۱۳۹۴ فروردین ۴, سه‌شنبه

نامه ای به رئیس اطلاعات ایرانشهر پس از یک جلسه تهدید آمیز



بنام خداوندي كه جان همه مان در قبضه اوست

تاريخ: 7/10/1391

جناب آقاي كمال آبادي
رياست محترم اداره اطلاعات ايرانشهر

     احتراما، عطف به جلسه ديروز مورخه 6/10/1391 كه از ساعت يك بعد از ظهر تا ساعت سه ونيم بعد از ظهردر دفتر فرماندار تشكيل شد توجه جنابعالي را به مطالب ذيل معطوف ميدارم:

1)   اين جلسه كه با حضور شما و جناب حاج آقا طاووسي امام جمعه محترم اهل تشيع و جناب  آقاي مولوي عبد الصمد كريم زائي امام جمعه اهل تسنن و آقاي خالصي دادستان شهر و بقيه علماي محترم اهلسنت ايرانشهرتشكيل شده بود قبل از اينكه يك جلسه عادي و عادلانه و محترمانه باشد يك سناريوي بسيار زشت براي سركوب عدالت بود چون اولين اقدام غير عادلانه شما اين بود كه به فرماندار دستور داده بوديد كه بنده را همراه دیگر مدعوین اجازه ورود به جلسه ندهد در حالي كه از طرف شما دعوت شده بودم. بنده هر بار كه مي خواستم وارد اطاق فرماندار در محل جسله بشوم آقاي افغاني پور معاون سیاسی اجتماعی ايشان جلوي بنده را مي گرفت و ميگفت خيلي به بخشيد ولي هنوز اجازه  ورود شما را نداده اند حال آنكه اين جلسه فقط به خاطر رسيدگي به وضع  بنده تشكيل شده بود. پس از آنكه همه مدعووين  آمدند و نشستند و طبق گفته خودشان  اصلا هم نمي دانستند به چه منظور دعوت شده اند اقاي افغاني پور آمدند و به بنده گفتند حالا شما به فرمائيد و اين توهين و تحقير بزرگي بود كه در قدم اول  در حق بنده انجام شد و به همين دليل بنده به محض ورودم به جلسه پس از سلام با فرياد هرچه  بلند تر گفتم كه آقاي فرماندار اين چه مسخره اي است كه شما براه انداخته ايد و اين فرياد بنده را همه حاضرين شنيدند و تازه  متوجه غير عادي بودن جلسه شدند.

2)   بنده پس از گرفتن تامين، بخاطر رفتار غير عادلانه شما مسئولين پرونده ام در اداره اطلاعات  به منظور احقاق حق مجبور به انجام مكاتباتي شدم تا دستگاه شما را كه همه زندگي بنده را به خاطر عدالت خواهي ام  فلج و داغون كرده بود قانع به رعايت عدالت كنم تا از اين پس به  توانم بطور آرام  و آبرومند در شهرم زندگي كنم و به نظام خدمت نمايم و در ضمن اين مكاتبات، بنده  بر اساس وظيفه اخلاقي و انساني خود اندكي از بي عدالتي هاي فراواني  را كه در جامعه ما اتفاق افتاده و هنوز هم در جريان است نشان دهي كردم  تا اين رفتار غلط بعضي از مسئولين سودجو بيشتر از اين  باعث بد نامي نظام نشود و اين مقدار هم كه شده است خيلي زياد است و شما با برگزاري اين جلسه ديروزي تان  نشان داديد با مكاتباتي كه موارد بي عدالتي بعضي از شما ها  را نشان دهي ميكند موافق نيستيد و بهر شكل ممكن جلوي آنرا مي گيريد. فراموش كرده ايد كه اميرالمومنين علي عليه السلام فرمود كه يك حكومت با كفر بر قرار مي ماند ولي با ظلم هرگز. شما امروز نه تنها كه به ما مردم  بلوچ بلكه ندانسته به خودتان هم داريد ظلم ميكنيد و همين ظلم است كه عزت و اقتدار و حكومت شما را طبق فرموده اميرالمومنين علي عليه السلام از بين خواهد برد، حواس تان را جمع كنيد كه با خدا طرف شده ايد و نشئه اين قدرت چشمان شما را از ديدن حقايق و آنچه كه در جهان دارد ميگذرد نا بينا كرده است.

