۱۳۹۵ تیر ۱۰, پنجشنبه

قضیه بلوچ و بلوچستان - قسمت نهم

قسمت نهم -  قضیه بلوچ و بلوچستان
بنام الله مقتدر
          درود و سلام به همه آنهائی که پس از روشن شدن حقایق  آنرا می پذیرند و بر اطلاعات  اشتباهی که با تبلیغات اغیار در تخیل شان انباشته شده است لجاجت و پا فشاری نمی کنند.  تنها  در اینصورت امکان دارد که راه تحول کمی هموار شود و برداشتن قدم  های  مثبتی  بسوی نجات تا حدی ممکن  گردد.
          استقلال و خود سروری حقی خدادادی است که همه ملت ها باید از آن بر خوردار باشند تا بتوانند خوشبخت زندگی کنند  و ملت بلوچ هم این حق را دارد که در خانه و سرزمین خود  از این حق خدادادی بر خوردار باشد   و ما هم  خواهان چنین استقلالی هستیم و بهمین خاطر این زندگی سخت و پر خطر را بر زندگی عافیت طلبانه ترجیح داده و وارد  مقابله ای نا برابر با دشمن بی منطق خود در جغرافیای ایران   شده ایم  ولی  باید قبول کنیم برای رسیدن به این هدف چشم بسته  و بدون در نظر گرفتن موانع و مشکلاتی که عملا  در مسیر موجود  است قادر به ادامه حرکت و پیمودن این  راه پر از سنگلاخ  نخواهیم شد. لذا قبل از هر اقدام  دیگری لازم است تمام حقایقی را که سبب واماندگی و بدبختی ملت بلوچ تا به این حد تاسف بر انگیز شده است بدانیم  و به  دفع آن بپردازیم  و گرنه اصلا قادر به برداشتن قدم های مثبتی بجلو نخواهیم بود.
          با تقسیماتی که در گذشته انجام شده است می بینیم که  قسمت هائی از خاک بلوچستان در سه کشور پاکستان و ایران و افغانستان قرار گرفته است و رفتار این حکومت های سه گانه  در برخورد با قضیه  بلوچ و بلوچستان کاملا  متفاوت است. بلوچ  در پاکستان تحت نظامی فدرال است و در ایران و افغانستان تحت نظام های تمامیت خواه و مرکز گردان قرار دارد. در اینجا اول به قضیه بلوچ و بلوچستان در پاکستان می پردازیم چون سرو صدای مبارزه برای استقلال طلبی در این کشور کاملا بالا گرفته و رسانه های بین المللی را تا حدی متوجه  خود کرده است.
          باید این حقیقت را در نظر داشته باشیم که پاکستان یک کشور بدون تاریخ و جدید الولاده است که تا قبل از سال 1947 میلادی کشوری به این نام  اصلا وجود نداشت و این کشور پس از پیروزی مبارزات مردم هند علیه  انگلیس بوجود آمد.  انگیس بقول بعضی ها این روباه پیر برای اینکه پایش از شبه قاره هند برای همیشه کنده نشود و باز هم جایگاهی برای خود داشته باشد به تحریک مسلمانان که بیش از نیمی ار جمعیت هند را تشکیل میدادند پرداخت که مسلمانان باید از خود یک کشور مستقل داشته باشند چون مردمانی مسلمان و پاک هستند و زندگی کردن  در اختلاط با هندو ها که مردمانی نجس هستند مناسب و شایسته نیست.  تحت همین تلقین انگلیس عده ای از بزرگان مسلمانان بدون توجه به  این مکر روباه پیر و نتایج بعدی آن  به تحریک مسلمانان برای درست کردن یک کشور مستقل اسلامی  پرداختند که حمایت کامل پنهانی انگلیس را که ابر قدرت ان زمان بود بهمراه خود داشتند و پس از جنگی بسیار سخت و انسانیت سوز بین هندو ها و مسلمانان بالاخره  در سال 1947 میلادی کشوری متولد شد که نامش را پاکستان گذاشتند یعنی کشور مردمان پاک. با کشتار بیرحمانه ای که در شبه قاره هند با تحریک انگلیس بوجود آمد نیرنگ روباه پیر به بار نشست  و تیر بهدف خورد و انگلیس در این فرصت  با استفاده از نفوذ و قدرت جهانی و منطقه ای  خود  توانست بخشی از سر زمین مردم  پنجاب، بخشی از سر زمین مردم  افغان، بخشی از سر زمین مردم سند و بخشی از سر زمین مردم بلوچ را با ریسمان اسلام  محکم  به یکدیگر بست  و نام پاکستان بر آن نهاد و مرزهای آن را با استفاده از نفود خود  در سازمان ملل متحد به تصویب رساند و رسمیت بخشید. تا قبل از بوجود آمدن پاکستان بلوچستان یک سر زمین مستقل بود که اسباب و چگونگی از دست دادن استقلالش را در پُست های آینده مورد بر رسی قرار خواهم داد. در این زمان بر قرار نکهداشتن استقلال بلوچستان کاملا آسان و میسر بود ولی خیانت و خودکامگی سران قبایل بلوچ سبب شد که بلوچستان استقلالش را از دست بدهد. خیانت سران قبایل بلوچ را در پست آینده بر خواهم شمرد تا بدانید که این فرعون ها  با مردم خود چه کرده اند و علل اصلی بدبختی و عقب ماندگی ملت بلوچ کدام است و استقلال طلبی در شرایط بسیار سخت و پیچیده امروز با ملتی کاملا ناآگاه و نا توان و محتاج نان شب و متفرق از هم  در مقابل ارتشی منظم  که تا بن دندان مسلح  است و از انواع تجهیزات پیشرفته جنگی بر خوردار است  و دارای  یک ملیون و هشتصد هزار نفر نیروی آموزش دیده  همیشه  در حال آماده باش است وارد جنگ شدن جز یک حماقت  محض و ملت کشی آشکار نیست. ملت نا آگاه و ساده لوح بلوچ  بهر مصیبتی که گرفتار آید برای این سردارزادگان  و نواب زادگانی که فقط حفظ موقعیت رهبرانه برای شان مهم است سبب  این هیاهوی بی موقع  استقلال طلبی شده است و برای شان اصلا اهمیتی ندارد که مردم از همه جا بی خبر و بی گناه بلوچ به چه رنج و مصیبتی گرفتار آمده اند و جز فرستادن نفرین کار دیگری از دست شان ساخته نیست و متاسفانه صدای نفرین شان هم بجائی نمیرسد.  در پست  بعدی بر رسی خواهیم کرد که این نواب زادگان  با شعار بی موقعی  که امروز دارند  سر میدهند حقیقتا چه مقدار صداقت دارند!! لطفا قضیه بلوچ و بلوچستان را در پست های بعدی دنبال کنید  تا حقایق آشکار شود و ملت مظلوم مان  نخورده نبرده بیش از این  نگیرد درد گرده! تا پستی دیگر الله مقتدر یاور و نگهدارتان باد.
محمد آرمیان
دبیر کل : نهضت عدالت بلوچستان
بتاریخ: 10/4/1395 شمسی

مطابق با  30/6/ 2016 میلادی      

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر