و متوکل به الله مقتدر باشید،
محمد آرمیان

دبیر کل -  نهضت عدالت بلوچستان ایران

قسمت ششم : تحلیلی از عملکرد رهبری در نظام اداری اهلسنت ایران



بنام الله مقتدر

قسمت ششم:
تحلیلی از عملکرد رهبری در نظام اداری اهلسنت بلوچستان

           درود و سلام به همه آنهائی که طرفدار حق و عدالت هستند در اینجا لام شد قبل از وارد شدن به موضوع مورد بحث اشاره به این مطلب بکنم که عده ای از عوامل اطلاعات هی دارند دُم میزنند تا این بحث را که بر اساس خیرخواهی برای ملت بلوچ و رهبری آنست طوری جلوه دهند که گوئی ما قصد اهانت و مخالفت با رهبری جامعه مان را داریم. خیر چنین نیست بلکه قصد مان تقویت رهبری جامعه است و در شرایط فعلی  ما در جامعه مان  انسانی قویتر و نیک نیت تر و شجاع تر از شیخ الاسلام حضرت مولانا عبد الحمید حفظه الله نداریم  و در حقیقت او شیر بلوچستان است ولی ما دیده ایم که گاهی شیرها هم با  فریبکاری روباهان مکار به قفس افتاده اند و شیری که در قفس است معلوم است که شغالها هم جرات سر بسر  گذاشتنش را پیدا میکنند و ما شاهد هستیم که رهبر بزرگوارمان توسط مشتی روباه و شغال اطلاعاتی زابلی در رسانه های مجازی همواره  مورد دهن کجی قرار میگیرد و ملت هم ساکت است و هیچ عکس العملی از خود نشان نمیدهد  و ما از این قضیه رنج می بریم.  من به روحیه بسیار قوی حضرت مولانا آشنائی کافی دارم.  تحمل زیاد او درمقابل رفتار ناروای عوامل حکومت دلالت بر دور اندیشی ایشان دارد و نه  ترس ، لذا  او از این بابت قابل ستایش است و نه قابل ملامت. پس ملت بلوچ از این بابت سپاسگزار رهبر خویش است ولی آنچه را که ما در اینجا مطرح میکنیم یک نوع یادآوری مثبت است تا به کارهائی که باید به موقع  بر آنها عمل میشد و نشده است از این پس مورد توجه قرار گیرند. این حقیقت را  باید قبول کنیم که همه انسانها به جز از پیامبران ضعف هائی دارند و خواهی نخواهی مرتکب سهل انگاری هائی میشوند که بر اثر آن خیلی از کارها خراب میشود و نتیجه  منفی ببار میاورد که  سبب ضعف یک رهبر و جامعه اش میشود.  لذا ما هر آنچه را که در این مبحث ذکر میکنیم فقط  برای بهبود وضع  و نجات از  این مظالمی است که جامعه مان گرفتار آن شده است  تا بلکه سبب تغییرات مفیدی  در روند و عملکرد رهبری جامعه مان بشود.
           تجربه نشان داده است که فقط رهبرانی در کار خود موفق بوده اند که از تکرار اشتباهات پرهیز کرده  و مشورت های مفید را از سوی مردم خیر خواه  خود  پذیرفته اند و فراموش نکنیم که اقدام برای  ایجاد  یک تغییر مفید در جامعه ای که بشدت در خفقان بسر میبرد نیاز به شجاعتی فوق العاده دارد و کار زیاد آسانی هم نیست. پس از این مقدمه  کوتاه  حالا وارد اصل بحث مورد نظر میشویم:

          یکی از کارهای مهمی که رهبران موفق در زندگی خود انجام داده اند این بوده است که مردم خود را با بیانات دلیرانه خود همواره تشویق به شجاعت و فداکاری کرده اند تا همیشه آماده برای مقابله با هر پدیده نا خواسته ای که اتحاد و استحکام جامعه شان را تهدید میکند باشند. رهبر و یا رهبران جامعه ما از این امر بسیار مهم  نه  تنها که خیلی غافل بوده اند بلکه بر عکس افراد شجاع جامعه خود را همواره  تشویق به بزدلی و مدارا با ظلم کرده اند و بهمین علت شجاعت از جامعه ما غایب شده و مردم مان آموخته اند که آهسته بروند  و آهسته بیایند تا گربه شاخ شان نزند. این یک حقیقت غیر قابل انکار است که سبب تضعیف ملت مان شده است .  ملت های پیشرفته و صاحب حق دارای رهبران شجاع  بوده اند و شجاعت یکی از عوامل حفظ حقوق خویش است در مقابل متجاوزان  و انسان های بزدل و خیلی دور اندیش در هیچ زمانی صاحب حق خود نبوده اند.

          یک رهبر باید منتقد عملکرد خویش باشد و همه کارهائی را که کرده است و نتیجه نداده است خودش باید مورد انتقاد قرار دهد و تصمیم جدی بگیرد که آنها را بار  دیگر تکرار نکند. بطور مثال: ملت بلوچ با تشویق رهبر و یا رهبران خود همیشه به ندای حکومت مرکزی لبیک گفته و در همه انتخابات ریاست جمهوری و مجلس نمایندگان شرکت کرده و و به مشروعیت این حکومتهای ضد خود رای داده اند ولی این امر را که از این مشارکت چه نصیب ملت  شان شده است هرگز مورد توجه قرار نداده اند.  این مسئله ای است که باید رهبر مورد توجه قرار دهد و در مقابل آن از خود عکس العمل مناسب نشان دهد و خیلی صریح  به مسئولان مرکز بگوید که آی آقایان ما با حسن نیت تمام  در همه انتخابات حکومتی شما شرکت کرده  ایم و بشما حق  حکومت کردن بر خود داده ایم ولی این همکاری ما با شما هیچ فایده ای برای ملت ما نداشته است و شما در این سه دهه و نیم جز ظلم و زورگوئی و اجحاف در حق ملت ما کار دیگری نکرده اید و چون  از این حسن نیت ما سوء استفاده شده است  ما از این پس به هیچ یک از انتخابات ریاست جمهوری و مجلس شورای اسلامی رای نخواهیم داد چون برای ما جز ضرر و تحقیر و تحمیل ظلم هیچ فایده ای نداشته است. رهبر و یا رهبران در حوزه های مربوط به خود به مردم بگویند که در این انتخابات جدید شرکت نخواهیم کرد و هر کسی هم که بعنوان کاندید برای نمایندگی مردم در مجلس به ایستد یک فرصت طلب و خائن به ملت معرفی شود و همه ملت در پشت سر رهبران مذهبی خود به ایستند و به این اقدام مسالمت آمیز ولی خیلی موثر و مفید جامه عمل به پوشانند.  این میشود یک اقدام رهبرانه بسیار موثر و مفید و در ضمن مسالمت آمیز.
          پس ایجاد شجاعت در مردم و متحد کردن آنها برای به ثمر رساندن  یک برنامه مفید اقدامی لازم  برای جلوگیری از ظلم و زورگوئی و مقابله با برنامه هائی است که نابودی ملت ما را هدف گرفته است. این میشود یک کار رهبرانه.

         ضمن ادای احترام مجدد  تا ادامه این مبحث در قسط آینده،  همه شما خوانندگان گرامی را به الله مقتدر می سپارم. شب و روزتان خوش.

محمد آرمیان

دبیرکل -  نهضت عدالت بلوچستان ایران

۱۳۹۴ فروردین ۲۵, سه‌شنبه

قسمت پنجم: تحلیلی از عملکرد رهبری در نظام اداری اهلسنت بلوچستان



بنام الله مقتدر
قسمت پنجم:
تحلیلی از عملکرد رهبری در نظام اداری اهلسنت بلوچستان

        با ادای احترام بهمه دوستدارن حق مبحث رهبری در نظام اداری اهلسنت در بلوچستان ایران  را بشرح ذیل ادادمه میدهم و از الله مقتدر خواهانم هرآنچه را که حق است و سبب رضای او متعال میشود بر ذهنم جاری بفرماید تا من در اینجا بیان کنم.

          در مبحث گذشته یکی از علل بدبختی ملت بلوچ را محکوم نمودن مسئله ملیت از سوی رهبران دینی جامعه خود دانستیم که همین طرز فکر منفی آنها،  ندانسته  براذهان فرد فرد ملت بلوچ اثرمنفی گذاشته  و همه را نسبت به این مسئله بسیار مهم و حیاتی بی تفاوت کرده و راه رخنه و نفوذ را در سرزمین خود  برای یک دشمن خارجی عملا  باز گذاشته است و آنچه را که عیان است دیگر چه حاجت به بیان است  و آن حال زار ملت بلوچ در سرزمین خویش است که بخاطر همین غفلت و بی تفاوتی رهبران جامعه  اینک  از همه سو در محاصره مشتی گرگ بیرحم و چپاولگر و آدمکش قرار گرفته است. پس لازم است که این نقص بسیار بزرگ هرچه زودتر از سوی رهبری جامعه بلوچ برطرف گردد و زنده کردن مسئله ملیت در ذهن  فرد فرد ملت بلوچ بصورت یک برنامه مسالمت آمیز و بدون خشونت شروع بکارکند تا همه مردم این ملت بر اساس مسئله هویت با هم متحد شوند  و از این پرت و پلائی و از هم گسیختگی بدرآیند  و از  دشمنی با  یکدیگر پرهیز نمایند. چون رهبران جامعه بلوچ در مورد هویت چیزی به مردم خود  نیاموخته اند این مردم  فکر میکنند که اینجا ایران است و همه حق دارند هر کاری که دوست دارند بکنند و این را نمیدانند که در کشور ایران ملیت های متعددی وجود دارند که از خود هویتی خدادادی دارند و هویت شان با هویت ملت فارس که مسلط بر سرنوشت همه شده است  فرق میکند مثلا این قسمت از ایران که نامش بلوچستان است زیستگاه آباء اجدادی ملت بلوچ است و هیچ اشکالی ندارد که فارس ها برای کار به اینجا بیایند ولی حق ندارند که در اینجا همه کاره باشند و تمام راه های زندگی شرافتمندانه را برروی مردم اصیل آن به بندند و شروع به غارتگری و چپاول این مردم نمایند  و هر کسی که به این کارهای غیر قانونی شان اعتراض  کند او را بلا فاصله با درست کردن  تهمتی بگیرند و به برند و زندانی و شکنجه و اعدام کنند. این وضع بهمین دلیل پیش آمده است که ملت بلوچ ندانسته است که این سرزمین متعلق به اوست و نباید به این از راه رسیده ها آنقدر فرصت  بدهد که این گونه بر سرنوشت او مسلط شوند. آموزش این مسئله حیاتی به ملت بلوچ  از وظایف رهبری و یا رهبران جامعه بوده است که متاسفانه در این زمینه کوتاهی بیش از حد شده است.  علاوه بر این کوتاهی که ذکر شد،  رهبری ملت مسلمان بلوچ مسئله  " الاهم فالاهم : را برای جلوگیری از تضعیف ملت خود رعایت نکرده است که  این سبب ضعف و نا توانی ملتش شده است.   این موضوع را در قسمت ششم این مبحث  بر رسی خواهیم کرد.
با ادای احترام به همه ،
محمد آرمیان
دبیر کل : نهضت عدالت بلوچستان ایران

۱۳۹۴ فروردین ۲۴, دوشنبه

قسمت چهارم : نگاهی بر عملگرد رهبری و نظام اداری اهلسنت در بلوچستان


بنام الله مقتدر
قسمت چهارم:

نگاهی برعملکرد  رهبری و نظام اداری  اهلسنت در بلوچستان ایران

        ضمن ادای احترام بهمه  دنباله این مبحث را  در ذیل ادامه میدهم:

        در قسمت قبلی این مبحث  اشاره  به این کردم که قسمت عمده ای از بدبختی ملت بلوچ  ربط تنگاتنگی به  عملکرد مدارس دینی مان دارد چون در این مدارس مسئله ملیت را با عصبیت اشتباه گرفته اند. آنهائی که در این مدارس دینی آموزش دیده اند برای ملیت هیچ ارزشی قایل نیستند، نه  تنها که ارزشی قایل نیستند بلکه  با شدت و همراه با عصبیت خاصی مسئله ملیت را محکوم هم میکنند.  ما حدود سی سال قبل  وقتی که داشتیم تحت  نام بلوچستان مظلوم  نشریه  ماهانه ای صادر میکردیم  من برای تبادل نظر به مدارس دینی کراچی  که طلاب بلوچ ایرانی زیادی در آن تحصیل میکردند گهگاهی سر میزدم   و از آنجمله بودند این مدارس:   دارالعلوم، جامعه فاروقیه ، جامعه حمادیه ، اشرف المدارس و غیره ... هدف بنده از این ملاقات ها با طلاب علوم دینی این بود که آنان را  تا حدی  با مسئله ملیت  آشنا کنم  تا فراموش نکنند که متعلق به یک ملت هستند و در رابطه با ملیت شان دارای حقوقی خدادادی هستند که باید از آن با خبر شوند تا دیگرانی  نیایند و بر حقوق خدادادی آنها چنگ نیندازند و زندگی را بر آنان تنگ نکنند ولی جا انداختن این موضوع  در مغز آنها کار خیلی مشکلی بود چون خیلی سرسری به اینها گفته بودند که در اسلام قومیت نداریم و مسئله اصلی مسئله اسلام است که دینی جهان شمول  می باشد و متعلق بهمه مردم جهان است و قوم  گرائی را نمی پذیرد. در این طرز فکر اشکال خیلی بزرگی وجود دارد که این اهل دین ما متوجه آن نیستند
 .
          بله  ما هم این را قبول داریم  که اسلام  دینی است که تنها متعلق به یک قوم خاص نیست و همه اقوام دنیا باید از نعمت هدایت  و مشرف شدن به  این آئین بر حق آسمانی  بهره مند شوند  و حق ملت بلوچ هم هست که با  حفظ هویت خدادادی خود مثل بقیه ملیت های دیکر  از نعمت اسلام برخوردار باشد  و این منطق اصلا درست نیست که فقط ملت بلوچ  با تمسک به اسلام   هویت خدادادی خود را از دست بدهد  و از مزایائی که خداوند در حفظ هویت یک ملت گذاشته است محروم  شود و کرامت انسانی اش بخاطر داشتن همین باور غلط  توسط ملت دیگری پایمال گردد. خلاصه بیش از دو ده طول کشید تا ما توانستیم مسئله هویت را در ذهن تعدادی از علمای دین جا بیندازیم  و قبول کنند که بله یک ملت بی هویت اسیر ملتهای بی تقوای دیگر میشود و تحت فشار انها هم دین و هم دنیای خود را از دست میدهد.

        آنچه اسلام ممنوع کرده است عصبیت است و نه قومیت. الله متعال در جاهای مختلف قران مجید مسئله قومیت را مطرح فرموده و تاکید فرموده است که توسط یکدیگر لتعارفوا و شناسائی شوند و نه لتهادموا و نابود.  ما می بینیم که قوم بلوچ توسط قوم فارس بطور جدی در معرض انهدام و نابودی قرار گرفته است و این معضل اسفناک فقط به این دلیل گریبان ملت بلوچ را گرفته است که رهبران  این ملت غافل از این مسئله حیاتی بوده اند و نه تنها بخاطر این غفلت خود هیچ دغدغه ای نداشتته اند بلکه بطور بسیار بی رحمانه ای به این حق خدادادی خود ضربه زده اند.  اسلام این عصبیت را قبول نمیکند که یک فرد یا یک ملت بگوید که من بهترینم، ملت من افضل ترین ملت هاست یا خون ملت من از خون همه ملت ها دیگر رنگین تر است و یا اینکه بگوید که ما تافته جدا بافته ای هستیم و برهمه ملت های دیگر امتیاز ازلی داریم به این میگویند عصبیت و اسلام آنرا بشدت محکوم کرده است و ما هم  بعنوان یک مسلمان این طرز تفکر را محکوم کرده و میکنیم و فقط  این را میگوئیم که  ما هم همانند دیگر ملت های جهان  یک ملت هستیم  و بنا به  مشیت  الله علیم و حکیم  بر پشت این کره خاکی بشکل یک ملت ظاهر شده ایم  و همانند دیگر ملت ها حق داریم که در سرزمین و موطن خود ازاد و راحت و بدون دخالت ملت دیگری در امنیت زندگی کنیم اسلام در کجا با این منطق و طرز فکر محالفت کرده است که عالم دین ما  مسئله ملیت را بشدت محکوم میکند بدون اینکه اصل این حقیقت را متوجه شده باشد چون خیلی سطحی میگوید که اسلام یک دین جهان شمول است و نه یک دین ملی.  خیلی خوب ما هم میگوئیم که اسلام یک دین جهان شمول است  و رسالتش اینست که همه ملت ها را در همه جای دنیا از ظلم و ستم و بندگی جباران شیطان پرست نجات بدهد  مگر ملت بلوچ و سر زمینش  در همین جهان قرار ندارد که اسلام جهان شمول برای نجاتش از اینهمه ظلم و زورگوئی و بی عدالتی کاری بکند؟ علمای ما بخاطر متوجه نبودن به این مسئله بسیار حیاتی ندانسته ضربه بسیار مهلکی به هویت خدادادای خود وارد کرده اند و همین برداشت نادرست آنها از اسلام سبب شده است که نسبت به هویت خدادادی خود اینهمه  بی تفاوت باشند و یک  همسایه متجاوز بی تقوا که دشمن دین و سر زمین آنهاست  بر تمام مقدرات و سرنوشت ملت شان  چنگ بیندازد و همان طوری که می بینیم هر غلطی که دلش  میخواهد دارد با این ملت رفتار میکند.  پس رهبر و یا رهبران ما در این قسمت از مسئولیت خود نه تنها که رفتار و موضعگیری شان درست و برای ملت مفید نبوده است بلکه بطور وحشتناکی نادرست و مضر هم بوده است و دلیل این حرفم همین وضعی است که ملت مان امروز گرفتار آن است.

       ما شاهد این حقیقت هستیم که  رهبران مذهبی  ملت بلوچ  بخاطر فقدان دانش مفید سیاسی اجتماعی که سبب این غفلت وحشتناک و طولانی شده است امروز خود را در دست دشمنی مکار و حیله گر و بی منطق و زورگو اسیر می بینند و مانده اند که چه کار بکنند که از این اضطراب و زبونی و ذلت بدر آیند و به امنیت ذهنی برسند. همه این وضع غیر مطلوب بخاطر بها ندادن به اهمیت هویت خدادادی خود بوده است و برای نجات از این بین بست تنها راهش تغییر در رفتار و اهمیت دادن به هویت است. علمای دین با دیدن این وضع اسفبار خیلی لازم است که از این به بعد اهمیت هویت خدادادای را با شیوه های خاصی در مغز طلاب خود فرو کنند.  وقتی که مردم بلوچ از طریق رهبر  بفهمند که خود یک ملت هستند و یک سر زمین از خود دارند که بخاطر غفلت در این امربسیار حیاتی همسایه بی تقوای شمالی  با استفاده از مقداری مکر و حیله و ایجاد ترسو  وحشت و طمع  بر سرنوشت آنان مسلط شده است وهمان می کند که دلش میخواهد حتما از این بی تفاوتی بدر خواهند آمد و با بر رسی راه های مقابله و وارد شدن در مبارزه ای همه جانبه این رفتار قلدرمنشانه و روی زیاد دشمن را کم خواهند کرد. در این پُست یک نقص را که در کار رهبری ملت مسلمان بلوچ وجود داشته است پیدا کردیم و برای اینکه این پست طولانی و خسته کنند نشود بقیه حرف ها را اگر الله مقتدر توفیق دهد  در قسمت  آینده  این مبحث ادامه خواهم داد.

          تا اینجا متوجه این حقیقت می شویم  که در بدبختی این ملت هیچ نیت خیانتی از سوی رهبری در کار نبوده و علت اصلی آن فقط فقدان دانش لازم در این زمینه بوده است و امید است که با انجام تغیراتی در برنامه های آینده رهبری این نقیصه بر طرف گردد. اِنّ الله لَا یُغُیِرُ مَا بِقَومٍ حَتی یُغَیّرُوا مَا بِاَنفُسِهِم .  صدق الله العظیم.
با تقدیم شایسته ترین احتراما به همه اهل حق،
محمد آرمیان
دبیر کل :  نهضت عدالت بلوچستان ایران