3)   جناب آقاي كمال آبادي،  شما يك انسان هستيد مقادير و موازين انساني را در خودتان نابود نه كنيد و به آنچه كه تقاضاي حق و انصاف است عمل نمائيد  تا عاقبت بخير شويد  چون اين دنياي دون با تمام زخارفش از دست رفتني است پس از اين انذار كوتاه  خدمت شما عرض ميكنم كه بنده با خود نظام كه يك نظام اسلامي است و بايد پاسدار عدالت و محافظ كرامت و منزلت شهروندان خود باشد هرگز مشكل و مخالفتي نداشته ام و ندارم مخالفت بنده با بي عدالتي هائي بوده است كه سبب رنجش و نا رضايتي شديد بنده و جامعه ما شده است آيا در نظام اسلامي ما عدالت خواهي جرم است كه بنده بخاطر آن بيش از سي سال متحمل رنج و مصيبت و دربدري شوم. اگر عدالت خواهي جرم است اين جرم را مقام معظم رهبري مرتبا دارد مرتكب ميشود چون همه اش به مسئولين نظام فرمان اجراي عدالت و محبت در حق مردم ميدهد و بنده بخاطر حمايت و احترام به همين فرامين است كه عدالت خواه شده ام. آيا اين عجيب نيست كه شما اين اقدامات عادلانه بنده را به شكل جرم مي بينيد و با تشكيل چنين جلسات مسخره اي جلوي آنرا با خشونت نرم مي گيريد!؟ این خشونت نرم كه شما به عنوان روشي موفق در برخورد با ناراضيان از آن استفاده ميكنيد روشي بسيار نا موفق است چون نه تنها كه ناراضيان را با اين روش تبديل به دوست نه  خواهيد  كرد نتيجه ديگري جز تنفر از اداره اطلاعات و بد بيني نسبت به نظام نتیجه دیگری به بار نمي آورد بهتر اينست كه شما خشونت را در هر فرمش از برنامه كار خود حذف نمائيد تا نتيجه مثبت بگيريد.

4)   جناب آقاي كمال ابادي، مسئولين پرونده ام در اداره شما به خاطر تخلفي كه در حق بنده كرده بودند و بنده فقط به اين منظور در برابر آنها  مقابله و ايستادگي كردم تا در زادگاهم اجازه  زندگي آبرومندانه را به بنده بدهند. ولي شما بجاي رعايت عدل و احسان تمام زورتان را زديد كه بنده را پس از پايمال كردن حقوقم  باري ديگر مجبور به فرار از كشور كنيد تا بخاطر تخلفي كه انجام داده بوديد  بيش از اين موي دماغ شما  نه باشم لذا شما براي رسيدن به اين هدف بنده  را به ستاد خبري اداره تان فرا خوانديد و در آنجا شخصي كه با نام مستعار ولايتي خودش را معرفي كرد بنده را  آن چنان مورد تهديد و توپ و تشر قرار داد كه به جاي بنده هركس ديگري بود در همان روز اول بطور شبانه از مرز خارج مي شد تا با رفتار شديدتر بعدي شما روبرو نشود. بنده براي رسيدن به عدالت و حق زندگي آبرومندانه در زادگاهم اين بار فرار نكردم گفتم بادا باد هر چه ميشود بشود  و به مقاومتم ادامه دادم تا بالاخره همين جلسه ديروزي بعنوان آخرين حربه و آخرين راه كار شما  براي متوقف كردن بنده از عدالت خواهي تشكيل شد و خدا را شكرميكنم كه تشكيل شد و عده اي از علماي ما  بالاخره متوجه شدند  كه وضع از چه قرار است.


5)   جناب آقاي كمال آبادي،  همه حضار در جلسه متوجه شدند كه بر گزاري اين جلسه فقط و فقط براي ترساندن بنده بود تا شما با كمك گرفتن از علماي كرام مان بيك هدف به رسيد و آن اين بود كه بنده را از ادامه شكايات بر عليه مسئولين پرونده ام متوقف نمائيد ولي با تشكيل اين جلسه  شما عملا آبروي خود و آبروي دادستان شهر و آبروي نظام را برديد. آقاي خالصي دادستان شهر فراموش كرد كه اينجا دادگستري نيست بلكه فرمانداري خانه ملت است و اين يك جلسه محاكمه نيست بلكه جلسه اي براي حل يك قضيه خصوصي است بين بنده و جنابعالي كه به نمايندگي از مسئولين پرونده ام حضور يافته ايد. ايشان براي اينكه شما را از خود راضي كند و بدون اينكه به موقعيت شغلي خود توجه داشته باشد در جمع اين حضار كه علماي كرام شهر ما بودند با لحني بلند و تهديد آميز گفت كه من ايشان را به زندان مي فرستم تا بنده از مقام و قدرتي كه ايشان دارد به ترسم و در اين قضيه بنفع شما كوتاه بيايم. اينست حال دادستان شهر ما، چنين دادستاني كه بازيچه دست شماست كجا می نواند اجراي عدالت بكند! آقاي كمال آبادي شما نحوه بر خورد آقاي ولايتي در ستاد خبري را با بنده خوب مي دانيد كه ممكن بود منجر به سكته قلبي و مغزي بنده بشود و شما هم دنبال اين تهديد را به شكلي ديگر تكميل كرديد و اين را بنده در نامه هاي قبلي ام توضيح داده ام لذا بنده از دست شما دو نفر هم چنان  شاكي هستم اگر لازم شد در فرصتي مناسب بنده شكايتم را پيش همين آقاي دادستان و در دادگاه نظام مطرح خواهم كرد و براي رسيدگي اين قضيه از ايشان خواهم خواست كه بنده و جنابعالي و ولايتي را همزمان با ارسال احضاريه اي به دادگاه بطلبد و ما سه نفر را در كنار هم محاكمه نمايد و با رعايت عدالت، هر كدام را كه محكوم شد به زندان بفرستد آنگاه است كه ايشان براي نشستن بر چنين مسند بزرگ و پر قدرتي كه خيلي خطرناك هم هست شايستگي لازم را خواهد داشت و گر نه بازيچه اي بيش در دست شما نيست و اين را در همين جلسه ثابت كرد و با تهديد بنده آبروي خودش را در ميان حضار جلسه برد.

6)   آقاي كمال آبادي،  شما در جمع حضار محترم اين جلسه چندين بار به شكل تهديد آميزي تكرار كرديد  كه براي اين آقاي آرميان سه گزینه  بيشتر باقي نمانده است 1- يا بدون ادعاي كمترين حق و حقوقي در محروميت كامل ساكت بنشيند و دست ازاين مكاتبات بردارد 2-  يا ايشان را از كشور خارج ميكنيم بايد برود بيرون، ايشان را با مامور از مرز عبور ميدهيم برود از همان جائی که آمده است 3-  يا اينكه ایشان را به زندان مي فرستيم. چقدر خجالت آور است، وقتي كه خداوند عقل را از كسي ميگيرد اينطور ميشود كه خودش خودش را در ميان جمعي رسوا كند. بنده در مقابل اين تهديد بي اساس و آبكي شما با صداي بلند گفتم كه آقاي كمال آباي اين تهديد هاي مسخره  را كنار بگذاريد چون بنده خودم را آماده كرده ام كه حتي همين الان به پاي چوبه دارهم بروم و شما با خيال راحت بنده را حلق آويز كنيد تا اين همه از رفتار غير عادلانه شما در عذاب زندگي نكنم. همه حضار، هم حرفهاي شما و هم حرفهاي بنده را شنيدند و همه متوجه شدند كه شما رفتار كينه توزانه اي با بنده داريد وسر لج افتاده ايد تا هر طور شده بنده را تنبيه نمائيد چون در مقابل شما كه با سوء استفاده از قدرت نظام تبديل به خدا شده ايد ايستاده ام و براي زنده ماندن در زادگاهم  شما را در حد خدا ستايش و پرستش نكرده ام. بنده در مقابل احترام احترام، در مقابل برادري برادري، در مقابل دوستي دوستي مخلصانه وبدون منافقت خواهم كرد و شما آنقدر مغرور شده ايد كه توان اندازه گيري افراد را نداريد و در همه جا و با همه كس مي خواهيد با استفاده از زور كار بگيريد و همين باعث آبرو ريزي تان شده است.

7)   جناب آقاي كمال آبادي رياست محترم اداره اطلاعات ايرانشهر، بنده يك آدم تحصيل كرده هستم و به تمام ريزه كاري هائي كه متعلق به حقوق يك انسان است آشنائي كافي دارم و دوست دارم در وطنم قانونمند زندگي كنم ولي اظهارات شما با آن موضع معاندانه اي كه از خود در جلسه  نشان داديد بيانگر اين حقيقت بود  كه شما چون زور داريد  پاي بند قانون و رعايت عدالت نيستيد و مصمم شده ايد كه بنده را يا به زندان به فرستيد و يا نفي بلد كنيد.  بنده چون در مقابل اين زورگوئي شما هيچ سيستم دفاعي موثري در اختيار ندارم كه با آن احقاق حق كرده و بتوانم  در زادگاهم بطور آبرومند و در امنيت زندگي كنم لذا ترجيح بنده در مقابل سه شرط شما اينست كه بجاي رفتن بزندان و قبول همه محروميت هائي كه شما برايم در نظر گرفته ايد  گزينه دوم  شما يعني  نفي بلد يا ترك اجباري وطن را انتخاب ميكنم و بجائي ميروم كه در آنجا انصاف و عدالت و وجدان و غيرت و مردانگي تا به اين حد وحشتناك نه مرده باشد و به همين منظور شناسنامه ام را براي آقاي رحمدل بامري فرماندار و رئيس شوراي تامين شهر با پست سفارشي ميفرستم  تا  از طريق اداره ثبت و احوال مهر ابطال بر آن بزنند و به بنده بر گردانند و از سوي شوراي تامين شهر حكمي با ذكر دليل  مبني بر ابطال شناسنامه ام و اجازه خروج از كشور را برايم صادر نمايند تا بنده با ارائه آن به يكي از دفاتر سازمان ملل متحد براي گرفتن شناسنامه اي ديگر در هرجائي كه مناسب دانستند اقدام نمايم و اين كمترين حقي است كه يك انسان دارد اميدوارم اين حد اقل را از بنده  دريغ نه فرمائيد چون اين تصميمي است كه خود شما گرفته ايد و تقاضايم تنها اينست كه اين تصميم شما شكل قانوني بخود بگيرد منظورم اينست كه شما پشت گردن بنده را همانند يك گوسفند نه گيريد و به آن طرف مرز پرت ننمائيد و مثل يك انسان با بنده رفتار نمائيد. هر چند كه بنده ميل به ترك وطن ندارم و ميخواهم در همينجا بمانم و به كشور و نظام خدمت كنم ولي اين يك گزينه اجباري از سوي شما است كه بر بنده تحميل كرده ايد.

8)   جناب آقاي كمال آبادي، خداوند بشما مسئولين اين نظام عزت و اختيارات داده است و شما قدر آن را نمي دانيد و با رفتار تان داريد نا شكري مي كنيد و بجاي رعايت عدالت كه خواست خداوند و همچنين خواست مقام معظم رهبري است به بهانه مضحك  بر قراري امنيت  داريد به ما  مردم بلوچ  ظلم و ستم و رفتار ناروا ميكنيد، از قدرت تان خيلي داريد سوء استفاده ميكنيد متوجه باشيد اين ظلم و ستم را تا آنجا پيش نبريد كه خودتان هم در آن غرق شويد. قدرت بد چيزي است که عقل و عاطفه را از انسان ميگيرد همچنان كه از شما گرفته است.


9)   جناب آقاي كمال آبادي، شما مسئولين امنيتي اين همه تنگ نظر و خود بين و خود محور نباشيد و با اينگونه رفتار خود خواهانه تان مملكت و نظام را فلج نكنيد. اينهمه سخت گير نه باشيد اجازه انتقاد سازنده را به مردم بدهيد تا تخليه شوند و فشار قهرآميز شما آنقدر زیاد نباشد كه روزي اشباع و منفجر شوند و در يك انفجار توده اي تر و خشك و خوب و بد همه بسوزند. جامعه اي كه در آن انتفاد سازنده نباشد مانند مردابي خواهد شد بي حركت ومتوقف كه در آن كرم و زالو و مار و سوسمار و غيره بوجود ميآيند و رشد ميكنند و شرايط  زيست را در محيط براي همه دشوار مي نمايند. سوسمار ها مزاحم  مارها ميشوند  و مارها صحنه زندگي را بر كرم ها تنگ ميكنند  و در اين گير و دار حريصانه، زالو ها كه كارشان مكيدن خون است فرصت پيدا ميكنند كه خون جامعه و خون نظام را به مكند و در بساطي چنين خونخوارانه  تو خود حديث مفصل بخوان از اين مجمل و با چنين وضعي چه آينده اي در انتظار همه مان خواهد بود.آقاي كمال آبادي كمي شرم كنيد و از خدا به ترسيد قدر نعمتي را كه خدا به شما داده است بدانيد. خداوند ميدهد اگر ناشكري كرديد پس هم ميگيرد او متعال بر انجام هركاري توانا است.

10)                      شما بر اساس يك سياست بسيار مضحك هميشه سعي كرده ايد كه اين تفكر را در اذهان عمومي القاء كنيد كه مردم بلوچ مردمي نادان و نا توان و نا شايسته و نا اهل  هستند و هنوز به آن مقدار از رشد عقلي و علمي نرسيده اند كه بتوانند در پستهاي كليدي كار كنند ولي چنين نيست آقاي كمال آبادي، حقيقت اينست كه شما خيلي بي انصاف هستيد و با بهانه هاي مختلف حقوق ما مردم بلوچ را داريد پايمال ميكنيد جاي دوري نميروم همين آقاي رحمد بامري را مثال ميزنم آدمي بسيار كاردان، مدير و با تدبير  و توانمند است كه پستي در حد وزير را هم خيلي با كفايت ميتواند اداره كند ولي شما دست و بال همين آدم را آنقدر بسته ايد كه اجازه انجام كوچكترين كاري را با نظر خود ندارد و همان سياست هائي را كه شما به ايشان تحميل ميكنيد بايد اجراء كند وگر نه از كار بر كنارش مي كنيد و اين آقا چون اجازه بهسازي امور را در حوزه خدمتي خود ندارد نتيجه اين ميشود كه شهر ايشان پر از انواع و اقسام جرائم نظير رشوه خواري، گرانفروشي، دزدي، بي حيائي، آدمكشي، نا امني،  مواد فروشي و غيره  شود و این جرائم  همه اش به حساب بي عُرضگي ايشان تمام شود كه فرمانداري بي عرضه است و شما اين امر را در ذهن مردم القاء ميكنيد كه به بينيد ما از خودتان يك بلوچ را فرماندار يا استاندار كرديم ولي نه توانست كار كند و به همين خاطر كارهاي مهم و كليدي بايد در دست غير بلوچ مثلا آدمهائي مثل شما باشد و بلوچ فقط بدرد پادوئي و كارهاي خدماتي ميخورد. لطفا به خاطر خوشنام شدن نظام هم كه شده اين سياست بسيار غلط، ضد انساني و نژاد پرستانه را كنار به گذاريد دست وبال فرماندار مان  را باز كنيد بگذاريد خدماتي بدرد بخور انجام دهد و با آمدن در اين پُست در ميان مردمش براي هميشه بدنام نشود. لياقت و كارداني و شايستگي ايشان دهها بار از شما بيشتر است آقاي كمال آبادي، شما غلبه تان را بر ايشان مقداري كمتر كنيد و اجازه دهيد كه كار به كند و اين شهر پر از اينهمه جرم و جنايت و بي عدالتي با كوشش هاي صادقانه ايشان پاكسازي شود و  مردم به توانند  در امان زندگي كنند و براي سربلندي رهبر و بقاي نظام دعاي خير نمايند.

11)                      جناب آقاي كمال آبادي، يك مقدار اين ذهن بسته و خود محورانه تان را باز كنيد و به آنچه كه ميگويم خوب توجه بفرمائيد.  وقتيكه ميگوئيم  ما بلوچ هستيم و فارس نيستيم  اين يك دروغ نيست بلكه يك حقيقت است كه با مشيت خداوند حكيم  چنين شده است. اين نه تقصير شماست و نه تقصير ما. همان مقدار كه شما به فارس بودن خود متعصب و مفتخر هستيد بطور غريزي ما هم همين طورهستيم و هيچكسي نميتواند غريزه را از خود بيرون كند چون اصلا ممكن نيست پس وقتيكه ما ميگوئيم بلوچ هستيم اين به معني دشمني با فارس نيست بلكه بمعني حفظ موجوديت و هويت خدادادي خويش است و شما به خاطر همين غريزه خدادادي مان ما را از همه چيز محروم نكنيد. اگر كسي شما را از فارس بودن منع كند و اجازه ندهد كه شما به گوئيد فارس هستيد اين امر چقدر براي شما سنگين تمام ميشود چون بر خلاف غريزه شماست  با قبول چنين حقيقتي شما چرا سنگيني اين ظلمي را كه در حق ما مردم بلوچ داريد مرتكب ميشويد احساس نمي كنيد و بما حق نمي دهيد كه از اين بابت نگران و ناراحت باشيم. وقتي كه همه  ما مردم يك كشور هستيم چرا اين تبعيض فاحش و ناراحت كننده كه سبب گريز از يكديگر و جدائي ميشود جزء برنامه هاي شما باشد. بهتر نيست كه حكومتگران، برنامه سازان و تصميم گيرندگان كه اين همه نگران تماميت ارضي كشور هستند و مليارد ها تومان صرف همين نگراني مي كنند در اين مورد منطقي تر فكر كنند و دراين رفتار غير منطقي خود تجديد نظر نمايند تا سبب بوجود آمدن انديشه جدائي و گريز از فارس در بخش هائي از ملت بزرگ ايران نشود. ما هم به بلوچ بودن وهم به ايراني بودن خود افتخار مي كنيم و در نامه هاي قبلي ام نوشته بودم كه حفاظت از مرزهاي بلوچستان در مقابل تهاجم دشمنان خارجي را بنده تضمين ميكنم و ميتوانم بكنم اگر اختيارات لازم بمن داده شود. اين به معني اعتقاد عميق بنده به حفظ تماميت ارضي كشور و وفاداري به نظام است. خدمتي را كه بنده مي توانم به نظام بكنم شما نمي توانيد آقاي كمال آبادي. شما مسئول امنيتي اين شهر هستيد ولي از برقراري امنيت حقيقي عملا عاجز مانده ايد و با نشان دادن لوله تفنگ به مردم است كه  اين امنيت نيم بند را بر قرار كرده ايد. به بينيد چقدر نيروي مسلح فقط براي حفظ امنيت همين ساختمان فرمانداري و اداره خودتان بكار گمارده ايد اين ترس بزرگ بيانگر چه حقيقتي است؟ اين وضعيت اسفناك بيانگر اين حقيقت است كه شما با اين رفتار نادرست تان ديگر جائي در دل مردم نداريد چون عدالت را كنار گذاشته ايد وحالا مجبور هستيد با قدرت قهريه و نشان دادن تفنگ برمردم حكومت كنيد و چنين حكومتي كه همه اش در ترس و لرز است و براي اندك بهانه و شكي شهروندانش را ميكُشد چه فايده اي دارد و اين روش را تا كي مي توانيد ادامه دهيد و به خدا چه جواب خواهید داد؟  ديگراني كه با اين روش ظالمانه حكومت كردند سر انجام شان پيش روي ماست و ما هم از چنين سرانجامي مستثني نخواهيم بود اگر متوجه رفتارمان با ملت نه باشيم و همين طرز حكومت غير عادلانه و پر تبعيض را ادامه دهيم. منظورم از بيان اين مطالب تهديد نيست بلكه اينست كه شما متوجه رفتار تان به شوید تنها رعايت عدالت است كه سبب استحكام نظام مي شود و شما در اين مورد كاملا بي پروا هستيد و اين شما هستيد كه همه چيز را با رفتار غير منطقي تان داريد بهم مي ريزيد و تقصيرش را بگردن ما مي اندازيد. شما نه تنها امنيت اين شهر بلكه امنيت همه استان را بعهده بنده بگذاريد و همه اين نيروهاي مسلح را از سطح شهر برداريد با روشي كه بنده اعمال ميكنم خواهيد ديد كه امنيت راستين برقرار خواهد شد يا نه؟ اين شما ها در اداره اطلاعات هستيد كه مردم را مجبور به دوري از خود و نظام مي كنيد و اين نظام است كه بايد متوجه باشد و تعدادي از شما مسئوليني را كه از اختيارات نظام سوء استفاده ميكنند از اين اداره پر قدرت كنار بگذارد و آدمهاي منطقي تر و سالم تري را بكار بگمارد تا امور مملكت طبق اصول پيش برود و گر نه با اين وضعي كه شما در پيش گرفته ايد تباهي نظام امري چاره ناپذير خواهد شد. اداره اطلاعات  در كشور مانند قلب در بدن است. قلب اگر فاسد شود تمام اندام وجوارح بدن بيمار شده و از كار خواهند افتاد همين طور است اداره اطلاعات اگر فاسد شود همه ارگانهاي نظام فاسد شده و بيمار گونه عمل خواهند كرد و همين باعث ميشود كه نظام از درون ريزش كند. و شما تنگ نظران بخاطر همين حرفهاي خيرخواهانه است كه مي خواهيد بنده را از خود و خانواده ام و از كشور جدا و نفي بلد كنيد. شما داريد بمن مي گوئيد اگر اين حرفهاي خيرخواهانه را ميزنيد اجازه نمي دهيم راحت زندگي كني يا مي بريمت به زندان و يا از مملكت بيرونت ميكنيم در چنين وضعي شما مجرم هستيد يا بنده؟ كمي انصاف داشته باشيد به اين مملكت و به اين نظام مقدس اسلامي مان رحم كنيد و به اين رهبر گراميقدر و مقاوم كه در مقابل مستكبران جهان و ابر جنايتكاران بين المللي مردانه ايستاده و بشما اعتماد كرده است خيانت نه كنيد و مردم را اين همه نسبت به معظم له بد بين ننمائيد. بنده نه جدائي طلب هستم و نه مخالف نظام بلكه انساني معتقد به عدالت هستم و خداوند از انسانها خواسته است كه اهل عدل و انصاف باشند تا در كنار هم زندگي مسالمت آميز و سعادتمند داشته باشند و بنده به خاطر رعايت همين حكم خداوند، عدالتخواه شده ام و شما آنرا يك جرم به حساب مي آوريد آيا شما ظالم نيستيد؟ خواهش ميكنم ما را بزور مجبور به جدائي طلبي نكنيد و افتخار ايراني بودن را از ما سلب نه نمائيد. خدماتي را كه بنده در اول انقلاب براي نظام انجام دادم بخاطر سني بودن من ناديده نگيريد و اجازه دهيد كه بنده باز هم براي نظام خدمت كنم و امنيت را در اين استان بر قرار نمايم البته اين همكاري را در رابطه با سپاه خواهم كرد و نه در رابطه با اطلاعات چون در فاصله اين دو سال ارتباطم با شما،  برايم ثابت شده است كه اداره اطلاعات كاملا فاسد شده است و انجام اصلاحات لازم از طريق اين اداره ممكن نيست و بر عكس شما، ارگان سپاه است كه در منطقه ما بسيار خوشنام است و بنده از طريق اين ارگان خوشنام حاضر به هر نوع همكاری يمثبت و سازنده هستم اگر امكانش فراهم شود. بنده ميتوانم در مدتي كوتاه همه ناراضيان و عامه  بلوچ را با شيوه استدلال و تفاهم طوري راضي كنم كه با تمام وجود و مخلصانه در خدمت نظام قرار بگيرند و اين كاري است كه از دست شما ساخته نيست آقاي كمال آبادي چون شما اطلاعاتي ها خيلي خوش ظاهر و بسيار بد باطن هستيد و همين صفت مذموم است كه اعتماد في ما بين را از بين برده و باعث شده است كه بخش عظيمي از مردم ما از اداره شما  ناراضي باشند.

12)                      جناب آقاي كمال آبادي، به آن آدمك حقيري كه از شوراي شهر در جلسه شركت كرده بود تا در محكوم كردن بنده به شما كمك كند همان آدمك حقير كه خداي آسمانها را فراموش كرده و شما را به عنوان خداي شهر تا حد پرستش ستايش و تعريف و تمجيد كرد دستي از رافت بر سر و رويش بكشيد و مقداري مزايا هم بدهيد تا در همين حقارت باقي بماند. اين كسي بود كه قبل از اين جلسه بنده  نگاه احترام آميزي نسبت به ايشان داشتم ولي خودش ماهيت غير محترم خود را در اين جلسه روشن كرد. جناب،  بنده تا به امروز متوكل به خداي مقتدر بوده ام و حالا هم همه چيز را بخدا واگذارميكنم و مطمئن هستم هر چه خدا خواست همان ميشود. اين چهار روز عمر تمام ميشود و همه مان به سزا يا جزاي اعمال مان در پيشگاه عدل الهي حاضر خواهيم شد و در آنجا حساب هر كسي را كف دستش خواهند گذاشت.


13)                      آقاي كمال آبادي، همان طوريكه علماي كرام حاضر در جلسه بنا بر درخواست شما از بنده خواستند كه از ادامه شكايت بر عليه مسئولين پرونده ام در اداره اطلاعات دست بكشم و از بنده خواستند كه بيايم با شما روبوسي و مصالحه كنم باطلاع ميرسانم كه به پاس احترام اين علماي بزرگوار مان و گردن نهادن بر حكم شان اين آخرين نامه بنده در اين رابطه خواهد بود بنده ديگر شكايتي از دست جنابعالي و ولايتي و مهدوي نخواهم كرد. حق بنده را خورده ايد نوش جان تان و عين شير مادر حلال تان باد و در اين سوي اين معادله غير متعادل منتظر رفتار عادلانه شما خواهم ماند به بينم چقدر مرد و راستگو هستيد تا دوستي حقيقي بين مان برقرار شود. اگر قرار باشد كه بنده را همچنان در محروميت مطلق و در نا امني ذهني نگهداريد و اين لجبازي را ادامه دهيد  در اين صورت خواهشمند است كه همان گزينه دوم تان را كه عبارت  از نفي بلد و بيرون راندن از كشور است به مورد اجرا بگذاريد و در اين مورد لطفا بشكل قانوني عمل به فرمائيد. بنده شناسنامه ام را با پست سفارشي براي آقاي رحمدل بامري فرماندار محترم شهر مان ميفرستم تا در اين رابطه اقدام نمايند. بنده را به خير و شما را بسلامت. شهر ما را شما تحويل بگيريد و كيف كنيد و اصلا خجالت هم نكشيد و بجاي شما ما بايد خجالت به كشيم كه اين همه بي غيرت و نا مرد و بي عُرضه شده ايم و خودمان اجازه داده ايم كه شما با ما اينگونه رفتار كنيد. اما اينرا بدانيد اين شما هستيد كه با رفتارهاي غلط تان داريد ما را از خود دور ميكنيد و من مطمئن هستم كه مقام معظم رهبري از اين رفتار ضد انساني تان كاملا  بي خبر است. تقاضاي برادرانه ما اينست كه دست از اين همه دروغ و دجل و تبعيض و فشار بيهوده برداريد و راستي پيشه كنيد تا رستگار شويد. راستي كن كه راستان رستند راستان در جهان قوي دستند. خواهش ميكنم نامه هائي را كه بنده تا كنون بشما نوشته ام يكبار ديگر از اول تا آخر با دقت بخوانيد تا بدانيد كه بنده خير خواه نظام بوده ام و در اين نامه ها اين امر ثابت ميشود كه شما ميراث خواران اين نظام آدمهاي مغرض و خودكامه اي هستيد و اصلا از قهر خدا و نابودي نظام نمي ترسيد اين ديگر تقصير ما نيست. ما همه چيز را بخدا واگذار ميكنيم او متعال از حال همه با خبر است.

14)                      تقاضا ميشود يك نسخه از صورتجلسه را كه با خط بنده نوشته شده است به بنده و تمام شركت كنند گان در اين جلسه كه آنرا امضاء كرده اند بدهيد و گر نه فاقد اعتبار قانوني خواهد بود. حرفهاي زياد ديگري هست كه بايد گفته شود ولي براي اينكه اين نامه بيش از اين طولاني نشود در همين جا ترمز ميكنم. يا حق! 

با احترام -   محمد آرمیان
تلفن تماس: 09383669150
رونوشت به:  همه شركت كنندگان در جلسه،  مسولين ذيربط در مركز و دوستان... 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر