قسمت یازدهم – قضیه بلوچ و بلوچستان
بنام الله مقتدر
درود و سلام به همه آنهائی که برای ملت تحت ستم بلوچ و بلوچستان مظلوم
دل می سوزانند و برای رهائی آن مشغول انجام
کاری هستند.
همه ملت ها در سرتا سر
جهان حق دارند که در خانه و سرزمین خود مستقل با حفظ کرامت انسانی و آزاد زندگی کنند. این حقی است که خداوند آسمان ها
بهمه ملت ها داده است ولی خداوندان روی
زمین آن را از بعضی از ملت ها سلب
کرده اند و ملت بلوچ هم یکی از همان ملت
هائی است که این حق خدادادی از او سلب شده و نزدیک به یک قرن است که تحت ستم
بیش از حد بعضی از خودی های فرعون صفت و بیخودی های متجاوز و غارتگر زندگی محکومانه
و مصیبت باری بسر میکند. تا نخبگان
و فعالین سیاسی این ملت دلایل و علل محکومیت ملت خود را بر رسی نکنند و برای بر طرف کردن آن شجاعانه مبارزه ننمایند نجات ملت بلوچ از این وضع مصیبت بار ممکن نخواهد بود.
در پست گذشته بحث مان به اینجا رسید که خودمختاری برای ملت بلوچ بهتر است یا استقلال
کامل و این بحث نا تمام ماند لذا
برای روشن شدن موضوع دنبااله آن را
باید ادامه داد تا آنچه را که در شرایط فعلی بنفع ملت بلوچ است آشکار شده و به آن عمل شود.
در اینکه استقلال کامل از خودمختار بهتر است هیچ
شکی نیست و ما هرگز آن را انکار نکرده و مخالف آن نبوده ایم ولی یک ملت بتمام معنی محکوم مانند ملت بلوچ که بخاطر محکومیت طولانی مدتش نسل فعلی اش هنوز نمیداند که خود یک ملت است و شاید بیش از هشتاد در صد آن هنوز
معنی کلمه ملت را نمی دانند و بی خبر از حقوق بنیادین یک ملت هستند و میشود گفت که هنوز در خوابی عمیق بسر می برند و تجربه چهل ساله ما گواه بر اینست که بیدار کردن این ملت از این خواب گران خیلی کار
آسانی هم نیست لذا در چنین وضعی حرف از
استقلال زدن بیش از یک آرزوی عجولانه و
پیش از وقت و مهلک نیست. استقلال را در سرزمینی که ملتتش نه تنها بتمام معنی سرکوب شده بلکه فهم کوب هم شده است تا به آن حد که عاجز
از درک حقایق مربوط به بدبختی خویش
است تنها با شعار دادن ده نفر، پنجاه نفر، یا صد نفر که اینک
به اندک آگاهی رسیده اند و خود هنوز آماده
کمترین فداکاری و از خود گذشتگی در رسیدن به این هدف نیستند نمی توان بدست آورد. برای رسیدن
به استتقلال در سر زمینی که ملتش هنوز در خواب غفلت بسر می برد نیاز به حرکتی آهسته و پیوسته و بیدار گرانه دارد تا ملت بیدار، حساس و آماده مبارزه شود. استقلال در همه جای دنیا با جنبش
و حرکت متحد تمامی یک ملت بپا خاسته و
یکصدا بدست آمده است لذا تنها با شعار
دادن تعداد اندکی از افراد آن محقق نخواهد
شد. استقلال چیزی نیست که دلبخواه، عجولانه،
بدون فداکاری و فقط با شعار بدست بیاید پس
نیاز به این هست که همه جوانب رسیدن به آن
مدّ نظر دلسوزان باشد تا نتیجه ای معکوس که همان نابودی کامل یک ملت است بدست نیاید.
ما در
نهضت عدالت بلوچستان به اتفاق سازمان جیش
العدل با در نظر گرفتن تمام حقایق موجود
بر روی زمین بجای استقلال و جدائی از
ایران خواستار خودمختاری ملت بلوچ در بلوچستان غربی هستیم
که تحت کنترل نظام تمامیت خواه
تهران قرار دارد و این یک تقاضای معقول و عادلانه است که هم تمامیت ارضی ایران را تهدید نمیکند و هم شرایط
رسیدن به خوشبختی ملت بلوچ را فراهم می
نماید. هدف از همه این تلاش ها فقط برای
اینست که ملت بلوچ از این وضع فعلی که بشدت تحت تبعیض و تحت تحقیرو ستم است و
زندگی محکومانه ای بسر می کند بدر آید و در خانه خود خوشحال و بدون مزاحمت در
امنیت زندگی کند و این ممکن نیست مگر
اینکه کشور چند ملیتی ایران بشکل فدرال اداره شود و همه ملیت های تحت ستم در مناطق قومی خود بصورت خودمختار زندگی کنند و
حق تصیم گیری در نحوه زندگی و اداره منطقه با خود شان باشد. اما برای رسیدن به استقلال و جدائی کامل از
ایران که بعضی ها در جای امن نشسته و فقط شعار
آن را بلدند بدهند لازمه آن اینست که ملت
بلوچ که مورد بحث ماست باید تحت یک رهبری
واحد بطور کامل با هم متحد و یکصدا و آماده فداکاری باشد که نیست. باید دارای
امکانات جنگی، تسلیحاتی و لجستیکی کافی
برای یک جنگ طولانی مدت و تمام عیار باشد
که دارای چنین امکاناتی نیست. علاوه بر همه اینها باید دارای پشتیبانی سیاسی و
حمایت بین المللی و از آنجمله پشتیبانی سازمان ملل متحد را داشته باشد این را هم
ندارد پس حرف زدن از
استقلال بدون در نظر گرفتن شرایط آن آرزوی
نا معقولی بیش نیست که در صورت وارد شدن به این قضیه مصیبت فراوانی برای ملت بلوچ به دنبال خواهد
داشت همان چیزی که ما امروز در بلوچستان شرقی شاهد آن هستیم.
بعضی از دوستان ما نظام فدرال را تائید نمی کنند و برای نمونه فدرال کشور پاکستان را مثال میزنند که مردم بلوچ با داشتن حکومت خودمختار محلی در این کشور
نه تنها که هیچ ترقی و پیشرفتی به مدت بیش از نیم قرن نکرده اند بلکه پس رفت کرده و زندگی بغایت
اسفباری دارند و آن را دلیل ناکارآمدی نظام فدرال دانسته اند بدون اینکه حقایقی را
که سبب بدبختی و عقب ماندگی ملت بلوچ در این کشور شده است در نظر بگیرند.
ذکرحقایقی که تا بحال پنهان مانده است برای نجات ملت بلوچ از مصیبت های موجود ضروری است که بنده به بیان آنها خواهم پرداخت تا ابهامات موجود که
بصورت غباری ضخیم بر روی حقایق نشسته است
برطرف گردد و راهی روشن در پیش پای دلسوزان ملت بلوچ و بلوچستان مظلوم باز شود و
بقول معروف از چاله به چاه نیفتند.
اما اینکه ملت های خودمختار در نظام های
فدرالیته در دیگر نقاط دنیا همه پیشرفت
کرده و به خوشحالی و سعادت دنیوی و حقوق انسانی خود رسیده اند و ملت بلوچ در فدرال
پاکستان با داشتن شصت و هفت سال حکومت خودمختار محلی نه تنها که هیچ پیشرفتی نکرده
بلکه بیش از حد عقب مانده و فقیر و محروم
و بی سر وسامان و بلا تکلیف مانده است
باید نگاهی واقع بینانه به علل و دلایل آن داشته باشیم تا حقایق پنهان مانده از
نظرآشکار و روشن شود.
این حقیقت غیر قابل
انکار نباید از یاد برود که ملت ها با
داشتن رهبران صادق و دلسوز و فداکار آباد میشوند و خوشحال و سعادتمند زندگی میکنند و بر عکس با
داشتنن رهبران خائن و بی وجدان و خود پرست
و حلیه گر، عقب مانده و بد حال و برباد و بی سر وسامان میگردند. این مورد دوم
مصداق دقیقی در بلوچستان شرقی است
که علت اصلی بدبختی مردم آن وجود رهبران
خائن و فرعون صفت و بی درد بوده است و نه نظام فدارال. نظام فدرال در جاهای دیگر
دنیا سبب ترقی و خوشحالی مردم بوده است. نظام فدرالی را در کشور ایالات متحده
امریکا، آلمان و دیگر کشور های اروپائی مورد مطالعه قرار دهید متوجه خواهید شد که
مردم در این نظام های فدارالیته از خیلی از کشورهای مستقل از آزادی های بیشتری
برخوردار هستند و تظاهرات عدالت خواهانه در آن
آزاد است ولی در کشورهائی مانند
ایران، سوریه ، عراق، و غیره که بظاهر کشورهای مستقلی هستند تظاهرات حق طلبانه ممنوع است و بشدت سرکوب می شود. پس اشکال در
رهبری ملیت هاست و نه در نظام فدرال. رهبران را باید عادل کرد.
زمان مناسب و خیلی
آسان برای بوجود آوردن کشور مستقل بلوچستان قبل از به وجود آمدن کشور پاکستان بود
که متاسفانه با خیانت و خود فروشی سرداران
بلوچ که رهبران سیاسی این ملت در آن زمان بودند از دست رفت و چند و چون این
قضیه خود نیاز به کاوشی مفصل دارد تا شمه ای از خیانت این رهبران خائن برای ملت روشن شود و دلسوزان امروزی تحت تاثیر
تبلیغات مجعول و دروغین در عالم توهم و
تخیل بسر نبرند و بر بدبختی این ملت قابل ترحم نیفزایند.
اما فراموش نکنیم وقتی که کشور پاکستان با نظامی فدرالی تاسیس شد بلوچستان
به عنوان یک حکومت خودمختار محلی در قانون اساسی این کشور برسمیت شناخته شد و برای
خود صاحب پارلمان و کابینه محلی گردید و این خود یک امتیاز برای پیشرفت
و ترقی مردم بلوچ بود که می توانستند برای پیشرفت و سعادت خود تصمیم گیری کنند اگر
رهبران این ملت مردمانی دلسوز می بودند ولی متاسفانه این رهبران نه تنها که مردمانی دلسوز نبودند بلکه موجوداتی بغایت بی
رحم و خود پرست و فرعون صفت بودند که
خودمختاری مردم را با اشغال پارلمان و
کابینه محلی به گروگان گرفتند بطوری که نمایندگان حقیقی و دلسوز مردم هرگز در این مراکز
حکومتی راه نیافتند و سر نوشت مردم بلوچ در این دوره جدید از تاریخ باز
بدست خودی های خود پرست و غارتگر و بی وجدان افتاد و اینها در طول این شصت و هفت سال با ملت بلوچ همان
کردند که
نباید بکنند. کارنامه این رهبران بسیار شرم آور، قابل ملامت و تاسف بر انگیز است ولی بخاطر تبلیغات گسترده و هوش ربایانه این جماعت خائن، ملت ساده
دل بلوچ که همیشه به آسانی فریب
خورده است امروز آنان را بصورت قهرمانان
خود می بیند و چه دردی بالاتر از این که دشمنان بصورت دوست دیده شوند و
در این صورت چه امیدی برای نجات باید داشت!؟
در پست آینده کارنامه سران ملت بلوچ را که
حکومت خودمختار ملت بلوچ را در بلوچستان شرقی به گروگان گرفتند زیر ذره بین خواهیم
گذاشت تا به بینیم عیب کار در کجاست و سبب اصل بدبختی و عقب ماندگی ملت بلوچ در چه بوده
و مبارزه حقیقتا از کجا باید شروع شود که ملت بلوچ هر چند دیر
ولی در نهایت به خودمختاری وخوشبختی برسد. آیا استقلال طلبی فعلی در این وضعیت
خیلی آسیب پذیر به خوشبختی ملت بلوچ کمک میکند و یا بر عکس بر میزان بدبختی آن خواهد
افزود. تا پست آینده الله مقتدر یاور و نگهدارتان باد.
محمد آرمیان
دبیر کل : نهضت عدالت بلوچستان
بتاریخ: 17/4/1395 شمسی
مطابق با: 7/7/2016 میلادی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر